از تهدید تا فرصت ایران و دوراهی تدبیر یا هیجان
سه شنبه 11 شهريور 1404 - 09:56:44

رحیم حمزه 

در روزهایی که هنوز سایه‌ی دوازده روز تلخ و پراضطراب بر ذهن و روان جامعه سنگینی می‌کند، خبر تازه‌ای بار دیگر نگرانی‌ها را دامن زده است: سه کشور اروپایی رسماً درخواست فعال‌سازی «مکانیسم ماشه» را به شورای امنیت ارائه کرده‌اند. این اقدام اگر به سرانجام برسد، می‌تواند تمامی قطعنامه‌های تعلیق‌شده علیه ایران را دوباره زنده کند و عملاً کشور را به شرایط پیش از توافق هسته‌ای بازگرداند. چنین روندی نه‌تنها تبعات سیاسی و اقتصادی سنگینی به همراه خواهد داشت، بلکه بر زندگی روزمره‌ی مردم نیز تأثیر مستقیم خواهد گذاشت؛ مردمی که بیش از هر چیز تشنه‌ی آرامش و امید به آینده‌اند.
اما آنچه اهمیت بیشتری دارد، شیوه‌ی مواجهه با این چالش است. هر بار که کشور در برابر چنین بحران‌هایی قرار گرفته، دو صدا در درون جامعه و حاکمیت به گوش رسیده است: صدای هیجان و واکنش‌های کوتاه‌مدت، و صدای عقلانیت و تدبیر. تجربه نشان داده است که صدای اول اگر دست بالا پیدا کند، نتیجه چیزی جز تشدید بحران و انسداد بیشتر نیست. در حالی‌که صدای دوم، هرچند آهسته و کم‌رمق، تنها راهی است که می‌تواند به کاهش هزینه‌ها و گشودن روزنه‌های امید بینجامد.
اکنون نیز در برابر تهدید مکانیسم ماشه، بیش از هر زمان دیگری به تدبیر، خویشتنداری و بازاندیشی نیاز است. جهان به‌سرعت در حال تغییر است و ایران نمی‌تواند با تکیه بر الگوهای فرسوده و سیاست‌های پرهزینه‌ی گذشته راه به جایی ببرد. حتی در همین دوازده روز اخیر دیدیم که بی‌توجهی به هزینه‌های انسانی و اجتماعی، چگونه بر افکار عمومی سنگینی کرد. جامعه ایران، با همه‌ی مشکلات و محدودیت‌ها، نشان داده که به دنبال جنگ و تنش نیست؛ خواهان زندگی در صلح، عدالت و امکان رشد است.
نکته‌ی مهم اینجاست که مواجهه با بحران مکانیسم ماشه صرفاً یک موضوع دیپلماتیک یا فنی نیست؛ بلکه نمودی از بحران عمیق‌تر حکمرانی است. سال‌هاست که هشدار داده می‌شود اگر نهادهای تصمیم‌ساز در فضایی بسته، غیرپاسخگو و به دور از مشارکت جمعی عمل کنند، کشور همواره در معرض چنین تهدیدهایی باقی خواهد ماند. جامعه بین‌المللی همواره با چشم به داخل ایران نگاه می‌کند. هر اندازه که نشانه‌های شفافیت، عقلانیت، احترام به حقوق شهروندان و تقویت نهادهای مدنی پررنگ‌تر شود، دست نیروهای تندرو در عرصه جهانی برای اعمال فشار کوتاه‌تر خواهد شد.
این لحظه دشوار می‌تواند فرصتی برای بازاندیشی نیز باشد. شاید لازم است بار دیگر پرسیده شود که منافع ملی در چیست و چگونه می‌توان آن را در تعامل سازنده با جهان تعریف کرد. تجربه‌های گذشته، چه در حوزه‌ی مذاکرات و چه در حوزه‌ی مقاومت صرف، نشان داده‌اند که هیچ‌یک به‌تنهایی پاسخگوی نیازهای امروز ایران نیستند. آنچه ضرورت دارد، ترکیبی هوشمندانه از حفظ عزت و در عین حال پرهیز از انزواست؛ ترکیبی که تنها در سایه‌ی عقلانیت جمعی و گفت‌وگوی نهادمند میسر است.
امروز بیش از هر زمان دیگری آشکار است که آینده‌ی ایران به تصمیم‌های احساسی و مقطعی گره نخورده، بلکه به توانایی در ساخت نهادهای پایدار وابسته است؛ نهادهایی که بتوانند در بزنگاه‌ها صدای جامعه را بازتاب دهند، اعتماد عمومی را بازسازی کنند و از منافع ملی پاسداری نمایند. فعال شدن مکانیسم ماشه، حتی اگر در نهایت به سرانجام نرسد، هشدار بزرگی است: هشدار اینکه سیاست‌های پرتنش و بی‌محابا، تنها به انزوای بیشتر و فشار مضاعف بر مردم منجر خواهد شد.
راه دشواری پیش روست، اما تنها راهی است که می‌تواند کشور را از چرخه‌ی بحران‌های تکرارشونده بیرون آورد: بازگشت به عقلانیت، پرهیز از هیجان، و اتکا به نهادهایی که ریشه در خواست و اراده‌ی مردم دارند. در این مسیر، امید همچنان بزرگ‌ترین سرمایه است؛ امید به اینکه ایران بتواند در جهانی پرآشوب، صدای اعتدال و آینده‌نگری را نمایندگی کند.



http://eradehmellat.ir/fa/News/6207/از-تهدید-تا-فرصت-ایران-و-دوراهی-تدبیر-یا-هیجان
بستن   چاپ