ضربالمثلهایی مثل “فلسفه، هر صفحهاش صد صفحه!!! “ چنان ذهنیتی برایمان ساخته که بهمحض شنیدن نام فلسفه و اتصاف موضوعی به فلسفه، رغبت و وحشت را در ما شعلهور میکند. این در حالی است که ربط و نسبت فلسفه با زندگی روزمره و کاربرد فلسفه در شکلدادن چارچوبهای زیست فکری از مباحث همیشگی فیلسوفان بوده و هنوز هم هست.
برخی از فلاسفه همچون پییر آدو (pierre hadot) فرانسوی تلاش میکنند با بازخوانی تاریخ فلسفه، از ابتدا تاکنون، نشان دهند و ثابت نمایند که فلسفه باهدف ارائه روش زندگی به وجود آمده. در مقابل، فلاسفهای چون اسکات سومز (scott Soames)، سول کریپکی (saul A.kripke) و حتی ویلارد کوآین (wilard Quine)، با این تلقی مخالفاند و فلسفه را با اینچنین تعریفی، مبتذل و کریه میدانند. بهزعم دسته اخیر، فلسفه را با امور جزئی و روزمره زندگی کاری نیست و شأن آن اجل از موضوعات و مسائل خرد اینچنین است. به گمان اینان، چنانکه سومز میگوید، فلسفه در پی یافتن صدق است نه پیدا کردن نسخه کارآمدی برای زندگی.
اما پرسش اینجاست که آیا یافتن صدق، ارائه تبیین عقلی جهان، پرداخت و ارائه مفاهیم ذهنیای چون دانش، معرفت، حق، تکلیف و امثال آن با زندگی هیچ ربطی ندارد؟ اگر ندارد، پس از کجای این جهان و حتی آمدهاند که اینچنین با زیست و هست ما نامربوطند؟! از این مهمتر، فلسفهای که ما را در بحرانهای مختلف معنوی و هویتی امروز یار نیست، جز بار چیست؟
در این کوتاه مقال، در پی پاسخگویی و رد نظریات متخاصم و متعارض نیستیم، که، همین مقابله است که بلای جان فلسفه و اندیشهورزی امروز ماست. از دیگر سو، اگرچه اثبات شیء نفی ما ادات نمیکند، در پی اثبات مطلوب خود هستیم، خواه آن دیگر پندارها نفی شوند یا نشوند.
میشل فوکو در جاهای مختلفی از آثارش به عبارت و مفهوم تخته تو بیو یا هنر زیستن، بهعنوان انگاره و هدفی از فلسفی دن در یونان باستان اشاره کرده و هموطن او، پییر آدو در سرتاسر دو کتاب مهم و اصلیاش یعنی کتاب “فلسفه باستانی چیست؟” و “فلسفه بهمثابه روش زندگی” تماماً در تلاش است تا نمونه چنین تقلاهایی را توسط فلاسفه و مکاتب فلسفی باستان نشان دهد. به همین منظور، یکبهیک، فلاسفه سرآمد دوران باستان را معرفی کرده و آموزههای عملی ایشان را معرفی مینماید. مثلاً با معرفی کلیات تفکر فلسفی اپیکوریان، دستورها و تمرینات اعاظم این مکتب را به شاگردان و پیروان برمیشمارد.
آدو از آموزهها و تمرینی نام میبرد که اپیکوریان توصیه کردهاند، تا در عمل، مطابق جهانبینی اپیکوری بتوان زیست. آدو در ابتدای آثارش نکتهای روششناختی را تبیین کرده. اینکه گفتمان فلسفی (philosophical discours) مام و منشأ عملی فلسفه است. به گزارش آدو، ره فلسفه و هر فیلسوفی در پی تبیین جهان و هستی ما در آن منظومه است اما این تبیین فقط جهت ارائه یک گفتمان تولید و بیان نشده و همانگونه که اپیکوریان مطابق جهانبینی خود میکوشند حداکثر لذت را در همین جهان فراهم آورند.
مکتب اپیکوری که بهعنوان نمونه و مثال به آن اشاره کردیم، جهان را بیثبات و نا اصیل میداند و انسان را در رنج محتوم. اما چنین تلقیای از هستی مانع آن نیست که اپیکوریان بکوشند از رنج ذاتی و عارضی انسان بکاهند و شادی حقیقی را موجب شوند.
اپیکوریان همانگونه که به عشق به دوستان، بهعنوان بزرگترین لذت اصیل هستی تأکید دارند، باهدف جلوگیری از رنجهای بعدی که در فقدان عزیزان حاصل میشود، این تمرین را توصیه میکنند که هر شخص اپیکوریسمت همواره و درهرحال از یاد مرگ و بیدوامی زندگی و فقدان و مرگ عزیزانش غافل نشود. هدم غفلت از مصائب، از یکسو از شدت یافتن بیشازحد عشق و وابستگی میکاهد و از دیگر سو، بر اهمیت آن و بر لزوم غنیمت شمردن مصاحبتها و معاشرتها، شعف ورزیدنها و بر زمان عمری که بهسرعت بهسوی نیستی و گذران در حرکت است تأکید میکند.
آدو به همین سیاق به بازخوانی تاریخ فلسفه باستان پیش میرود تا به ظهور مسیحیت و بروز فلسفه مسیحی میرسد. به گمان او دین و تفکر دینی فلسفه را ازاینرویند و از این هدف دور ساخت و خود برجایش نشست.
ادعای اخیر آدو را بپذیریم یا نپذیریم، اقبال عمومی در جوامع غربی به فلسفههای رواقی و اپیکوری نشانگر قابلتوجه و مهم بودن تلقی اوست.
چه پرشمار آثار و کتبی که در بسط آموزهها و تمرین رواقی و اپیکوری نگاشته شده و میشود و چه بسیار کارگاهها و سخنرانیهایی که در این زمینه برگزار میشود. یک جستجوی ساده در میان کتابها و مقالات نوشته شده با موضوع این دو مکتب، بهتنهایی مؤید این مدعاست. بسیاری از این کتابها و مقالات، در سالهای اخیر به فارسی نیز ترجمه شدهاند و هر روز بر شمار آنها افزوده میگردد.
در بخشهای بعدی، در شمارههای آتی، به معرفی مهمترین این آثار در بازار نشر کشورمان خواهیم پرداخت و پس از آن، به پرسش اصلیمان یعنی کاربرد فلسفه در خوب زیستن باز خواهیم گشت.