دموکراسی و اندیشه سوسیال‌دموکراسی
دوشنبه 19 خرداد 1404 - 15:10:58

سید علی میر موسوی 

سلام و عرض ادب. از انتشارات حزب اراده ملت ایران بابت برگزاری این جلسه و پیگیری هدفمند انتشار کتاب‌هایی که با اندیشه و اهداف فکری ما هم‌سو هستند، صمیمانه تشکر می‌کنم.
در این سخنرانی، من نگاهی کلی به دموکراسی و اندیشه سوسیالیسم دارم. سوسیالیسم تنها یک فکر و اندیشه نیست، بلکه یک نظام سیاسی است که در کشورهای اسکاندیناوی و بریتانیا تجربه شده و پیشینه‌ای طولانی دارد. سوسیال‌دموکراسی، در واقع شاخه‌ای از سوسیالیسم است که حداقل بر سه یا چهار اصل بنیادین تأکید دارد.
یکی از این اصول، نگاه مثبت به انسان است. این مکتب، برخلاف برخی دیدگاه‌های بدبینانه، انسان را موجودی صرفاً خودخواه نمی‌بیند، بلکه بر نوع‌دوستی ذاتی انسان تأکید دارد. روسو نیز بر این باور بود که انسان ذاتاً پاک است و این نهادهای اجتماعی هستند که او را فاسد می‌کنند. از همین‌رو، سوسیال‌دموکراسی بر همکاری به‌جای رقابت، و بر آزادی و خودشکوفایی تأکید دارد.
در مقایسه، لیبرالیسم گاه نگاهی منفی‌تر به آزادی دارد. سوسیالیسم اما بر اصل برابری و عدالت اجتماعی تأکید می‌کند. این نقطه، محل پیوند دموکراسی و سوسیالیسم است؛ چراکه دموکراسی بر برابری سیاسی و سوسیالیسم بر برابری اجتماعی و اقتصادی تأکید دارد.
سوسیالیسم شاخه‌های مختلفی دارد، از چپ تا راست. سوسیال‌دموکراسی، جناح راست سوسیالیسم به‌شمار می‌آید، همان‌طور که لیبرالیسم هم دارای جناح راست و چپ است. در واقع، می‌توان گفت سوسیالیسم، دیوار به دیوار لیبرالیسم چپ قرار دارد. برخی تصور می‌کنند که لیبرالیسم تنها بر آزادی تأکید دارد، و سوسیالیسم نیز به عدالت بها می‌دهد. این دو مکتب در بسیاری از مرزها با یکدیگر هم‌پوشانی دارند.
سوسیال‌دموکراسی در تقابل با مارکسیسم شکل گرفت. در حالی که مارکس هدف را تحقق کمونیسم می‌دانست، سوسیالیسم از آن مسیر جدا شد. مارکسیست‌ها معتقد بودند سوسیالیسم بازتاب دولت است، اما کمونیسم بازتاب اراده ملت.
برنشتاین از نخستین افرادی بود که تفاوت‌های سوسیال‌دموکراسی و مارکسیسم را مطرح کرد. نمی‌توان سوسیال‌دموکراسی را بدون تأثیرپذیری از لیبرالیسم در نظر گرفت. منشأ سوسیال‌دموکراسی به اختلافات درون مکتب سوسیالیسم بازمی‌گردد. مارکسیست‌ها مانند مارکس و انگلس، سوسیالیسم را خیالی می‌دانستند و در پی پیوند آن با واقعیت بودند.
مارکس نظریه نظام طبقاتی، زیربنای اقتصادی و نگاه انقلابی به جامعه داشت. اما سوسیال‌دموکراسی، نگاه معتدلی به طبقات اجتماعی دارد. در حالی که مارکس حذف طبقات را از طریق انقلاب لازم می‌دانست، سوسیال‌دموکراسی به بهبود وضعیت طبقات و استفاده از نهادهایی مانند پارلمان برای اصلاح تدریجی باور دارد.
در سوسیال‌دموکراسی، دولت بخشی از راه‌حل است، نه ابزار سلطه طبقات بالادست. پارلمان نقش مهمی در اتصال مردم به نظام دموکراتیک دارد. برخلاف مارکسیسم که شوراها و اتحادیه‌های کارگری را محور می‌داند، سوسیال‌دموکراسی ملت را به‌عنوان یک هویت ملی در نظر می‌گیرد.
یکی از نقاط عطف سوسیال‌دموکراسی، انتشار کتاب «پیش‌نیازهای سوسیالیسم» توسط برنشتاین است. پس از انتشار مانیفست کمونیست توسط مارکس، سه گرایش در میان اندیشه‌ورزان پدید آمد: گرایش انقلابی، گرایش اصلاح‌طلب و گرایش میانه که برنشتاین نماینده آن بود.
برنشتاین نگاهی انتقادی به پیش‌بینی‌های مارکس درباره سرمایه‌داری داشت. او نظریه بحران سرمایه‌داری مارکس را رد کرد و گفت که می‌توان از درون نظام موجود و از طریق مشارکت در پارلمان، خواسته‌های عدالت‌خواهانه را محقق کرد.
نقطه عطف دیگر، انقلاب اکتبر روسیه بود که با رهبری لنین، مکتب مستقل سوسیالیستی متفاوتی از مارکسیسم بنیان گذاشت. همچنین، فعالیت‌های حزب کارگر بریتانیا به‌ویژه در قرن بیستم، نمونه‌ای مهم از سوسیال‌دموکراسی در عمل بود.
در ایران نیز، سوسیال‌دموکراسی با نگاهی متفاوت مورد توجه قرار گرفته است. مرحوم مطهری معتقد بود که اگر بخواهیم مکتبی نزدیک به اندیشه‌های اسلامی معرفی کنیم، سوسیال‌دموکراسی نزدیک‌ترین گزینه است.



http://eradehmellat.ir/fa/News/6127/دموکراسی-و-اندیشه-سوسیال‌دموکراسی
بستن   چاپ