علی مجدم
خوزستان در میانه وفاق و انتظار؛ آزمونی که پاسخی ملّی میطلبد
در نبرد 12 روزه اخیر، آنچه برای ما خوزستانیها ــ با پیشینه مقاومت در جنگ تحمیلی ــ بیش از هر پیروزی نظامی الهامبخش بود، تکرار حماسهای مردمی بود: اتحادی خودجوش فراتر از مرزهای قومیت، ایدئولوژی و طبقه اجتماعی. جوان خوزستانی در کنار کشاورز سیستانبلوچستان، معلم تبریزی در کنار کارگر عربخوزستانی و سایرین، همصدا فریاد زدند که "دفاع از کرامت ایران" خط قرمز مشترک ملت است. این وفاق، پاسخی قاطع به تحلیلهای سطحی ناظران خارجی بود که جامعه ایران را در آستانه فروپاشی اجتماعی تصور میکردند؛ درحالیکه ملت با حضور در میدان مجازی، اعزام داوطلبانه به پایگاهها و خلق آثار هنری ضدصهیونیستی، نشان داد «تعلق ملّی» ریشهای عمیقتر از گسلهای سیاسی دارد.
این همبستگی تاریخی، پرسشی بنیادین را پیش روی حاکمیت مینهد: آیا ساختارهای مدیریت کشور ظرفیت تبدیل این سرمایه اجتماعی به فرصتی برای توسعه متوازن را دارند؟ مردم خوزستان ــ که سهمی نابرابر از منابع ملی داشتهاند ــ امروز انتظار دارند وفاداریشان به ایران، در عمل به "عدالت توزیعی" تبدیل شود. قدردانی واقعی نه در مراسمهای تشریفاتی، که در احیای هورالعظیم، حل بحران ریزگردها و مهار فساد اداری معنا مییابد. شکستن انحصار تصمیمسازی، گشودن فضای نقد سازنده و مشارکتدهی به ظرفیتهای بومی، تنها راه حفظ این اعتماد است. جامعهای که در بحران، "ما"ی جمعی را زنده کرد، اکنون منتظر پاسخ به محرومیتهای تاریخی خود است.
نبرد اخیر ثابتکرد بحرانها میتوانند جامعه ایرانی را نه به انفعال، که به "خویشتنیابی جمعی" سوق دهند. این تجربه برای خوزستان ــ بهعنوان استانی مرزی با تجربه جنگ و تحریم ــ پیامی دوگانه دارد: از سویی توانمندی مردمانش در ایفای نقش پیشگام وفاق ملّی را آشکار کرد و از سوی دیگر فریاد محرومیتهای انباشتهاش را بلندتر نمود. اگر حاکمیت، این همبستگی را با تدبیر تبدیل به فرصتی برای "توسعه عادلانه" نکند ــ با اختصاص بودجه اضطراری برای محیطزیست، سهمدهی به نخبگان محلی در مدیریت استان و شفافسازی در پروژههای کلان ــ نه تنها سرمایه اجتماعی را تباه کرده، بلکه پیام مقاومت مردمی را به یأس تبدیل نموده است. آینده ایران از مسیر خوزستان میگذرد؛ استانی که امروز بیش از همیشه نیاز به "شنیده شدن" دارد.
چگونه میتوان همبستگی اجتماعی را در شرایط بحرانی تقویت کرد؟
از هنرمندان و ورزشکاران مشهور تا فعالان اجتماعی و سیاسی، همه در یک صدای واحد و با زبانهای مختلف، به محکومیت تجاوزات و حمایت از وطن پرداختهاند. در این میان، همبستگی بیسابقهای میان مردم و نخبگان شکل گرفته است که نشاندهنده عزم و اراده مشترک برای دفاع از کشور در برابر تهدیدات خارجی است. این همبستگی، بهویژه در شرایط بحرانی، خودجوش و بدون دخالت نهادهای دولتی شکل گرفته و گواهی بر عشق و تعلق خاطر مردم به وطن است.
با این حال، پس از پایان بحران و برقراری آتشبس، چالش اصلی این است که چگونه میتوان این همبستگی را پایدار کرد. بهطور طبیعی، همبستگی حول موضوعات خاص موقتی است و با بازگشت به مسائل داخلی ممکن است کمرنگ شود. اختلافنظرها در هر جامعهای وجود دارد و این امر میتواند به جدایی و افتراق منجر شود. اما آنچه که نگرانکننده است، ایجاد دوقطبی یا چندقطبی شدن جامعه است که میتواند به دشمنی میان گروهها منجر شود.
برای جلوگیری از این وضعیت نامطلوب، چند راهکار اساسی وجود دارد:
1. شفافیت و صداقت: یکی از عوامل اصلی که میتواند همبستگی را تضعیف کند، فقدان اعتماد عمومی است. اگر مردم احساس کنند که با آنها صادقانه رفتار نمیشود، اعتمادشان به نهادهای سیاسی کاهش مییابد. بنابراین، مسئولان باید با شفافیت و صداقت با مردم سخن بگویند و در پذیرش خطاهای گذشته و اصلاح آنها کوشا باشند.
2. مقابله با تبعیض: تبعیض میتواند خشم و نارضایتی را در جامعه افزایش دهد. وقتی گروهی از امکانات و خدمات برخوردار میشوند و دیگران محروم میمانند، حس تبعیض شکل میگیرد. بنابراین، ضروری است که عدالت اجتماعی در توزیع منابع و امکانات رعایت شود تا حس همبستگی در جامعه تقویت گردد.
3. مشارکت در تصمیمگیری: اگر مردم احساس کنند که در فرآیندهای تصمیمگیری نقش دارند، احتمال بیشتری وجود دارد که به تصمیمات اعتماد کنند. بنابراین، باید سعی شود تا گروههای مختلف جامعه در تصمیمات کلان مشارکت داده شوند تا احساس تعلق و مسئولیت بیشتری نسبت به سرنوشت کشور داشته باشند.
این موارد میتواند بهسرعت در سیاستهای عمومی اعمال شود و رسانهها نیز باید نقش مؤثری در این زمینه ایفا کنند. جامعه ایران نیازمند همبستگی قویتری است تا بتواند در برابر تهدیدات خارجی مقاومت کند. ازاینرو، باید تلاش کرد تا این همبستگی حفظ و تقویت شود و به یک فرهنگ پایدار تبدیل گردد.