سخن سردبیری (33): تخریب محیط‌زیست، تخریب ایرانیت
سه شنبه 17 اسفند 1400 - 21:54:34
قابل کتمان نیست که محیط‌زیست در سراسر ایران‌زمین حال خوبی ندارد. ناخوشی آشکار محیط‌زیست را می‌تواند در خشک‌شدن زاینده‌رود، شور شدن آب سد گتوند، کوچک (در حال خشک‌شدن) شدن دریاچه ارومیه، ازبین‌رفتن مراتع و جنگل‌ها، نشست زمین، کم و خشک‌شدن آب‌های زیرزمینی، آلودگی هوا و ... در جای‌جای ایران‌زمین، مشاهده کرد.
بی شک ریشه ناخوشی محیط‌زیست را همانند دیگر چالش‌ها در عرصه‌های گوناگون اقتصادی، روابط خارجه، آموزش‌وپرورش، ویرانی اخلاق سیاسی تجاری، بهداشت و درمان و ... را باید در ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی جستجو کرد. 
به‌منظور فهم ناکارآمدی مدیریت محیط‌زیست، تبیینی کلی و مختصر از مفهوم مدیریت ارائه می‌شود. مدیریت (سیاسی) به بیانی کلی معطوف به سازماندهی عناصر متعدد و گوناگون به‌منظور تحقق یک هدف خاص است.
به‌عنوان‌مثال مدیریت شهری معطوف به هماهنگ کردن انواع تخصص‌ها، منابع شهری و ملی، انسانی، تجهیزاتی و ... به‌منظور حل‌وفصل انواع چالش‌های شهری در راستای بهبود زیست شهروندان است. یا مدیریت یک واحد صنعتی، تهیه و نظم دادن به انواع تجهیزات، نیروهای اداری، متخصص، فنی و ... به‌منظور تولید برخی کالاهای خاص است، و نکته حایز اهمیت در مبحث مدیریت این است که “فعل مدیریت معطوف به تحقق یک هدف مشخص است”. به عبارتی، “اهداف” انسانی که ریشه در انواع نیازهای اجتماعی، مادی و روان‌شناختی دارند، مبنا و تعیین‌کننده مبحث و فعل مدیریت در عرصه‌های گوناگون است. 
اگر رابطه مبحث و فعل مدیریت (معلول) به‌عنوان برآیند تحقق یک هدف خاص (علت) را بپذیریم، آنگاه، در کارخانه‌ای که به‌منظور تولید لبنیات تأسیس شده نمی‌توان از مدیریت آن، انتظار تولید یخچال داشته باشیم. اگر تبیین مفهوم و کارکرد فوق پیرامون مدیریت منطقی و کاربردی تلقی شود آنگاه باید آسیب‌های بی‌سابقه در عرصه‌های گوناگون محیط‌زیست را در اهداف حاکمیت در مدیریت محیط‌زیست جستجو کرد. چند نکته پیرامون مدیریت محیط‌زیست قابل‌تأمل است. 
یک، بنا بر شواهد گوناگون سازمان محیط‌زیست اختیار لازم برای مدیریت محیط‌زیست را ندارد و تابع نهادهایی است که هیچ دانش و تخصصی در مدیریت محیط‌زیست ندارند، است. 
دو، عدم اولویت حفاظت از محیط‌زیست در سطح کلان مدیریت کشور. 
سه، سوداگری برخی افراد، نهادها، و صاحب‌منصبان، عوامل اصلی تخریب محیط‌زیست در جای‌جای ایران‌زمین است. به‌عنوان‌مثال، گفته شد که یکی از عوامل اصلی سیل چند سال پیش در استان گلستان تخریب منطقه وسیع جنگلی به‌منظور کسب درآمد توسط خاندان یکی از صاحب‌منصبان محلی بود. یا ایجاد صنایع فولاد در منطقه کم آب اصفهان منشأ اصلی خشک شدن زاینده‌رود است. یا کم آب شدن دریاچه ارومیه به‌واسطه ایجاد چندین سد غیرکارشناسی شده است. یا منشأ ریزگردها جنوب کشور سوءمدیریت و نابودکردن برخی تالاب‌ها در جنوب کشور و عدم توجه مدیریت کلان سیاسی به سدسازی‌های ترکیه در سرچشمه‌های دجله و فرات است. بی شک اگر اعتراض‌های گسترده ملی نبود، کوه دماوند توسط نهاد خاصی که قصد تصاحب بخشی از آن را داشت تا به امروز تخریب شده بود.
مفهوم یا پدیده ایران متشکل از یک وجه روان‌شناختی و یک وجه جغرافیایی (فیزیکی) است. به تعبیری جغرافیای ایران جایگاه یا بستر وجه روان‌شناختی پدیده ایران است. به بیانی، بسیاری از احساسات شهروندان (انسان‌ها) در تجربیات و روابط طولانی‌مدت با محیط‌زیست آنها ریشه دارد. به‌عنوان‌مثال، خلیج‌فارس، دماوند، تخت‌جمشید، کارون، دریاچه‌های مازندران و ارومیه، مقبره‌های فردوسی، سعدی، خیام، امیرکبیر، مصدق، جنگل‌های شمال و ... عناصر فیزیکی (جغرافیایی) منشأ بسیاری از احساسات و هویت ملی ایرانیان هست. 
به تعبیری، خشک‌شدن زاینده‌رود، تخریب بناهای تاریخی و ملی، جنگل و کوه تراشی توسط برخی شخصیت‌ها و نهادها (به‌قصد سودآوری) و ... پیامدی جز ازبین‌بردن احساسات شهروندان ندارد. آیا این‌گونه نیست که اگر خلیج‌فارس، جنگل‌های شمال، کوه دماوند، بناهای تاریخی و ... نباشند، ایرانیت معنی خود را از دست می‌دهد. پربیراه نیست اگر گفته شود ایرانیت و محیط‌زیست دوروی یک سکه هستند. اگر بپذیریم که آینده برآیند عملکرد امروز ماست، می‌توان انتظار داشت که روند کنونی مدیریت محیط‌زیست بی شک منجر به بحرانی شدن بقای محیط‌زیست خواهد شد؛ بنابراین به‌منظور صیانت از ایران، هیچ تصمیم سیاسی نباید بدون درنظرگرفتن پیامدهای احتمالی بر محیط‌زیست اتخاذ شود و عواملی که به‌قصد سوداگری، محیط‌زیست را تخریب می‌کنند باید در ردیف دشمنان ایرانیت تلقی شوند.


http://eradehmellat.ir/fa/News/1367/سخن-سردبیری-33-تخریب-محیط‌زیست،-تخریب-ایرانیت
بستن   چاپ