هوشنگ عطاپور فعال سیاسی و روزنامه نگار
واقعیت‌های احیای دریاچه ارومیه
دوشنبه 21 آبان 1397 - 17:29:05
در دولت اول دکتر روحانی که برنامه‌های احیای دریاچه ارومیه در استان‌های آذربایجان با جدیت و مداوم پیگیری می‌شد، کمیته‌های استانی فرهنگی و اجتماعی کارگروه احیای دریاچه ارومیه تشکیل شد که بنده هم از سوی استاندار وقت استان آذربایجان غربی دبیر کمیته فرهنگی و اجتماعی کارگروه احیای دریاچه ارومیه منصوب شدم و مقرر شد زیر نظر معاون امور عمرانی وقت استانداری طرح‌های فرهنگی و اجتماعی را آماده و اجرا کنیم که حدود 100 برنامه فرهنگی بخشی و فرا بخشی آماده و به معاون امور عمرانی که دبیر استانی کارگروه احیای دریاچه هم بودند، تقدیم کردیم. بعد از مدتی مشخص شد هیچ نوع اعتقادی به اجرای اقدامات مؤثر و پایدار فرهنگی وجود ندارد و گویا هدف سیاسی بوده تا فرهنگی! از این حکایت که بگذریم، به چکیده تمام مطالعاتی که علت خشکی دریاچه ارومیه و سایر منابع آب‌های سطحی که در جلسات کارگروه احیای دریاچه ارومیه گفته شد؛ اشاره می‌کنم:
علت اصلی و عمده خشکی دریاچه ارومیه و سایر تالاب‌ها و دریاچه‌های کشور افزایش مصرف آب کشاورزی بوده است. 95 درصد آب مصرفی کشور در حوزه کشاورزی است و فقط 5 درصد آب صرف تأمین مصرف شرب مردم می‌شود. اتفاق مهمی که بعد از انقلاب اسلامی در کشور رخ‌داده است، تغییر الگوی کشت و توسعه وسعت زمین‌های زیر کشت زراعی و باغی بدون اصلاح روش‌های سنتی آبیاری و افت راندمان آب مصرفی بوده است. بر اساس برآوردهای کارگروه احیای دریاچه ارومیه در کشور ما حدود 70 تا 80 درصد آب مصرفی کشاورزی هدر می‌رود. در سال‌های اخیر در حوزه آب ریز دریاچه ارومیه محصولات آب بر، چون سیب، چغندر، هندوانه و ... کشت شده است که درگذشته این محصولات در منطقه کشت نمی‌شدند.
در چهل سال گذشته جمعیت کشور دو برابر شده و نیاز جمعیت به محصولات کشاورزی و غذایی بیش از ده برابر شده است. زیرا الگوی مصرف مردم نیز کاملاً تغییر یافته است. یعنی در چهل سال اخیر نیاز بخش کشاورزی به منابع آب بیش از چهارصد برابر شده است. درحالی‌که در سال‌های فوق نه‌تنها میزان بارندگی بیشتر نشده است، بلکه سال‌های متوالی خشک‌سالی را تجربه کرده‌ایم.
در نتیجه، کشاورزان برای حفظ میزان محصول خود، آب‌های موجود را به سمت مزارع و باغات خود هدایت کرده و هرساله حق آبه دریاچه ارومیه غصب شده است. نتیجه تجاوز به حق آبه دریاچه ارومیه، مرگ آن بوده است.
راه‌حلی که ستاد احیای دریاچه ارومیه پیشنهاد داده بود توقف کشت محصولات آب بر در حوزه دریاچه ارومیه و پرداخت پول به کشاورزان بود. این طرح به نکاشت معروف شد و گویا در استان اصفهان نیز قبلاً اجرا شده بود.
