زهره رحیمی
دهه هشتادی ها
سه شنبه 12 مهر 1401 - 17:04:30

دهه هشتادی‌های عزیز و پرشور وطن صدای شما را شنیدیم و حضور شما را دیدیم.
دختران و پسران جسور و بیدار وطنم، شمایی که فوران شعله‌های سرکوب‌شده‌ی نسل‌های پیش‌از خود شدید، بر شما درود  می‌فرستم.
به عنوان یک کنشگر سیاسی و مدنیِ دهه پنجاه، اعلام می‌کنم که به یقین هشدار تکان‌دهنده‌ی شما از هیچ جان بیدار و آگاهی پنهان نماند.
شنیدیم و دیدیم که گستاخی و جسارت ایستادن در برابر آنچه به شما تحمیل می‌گردد را دارید.
شنیدیم و دیدیم در برابر هر اجباری که زندگی و شادی و جوانی شما را نشانه می‌رود، قصد کوتاه‌آمدن ندارید.
شنیدیم و دیدیم که به شرط مشارکت خود و اندیشه‌هایتان، حاضر به هم‌داستانی و پیوند هستید.
شنیدیم و دیدیم که چگونه با امکانات متنوع مجازی، مهارت‌های ارتباطی و گروهی خود را جلوه‌‌ی عملی می‌بخشید.
شنیدیم و دیدیم که از هوشیاری  و زیرکی ویژه‌ی نشل خود برخوردارید. 
شنیدیم و دیدیم که تن به عقبگرد نمی‌دهید و مسیر گذاری هرچند پرفراز و نشیب را، بی‌بازگشت خواهید نمود.
پس آنچه از روز روشن‌تر است اینکه؛ امید به تغییر و تحول وضعیت ایران با شما و با حضور شما بیش از هر زمان دیگری ممکن و میسر است.

