درباره گسست نسل‌ها سخنرانی شروین وکیلی در نشست فصلی کمیته فرهنگی حزب اراده ملت ایرن
دوشنبه 31 تير 1398 - 17:37:12
یک مقدمه کمی فلسفی
 من به دنیا از دل چهارچوب نظری که از نظریه سیستم‌های پیچیده برآمده نگاه می‌کنم و یک سرمشق نظری بنام زیست جهان که در قالب چند کلیدواژه معرفی می‌کنم. جهانی که داریم تجربه می‌کنیم، آن چیزی که به‌عنوان زیست جهان اطرافمان می‌شناسیم. آن دنیایی که هرکدام از ما تجربه می‌کنیم، حبابی از پدیدارها که درونش قرارگرفته‌ایم و دنیای اطرافمان را می‌شناسیم سه رکن دارد اولی من است که هرکداممان یکی از آن را داریم که در میان آن زیست جهان نشسته است دومی دیگری است که متکثر و متنوع است که ممکن است دور یا نزدیک به من باشد و پیرتر یا جوان‌تر از من باشد. شبیه من است ولی به‌طور مستقیم به اندوخته ذهنی‌اش و به حال و هوایش دسترسی ندارم بلکه معمولاً از مجرای زبان یا نظام‌های ارتباطی با او ارتباط برقرار می‌کنم و البته یک جهان هم داریم من است و دیگری در درون یک جهانی که آن جهان جنبه آگاه و هوشیار ندارد، یک بافت عمومی است که همه‌چیز در آن قرار گرفته است. این زیست‌جهان ماست من، دیگری و جهان ارکانش هستند و آنچه ما تجربه می‌کنیم در این زیست جهان دو گونه است کلاً ما یک سری رخداد تجربه می‌کنیم مثلاً الآن شما دارید من را می‌بینید که من یک شیء هستم ولی دارم با شما حرف می‌زنم. حرفی که دارم می‌زنم یک رخداد است منو که می‌بینید لباسم رو می‌بینید ساعتم رو می‌بینید شیءام و زیست جهان از این تشکیل شده است. وقتی میگویم یک نسلی با نسل دیگر تفاوت می‌کند به چه معناست؟ یعنی اینکه زیست جهان‌هایشان فرق می‌کند، یعنی مفهوم من در آن متفاوت است یعنی دیگری به‌گونه‌ای دیگر دیده می‌شود و اینکه گاهی وقت‌ها جهان هم متفاوت دیده می‌شود. به نظر می‌آید آنچه در کل تاریخ در کل جوامع، عمومی است همیشه ما مشابهش رو می‌بینیم این است که من‌ها تغییر می‌کنند، نسلی به نسل بعد من‌ها متفاوت می‌شوند و این طبیعی است این گسست نیست. معمولاً دیگری هم یک خورده فرق می‌کند، معمولاً دیگری در حال و هوای دیگری تجربه می‌شود با زبان دیگری با آن ارتباط برقرار می‌شود این هم طبیعی است این هم عجیب نیست و جهان هم گاهی وقت‌ها متفاوت تجربه می‌شود ولی معمولاً جهان پیوستگی بیشتری دارد معمولاً رخدادهای جهانی که آدم‌ها می‌بینند خیلی فرقی نمی‌کند؛ بنابراین هنگامی‌که در مورد تفاوت میان نسلی با نسل قبل و بعدش حرف می‌زنیم به تفاوتی که در رمزگذاری در شناسایی و در فهم چیزها و رخدادها داریم اشاره می‌کنیم که معمولاً به من مربوط می‌شود و تا حدودی به دیگری مربوط می‌شود و گاهی به جهان مربوط می‌شود. خب این مجموعه رو شما نگاه کنید. این مجموعه یک لحظاتی به نظر می‌آید که یک اتفاقی می‌افتد و ارتباط میان من و نسل قبل و بعدم گسسته می‌شود؛ یعنی تفاوت میان نسلی با نسل قبلش از یک حدی بیشتر می‌شود.