بر اساس نظر کارشناسی ستاد احیاء دریاچه ارومیه اگر سه سال نکاشت در منطقه میاندوآب و شهرهای مجاور در استان آذربایجان شرقی، در کنار سایر 72 طرح احیاء اجرا می‌شد، دریاچه ارومیه از مرگ حتمی نجات پیدا می‌کرد و اگر این برنامه و طرح‌ها برای 10 سال ادامه پیدا می‌کرد، ده میلیارد مترمکعب در دریاچه ذخیره‌سازی می‌شد که تراز اکولوژیک دریاچه محسوب می‌شد. یعنی دریاچه احیا می‌شد.
وقتی این طرح‌ها در کارگروه ستاد احیا که در شهر میاندوآب برگزارشده و بنده نیز حضور داشتم، مطرح شد، دو تن از نمایندگان وقت شهرستان میاندوآب به شکلی مخالفت کردند که هیچ راه مصالحه‌ای باقی نماند و در همان جلسه مسئولین ستاد احیا عقب‌نشینی نمودند و گویا با پیگیری همان نمایندگان، رئیس‌جمهور نیز از طرح احیاء دریاچه عقب نشستند و طرح نکاشت به طرح بهکاشت مسخ شد و آن‌هم اجرا نشد و در نهایت تخصیص اعتبارات دریاچه ارومیه در بهترین حالت به 35 درصد هم نرسید که آن‌هم صرف هزینه‌های اصلاح آبیاری کشاورزی شد که خیلی دردی از دریاچه رو به موت ارومیه دوا نکرد و الآن می‌توان گفت دریاچه ارومیه مرده است.
پس ما با دو علت در بحران زیست‌محیطی و افت خطرناک منابع آبی کشور روبه‌رو هستیم: یکی افزایش جمعیت و به‌تبع آن افزایش مصرف منابع آب موجود در کنار کاهش ورودی آب و خشک‌سالی، دومی بی‌تدبیری سیاستمداران در ایجاد فضای واحد تصمیم‌گیری برای مدیریت بحران زیست‌محیطی. ما در برنامه احیای دریاچه ارومیه مشاهده کردیم که مرگ دریاچه ارومیه نه از بی‌پولی، بلکه عقب‌نشینی و باج دادن دولت و ستاد احیا به نمایندگان مجلس شورای اسلامی حوزه‌های انتخابیه بود. آن‌ها هم قطع و یقین به دنبال حفظ کانون رأی خود برای انتخابات آتی بودند که خوشبخ تانه هر دو هم رأی نیاوردند ولی خسارت سنگینی بر محیط‌زیست آذربایجان وارد ساختند. پس به‌سادگی مشاهده می‌شود تا زمانی روابط دولت و مجلس شورای اسلامی نه بر اساس منافع درازمدت توسعه پایدار ملی، بلکه بر اساس بده بستان‌های سیاسی تعیین و مدیریت می‌شود؛ هیچ مشکل زیست‌محیطی و اجتماعی از مردم بر اساس آراء کارشناسی و طرح و برنامه علمی حل‌وفصل نخواهد شد.
در این 5 سال پول‌های فراوانی به نام احیای دریاچه ارومیه صرف شد، ولی دریاچه ارومیه مرد؛ اما افرادی از این پول‌ها به نام و نوا رسیدند!
آیا دریاچه ارومیه قابل احیا نبود؟ داده‌های دقیق علمی نشان می‌دادند در صورت همکاری مردم و هماهنگی بین دولت و نمایندگان مجلس و اقتدار مسئولین محلی دریاچه ارومیه قابل احیا و زندگی بود. ولی صد حیف که سرنوشت نگین آذربایجان قربانی بی‌تدبیری‌ها و بی‌ارادگی مسئولین ملی و محلی شد.
هرچند که بازهم اگر از گذشته عبرت بگیرند و یک‌بار برای همیشه، به‌جای منافع زودگذر سیاسی به منافع بلندمدت ملی توجه بکنند، احیای دریاچه ارومیه امری است شدنی!

http://eradehmellat.ir/fa/News/150/واقعیت‌های-احیای-دریاچه-ارومیه
بستن   چاپ