خوشبختانه نسل شما همانطور که با لحن ارعاب و سرکوب میانه‌ای ندارد و پس‌اش می‌راند، با لفاظی‌های تشریفاتی، ستودن‌های تملق‌آمیز و تمجیدهای اغراق‌شده و غیرصادقانه هم سازگار نیست و آنرا نخواهد پسندید و این البته، انتقال پیام را ساده و روان و شفاف‌ می‌کند.
اعتراف رایجی که اینروزها در باب ترسویی و انفعال و بی‌کفایتی نسل‌های گذشته در برابر اجبار و بیداد مکرر به گوش می‌رسد را، تصدیق و تقویت نمی‌کنم. چراکه همین تحلیل‌ها و آسیب‌شناسی‌های ضعیف و تک‌بعدی از گذشته و گذشتگان است که می‌تواند باز هم ما را برای در پیش گرفتن مسیر آینده به انحراف بکشد. اقتضائات و مناسبات پیچیده‌ای که دست به دست هم می‌دهند تا زمانه و نسلی را شکل بدهند، بمراتب پیچیده‌تر و عمیقتر و چندلایه‌تر از آنی‌ست که مستحق تحلیل‌های هیجانی و سطحی باشد. ماهیت و موجودیت نسل‌ها از پی هم، هریک ثمره و دستاوردِ انباشت تجارب و آموزه‌های پیش از خویش‌اند. نسل پنجاه و شصت، ماهیتی مُنفک از سَلف خویش نیست و شما و هفتادی‌ها نیز منفک از پنجاهی‌ها و شصتی‌ها نیستید. دقیقا همین پیوستگی و امتدادِ تجربه‌ی درد و مقاومت است که قدرتی لایزال به نیروهای مویرگی اما شکوهمندِ مردم، برای خروش بر سنت‌ها و روال‌ها را می‌دهد.  
پس از این مقدمه، چند نکته با شما امیدآوران طرح می‌کنم. 
نخست اینکه همینقدر که عمیق و قاطع فهمیده‌اید که زندگی شما منحصربفرد و تکرار نشدنی‌ست و باید لحظه‌لحظه‌اش را آنگونه که می‌پسندید، برگزینید. پس بایسته و شایسته است که جان و سلامت خویش و دیگران را عزیز بدارید. گرچه مسیر پیشرفت و تکامل، کم‌هزینه نیست و برای به چنگ‌آوردن چیزهای ارزشمند باید از چیزهای ارزشمند دیگری گذشت. اما مجموعه‌ی ظرفیت‌ها و توانایی‌های روانی و ذهنی و زیستی شما، نوید می‌دهد که می‌توانیم کنار هم روش‌های خلاقانه اما هرچه کم‌هزینه‌تری برای گذار از این وضعیت ناخوشایند و غیررضایتبخش را جستجو و عملی کنیم تا تصویر دنیای پیش‌رو هرچه انسانی‌تر و صلح‌آمیزتر و باشکوه‌تر جلوه نماید و جان و زندگی و حیات تپنده را ارج بنهد. 
نکته دوم اینکه در بین شعارهاتان شنیدم “ما از ایران نمی‌ریم، ایران رو پس می‌گیریم”. در این فرصت تنگ، قصد تجزیه و تحلیل یا رد و تاییدِ گزاره‌های این شعار را ندارم که مثلا پس گرفتن ایران را، آیا می‌توان با مفهومی ناب‌تر، معنادارتر و فراگیرتری که تمام ایرانیان را شامل ‌شود، جایگزین نمود یا نه. اما تاکید و تقاضایم بر گزاره‌ی نخست این شعار یعنی ماندن، مقاومت، رها نکردن وطن و کنش در دل نخواستن‌هاست. این بی‌تردید، گزاره‌ی بنیادی برای در پیش‌گرفتن مسیر درست و رو به رشدی است که رویای “ایران برای همه ایرانیان” را تحقق می‌بخشد. با ترک هر یکنفر از شهروندان آزادیخواه و حق‌طلب و عدالت‌جو، مسیر توسعه برای بازماندگان دشوارتر و پرهزینه‌تر، و دستیابی به خواست، دوردست‌تر خواهد شد و این همان چیزی‌ست که برخی خیال و آرزویش را دارند.
نکته دیگر اینکه در التهابات پرشور و پرغوغایی که هر جریانی هم از سویی، آنرا با اهداف پنهان و آشکار به نفع خویش معرفی و تبلیغ می‌کند. از اصالت و پیراستگی جریان خود مراقبت کنید. اگر شعارتان؛ زن، زندگی، آزادی یا مرد، میهن، آبادی‌ست، این دو شعار مرزهای روشن و معناداری با شعارهایی که حذف و نیستی بخشی از جامعه و مردم را آماج می‌کند، دارند. همچنین رفتارهایی چون نفی پوشش اجباری، سرودخواندن، شادمانی گروهی، تمنا و مطالبه‌ی دانش روز و علوم روشنگرانه و حق بهره‌گیری برابر از منابع آموزشی غنی و علمی، با رفتارهایی چون لعن و ناسزا و خشونت، لگدکردن، شکستن و پاره‌کردن البته توفیر دارد. با اندیشه‌کردن و شکیبایی مداوم، همواره به خود خاطرنشان کنیم که می‌خواهیم بخشی از کدام جریان و گفتمان اعتراضی، مطالبه‌گرانه یا مبارزاتی باشیم و پس از این اندیشه و تصمیم، از مرزها و حدود جنبش و جریان خویش، محافظت و مراقبت کنیم و البته که از آن آرمانها کوتاه نیاییم و سر خم نکنیم و در عین‌حال حرمت مسیر و خطوط خویش را نیز زیر پا نگذاریم.  
آخرین سخن من اینکه باتوجه به مهارت استفاده از روزنه‌های ارتباطی و منابع اطلاعاتی متکثر و پرشماری که در اختیار دارید، دیدبان منصف، باریک‌بین و دقیقی برای سپهر سیاسی و مدنی ایران باشید. با تمام قدرت، دروغ را پس بزنید و رسوا کنید. بدانید  که صداها و پیام‌های دردمند و همراه و در عین‌حال علمی و معقولانه‌ای هست که در همهمه و هیاهو، کمتر شانس شنیده شدن دارند. فرصت شنیده‌شدن پیام‌ها و آموزه‌های اخلاقی، شفاف و معقول را به نسل خویش بدهید، حتی اگر به مذاق شما خوش نمی‌آید. رها از افکار قالبی و تلقینات پیرامونی خود، با معیارهای خردمندانه و تیزهوشانه و انسانی خویش، همه را شنیده و محک بزنید و برگزینید و از به پرسش گرفتن مسیری که رفتید، نهراسید. کنشگران دلسوز و علاقمند بسیاری هستند که مشتاق فشردن دستان گرم و جان پرشور شما هستند.
در آخر تمنا دارم چنانچه تبیینِ من را با صورتی ساده‌تر و صمیمانه‌تر می‌پسندید، آنرا با زبانی ساده‌ و صمیمی به هم‌نسلان خویش برسانید.

دوستدار شما زهره رحیمی عضو حزب اراده ملت ایران



http://eradehmellat.ir/fa/News/1723/دهه-هشتادی-ها
بستن   چاپ