یک اشاره هم در مورد مفهوم نسل بکنم. زمانی که به کتاب‌های نه‌چندان قدیمی مثلاً کتاب‌هایی که دوره مشروطه نوشته شده‌اند نگاه می‌کنید عین این اعتراض به بی‌ادبی نسل جوان و تفاوت جوانان را مثلاً در کتاب «شرح زندگانی من» عبدا... مستوفی از مستوفی‌های دوره مشروطه یک خودزندگی‌نامه خیلی دلکش و زیبایی نوشته ببینید و می‌گوید این نسل جوان خیلی با ما فرق می‌کنند خیلی تغییر کردند بعد نسل جوان را ریشخند می‌کند و می‌گوید نسل جوان حرف زدنش فرق کرده مثلاً میگویند «من دارم میام»، «اینو بده من»، نمی‌گوید «بده به من». مواردی که مثال می‌زنند خیلی جالب است این شیوه‌ای که ما داریم حرف می‌زنیم و نه‌تنها ما بلکه بابایمان هم همین‌طوری حرف می‌زد بابابزرگ‌هایمان هم همین‌طوری حرف می‌زد اما بابای بابابزرگ‌هایمان احتمالاً شبیه عبدالله مستوفی حرف می‌زده و زبان است که گاهی وقت‌ها فرق می‌کند. یکی از الگوها این است، من عبدا... مستوفی رو می‌خوانم هنوز به نظرم آشناست هنوز ارتباط برقرار می‌کنم. ولی این تفاوت بعضی وقت‌ها از یک حدی بیشتر می‌شود ممکن است یک‌چیزی بیاید مثل تلویزیون که قبلاً اصلاً نبوده، یک شبکه جدیدی از زبان یعنی نمادها و علائم رو ایجاد می‌کند من و دیگری و جهان را یک‌شکل جدیدی رمزگذاری می‌کنم. در یک دوره‌ای که ممکن است بتوانی یک رسانه‌ای را از بیرون به آن نگاه کنی و آن نسلی که می‌توانند این کار را بکنند شیوه نگاه کردنشان به رسانه‌ها و پیام‌هایی که رسانه‌ها دارند مخابره می‌کنند متفاوت است و این خودش عامل گسست نسلی است یعنی نسل‌ها دنیا را متفاوت می‌خوانند و می‌نویسند.
بخشی از گسست نسلی فناورانه است. یکی از تحلیل‌هایی که در مورد شورش نسل جوان در دهه 60 مطرح می‌شود پیدایش تلویزیون در دهه 40 است که در اواخر دهه 40 میلادی و اوایل دهه 50 میلادی فراگیر شد تلویزیون مد شد خواستگاهش هم آمریکا بود و اولین نسل جوانانی که با تلویزیون بزرگ شده بودند همان‌هایی بودند که دهه 60 شورش کردند و یک نکته خیلی جالب این است که در سایر جاهای جهان این اتفاق نیفتاد؛ در مراکز دو بلوک شرق و غرب این شورش‌ها رو می‌بینید و در دهه 50 در ایران، چرا؟ چون ایران نفت دارد و تلویزیون دارد؛ یعنی می‌خواهم بگویم یکجاهایی گسست نسلی فناورانه است و فناوری بدون اینکه لزوماً محتوای خاصی داشته باشد. تلویزیون در شوروی برنامه‌های لنین و سخنرانی‌های استالین رو پخش می‌کرد؛ در بلوک غرب در مورد مک کارتیسم و اینکه کمونیست‌ها چقدر بد هستند پیام مخابره می‌کرد؛ در ایران پیام دیگری می‌داد اما نکته اینجاست وقتی شما یک رسانه جدید دارید به یک سری از رسانه‌های دیگر شک می‌کنید، در آن رسانه به‌گونه‌ای دیگر فکر می‌کنید. چرا این مثال را می‌زنم؟ برای اینکه بگویم یک تجربه زیست مشترکی پدرانمان یعنی نسل قبل از ما دارند که مربوط به همین گسستی که الآن خدمتتان گفتم یک تجربه‌ای ما داریم. چند نفر اینجا زیر 30 سال هستند؟ یک تعدادی از شما زیر 30 سال هستید؛ آن دوستانی که زیر 30 سال هستند هنگامی‌که فورکوت آمد احتمالاً 10-12 سالتان بود بچه بودید احتمالاً شاید حتی فورکوت را یادتان نیاید اولین شبکه اجتماعی مهم در ایران که یک نفر از ترکیه درست کرده بود خیلی هم نپایید سانسورش کردند و بعد قطع شد، بعد چیزهای دیگری آمد و بعد فیس‌بوک آمد. هنگامی‌که فیس‌بوک آمد نسل ما مردان و زنان بالغی بودیم ما باهم دیگر رودررو حرف می‌زدیم نسل من، دختر و پسر می‌خواستند باهم قرار بگذارند می‌رفتند از تلفن عمومی زنگ می‌زدند خانه هم چون هنوز گوشی موبایل نبود و بابایش یا مامانش بعضی وقت‌ها برمی‌داشت و اینکه کی به کی زنگ بزند یک مسئله پیچیده‌ای بود و پنهانی بود. هنگامی‌که گوشی همراه آمد ایران من یک مقاله کوتاه‌نوشتم گفتم روابط جنسی در ایران دگرگون شد می‌دانید چرا؟ چون خانواده‌ها گوشی همراه را اولین بار به دختر جوان می‌دهند تا امنیتشان را حس کنند، چون یکجاهایی جامعه نا امن است و دختر استقلال ارتباطی پیدا می‌کند. الآن این گسست فناورانه است و خانواده پشتیبانش است. یکجاهایی خانواده پشتیبان گسست نسلی است خیلی فکر نکنید ضدش است و آن دختر آزادی پیدا می‌کند. شاید مادربزرگش اگر نامه می‌نوشت یا سواد نداشت چون حق نداشت سواد پیدا کند چون ممکن بود نامه بنویسد به مردی، نسل بعدش اگر نامه می‌نوشت خیلی آبروریزی بود ولی نسل بعدتر، پدر و مادر با اشتیاق گوشی را به او می‌دهند. شاید بعضی‌ها بگویند این مایه انحطاط است ولی از نظر من خیلی عالی است که این اتفاق افتاده، هر چه تعداد رسانه‌ها بیشتر بشود، هر چه دامنه آزادی من‌ها بزرگ‌تر بشود بهتر است، من‌های نیرومندتری از آب درمی‌آیند؛ اما مخاطرات خودش را هم دارد. شما هنگامی‌که گوشی همراه دستت است ممکن است هر اتفاقی در آن بیافتد. شما وقتی ماهواره دارید هر مزخرفی را ممکن است پخش کند، شما وقتی فیس‌بوک دارید در آن ممکن است به شما فحش هم بدهند و این اتفاق‌ها می‌افتد. رسانه محتوای تعیین‌شده‌ای ندارد، همچنان که زیست جهان ندارد. من، دیگری و جهان محتوای از پیش تعیین‌شده‌ای ندارند من و دیگری و جهان ساخته می‌شوند. من، من را می‌سازد، دیگری را می‌سازد. من به کمک یک سرمشق‌هایی من رو می‌سازد و آن سرمشق‌ها با این انقلاب‌های فناورانه دگرگون می‌شوند. متون مرجع برای من و احتمالاً نسل من شاهنامه و حافظ و سعدی و مولانا است. ما این‌ها را می‌خواندیم و الآن هم هنوز این‌ها را می‌خوانیم.
