سخن سردبیر (38): درد و دل سیاسی
دوشنبه 26 ارديبهشت 1401 - 23:54:55

بنا بر شواهد عینی، ظاهراً،  تحلیل ها و نقدهای سیاسی هیچ اثری بر اذهان تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر مدیریت کلان ندارند، یا به عبارتی، بازار تحلیل‌ها و نقدها سیاسی بسیار کساد است. ازاین‌رو، چند نکته پیرامون شرایط غیرقابل‌فهم معیشتی، اقتصادی و... در قالب درد و دل ارائه می‌شود تا شاید توجه ذهن یا گوشی را در کهکشان مدیریت سیاسی که “مملو از سیاه‌چاله‌هاست”، جلب کند.
آیا صاحب‌منصبان باور دارند که انسان‌ها باید غذا، لباس، مسکن، آموزش، بهداشت و درمان و... داشته باشند؟
آیا صاحب‌منصبان باور دارند که در جوامع معاصر خرد بنیاد، به‌منظور تهیه و تأمین نیازهای ابتدایی، شهروندان باید دسترسی به شغل، آموزش، بهداشت و درمان و... داشته باشند؟
آیا صاحب‌منصبان باور دارند که همکاری و نظم برآمده از یک سازوکار حقوقی، پیش‌نیاز تهیه و تأمین انواع نیازهای ابتدایی شهروندان هست؟
آیا صاحب‌منصبان باور دارند که در جهان خرد بنیاد معاصر، نظم حقوقی (قانون اساسی) نقشه راه یا برنامه مدون به‌منظور تهیه انواع نیازهای (منافع جمعی، ملی) شهروندان هست؟
آیا صاحب‌منصبان آگاه‌اند و باور دارند که در جهان خرد بنیاد معاصر، برخلاف قرون گذشته که قوانین انعکاس منویات و اهداف افراد و برخی گروه‌ها بود، قانون اساسی تبلور خرد و اراده جمعی (ملی) هست؟
آیا صاحب‌منصبان باور دارند که جامعه (یک جمع) به‌منظور تحقق یک هدف (اهداف جمعی) مشترک ایجادشده است؟ آیا صاحب‌منصبان آگاه‌اند و باور دارند که ساختار زیست اجتماعی “بدون یک هدف مشترک”، نمی‌تواند وجود داشته باشد؟
آیا صاحب‌منصبان باور دارند که پیگیری اهداف فردی یا جناحی در عرصه مدیریت سیاسی، منجر به تخریب بنیان‌های زیست اجتماعی می‌شود؟
آیا صاحب‌منصبان باور دارند که کارآمدی و پایداری سیاسی منوط به وجود رفاه، آرامش و امنیت نسبی برای شهروندان هست؟
آیا صاحب‌منصبان باور دارند که فلسفه وجودی سازمان حکمرانی مبتنی بر یک هدف، “منافع ملی” هست؟
آیا صاحب‌منصبان باور دارند که فقر پایدار، منشأ انواع و انبوه چالش‌های اجتماعی و ملی است؟
آیا صاحب‌منصبان  باور دارند که با شعار، “تپاندن یک ایدئولوژی خاص در اذهان” و ... نمی‌توان تلاش انسان‌ها برای تغییر شرایط وخیم خود را متوقف کنند؟
آیا صاحب‌منصبان باور دارند و آگاه‌اند که زیست انسانی، بدون محیط‌زیست قابل زیست، غیرممکن است؟ و...
اگر بحران‌ها و انواع و انبوه چالش‌های اجتماعی را با علائم یک حسم بیمار مقایسه کنیم، آنگاه قابل‌درک خواهد بود که گفته شود بدن یا جسمی (ساختار) که علائم بیماری دارد، حاکی از این است که جسم (ساختار) دچار ناهماهنگی‌ها، بی‌نظمی‌ها، عدم کارکرد طبیعی و... در برخی اجزاء، مواد یا عناصر در بدن است. به‌عنوان‌مثال، اعتراضات معلمان، کارگران، کشاورزان و دیگر اقشار، حاکی  از درد و رنج و فشار کمرشکن و همانند فریاد  فردی است که به هنگام آسیب شدید جسمی، از خود برون می‌دهد؛ بنابراین اقداماتی (داروهایی) که برای برطرف‌کردن بیماری تجویز می‌شود، کارکرد جسم (ساختار) را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. به بیانی، برای رفع بیماری (زیست غیرعقلانی معلمان و...) باید کارکرد جسم (ساختار) سلامت خود  را به دست آورد.
نکته حائز اهمیت اینکه “بیماری (چالش‌ها)  یک بدن (ساختار) نمی‌تواند توسط خود بدن (ساختار) درمان شود. بلکه، به‌ضرورت باید پزشک و داروهای موزد نیاز از بیرون به بدن بیمار تزریق شود.
بهبود و حل‌وفصل انواع و انبوه چالش‌های اجتماعی و ملی در عرصه‌های معیشت شهروندان، اقتصاد، روابط خارجه، آموزش، صنعت، کشاورزی، محیط‌زیست و... (به‌مثابه علائم بیماری جسم یا ساختار)، بدون  اقداماتی (داروهایی) که معطوف به کاربردی‌تر (سلامت) کردن مدیریت کلان سیاسی باشد، تنها اتلاف زمان، منابع و انرژی است. ساختارهای سیاسی کارآمد (سالم و اخلاقی محور) شناخته‌شده در جهان خرد بنیاد معاصر، تعاریف و کارکردهای کاملاً مشخص و شفاف دارند. اینکه حکمرانی (مدیریت سیاسی) مطلوب، کارآمد و پایدار، مجری قانون اساسی است. قانون اساسی نقشه راه تحقق منافع ملی (جمعی) است. اینکه قانون اساسی زیستی مستقل از اراده، اهداف و منویات فردی و جناحی دارد؛ بنابراین، فرمول حل‌وفصل انواع و انبوه چالش‌های اجتماعی و ملی، بنا بر شواهد تجربی از جوامع توسعه‌یافته معاصر، مدیریت کلان سیاسی، مجری قانون اساسی به‌عنوان نقشه راه تحقق “منافع ملی” است. به عبارتی کاربردی، “قانون اساسی برآمده از منافع ملی، بی‌شک منجر به مدیریت سیاسی کلان ملی و درنتیجه، حکمرانی مطلوب خواهد شد”



http://eradehmellat.ir/fa/News/1498/سخن-سردبیر-38-درد-و-دل-سیاسی
بستن   چاپ