در اواخر دهه 70 خورشیدی یک نسلی آمد به نام نسل برره، متأثر از سریال شب‌های برره. من که آن موقع معلم بودم و تلویزیون هم نداشتم و این سریال را نمی‌دیدم ولی در سطح جامعه می‌دیدم اصطلاحاتی که به کار می‌بردند کلاً محور فرهنگی‌شان همین‌طور که الآن ما با خیلی از هم‌سن‌هایمان حرف می‌زنیم و از مولانا و شاهنامه و ... مثال می‌آوریم، آن‌ها از سریال برره مثال می‌آوردند. ایرادی هم ندارد آن‌هم یک مرجع فرهنگی است ولی ازلحاظ معنی و محتوا به نظر من خیلی فروپایه‌تر است و احتمالاً نسل‌های بعد دیگر به آن گوش نمی‌دهند و از آن استفاده نمی‌کنند کما اینکه الآن هم نمی‌کنند؛ آن چیزی که سطحی است زود می‌گذرد چیزی که نیرومند است محکم است و می‌ماند، هزار سال هم ممکن است ادامه پیدا کند. آن چیزی که جالب است این است که شما نسل‌های مختلف را که نگاه می‌کنید رسانه‌های جدید که می‌آید گسست تولید می‌کند چون مراجع جدید تولید می‌کند و همراه این مراجع جدید فناوری‌های جدید تولید می‌کند. معمولاً یک نفر که 60-70 سالش است برایش مشکل‌تر است مثلاً فیلترشکن نصب کند بعد از طریق فیلترشکن برود اینستاگرام عکسش را آپلود کند. الآن برای یک نفر که دهه اول یا دوم عمرش است چنین کاری راحت‌تر است؛ بنابراین یک اتفاق دیگر هم میافتد من دارم در مورد الگوی گسسته شدن نسل‌ها حرف می‌زنم این الگو فناورانه است ما الآن در ناف یکی از این انقلاب‌های فناورانه هستیم ما دقیقاً وسط انقلاب فناوری رسانه‌ها هستیم؛ انقلاب به معنای دقیق کلمه است. انقلاب نه‌فقط در فناوری بلکه انقلاب در بازآرایی نوع ارتباط من و دیگری است. یک‌زمانی هنگامی‌که دوست من از ایران می‌رفت دیگر می‌رفت مگر اینکه خیلی باهم رفیق بودیم نامه‌ای می‌نوشتیم پست می‌کردیم 6 ماه بعد می‌گرفت بعد نامه‌ای می‌فرستاد ولی به دست من نمی‌رسید بعد دوباره 6 ماه بعد می‌فهمید؛ این رابطه این شکلی بود. الآن من روی صفحه فیس‌بوکم 6 هزار نفر دوست دارم که 3 هزار نفرشان شاگردهای قدیمی‌ام هستند که گم شده بودند و پیدا شدند. نوع جدیدی از ارتباط من و دیگری وجود دارد من همکارانی دارم دوستانی دارم دوستان نزدیکی دارم که هرگز ایشان را ندیده‌ام؛ یک‌زمانی چنین چیزی ناممکن بود الآن ممکن شده است. این اتفاق، اتفاقی است که به لایه‌های مختلف جامعه‌شناختی مربوط می‌شود در مورد آن زیاد می‌توان بحث کرد اینکه نسل پدران ما تعداد آدم‌هایی که از نزدیک می‌شناختند و با آن‌ها ارتباط روزانه داشتند چند نفر بودند و خیلی اگر آدم‌های اجتماعی بودند چند ده نفر می‌شدند و با همان بسامد ارتباطی که الآن یک جوان دارد چند صد نفر است؛ چون شبکه اجتماعی داریم و ارتباط کم‌هزینه است، شما می‌توانید روی تلگرامتان به یک نفر پیغام بدهید، یک دقیقه طول می‌کشد چند ثانیه بعد آن ممکن است پیغام را ببیند و چند ثانیه بعد به شما خبر بدهد، منتها یک‌زمانی لازم بود شما نیم ساعت وقت بگذاری یک‌چیزی بنویسی و چند ساعت وقت صرف کنی بفرستی و چند روز صبر کنی جوابش برگردد و دوباره در چند ساعت بخوانی؛ یعنی سرعت و ضرب‌آهنگ تعیین کننده است. این تحولاتی که از آن حرف می‌زنیم لاجرم نسل‌های جدید تولید می‌کند؛ اینکه نسل جدیدی دارد تولید می‌شود اصلاً عجیب نیست؛ اینکه نسل‌های جدید با قدیم فرق می‌کنند بدیهی و طبیعی است. تا اینجا من گفتم که نسل‌ها باهم دیگر فرق می‌کنند اما وقتی عنصر فناورانه عنصر زیست جهان را دگرگون می‌کند این فرقشان این‌قدر زیاد می‌شود که ممکن است گسست ببینند یعنی حرف همدیگر را نفهمند یعنی زبان‌های متفاوت بکار ببرند یعنی چیزها و رخدادها متفاوت ترجمه بشوند.

http://eradehmellat.ir/fa/News/180/درباره-گسست-نسل‌ها-سخنرانی-شروین-وکیلی-در-نشست-فصلی-کمیته-فرهنگی-حزب-اراده-ملت-ایرن
بستن   چاپ