علی مهری
چرایی ضرورت مذاکره از منظر انقلابی گری آنچه را خداوند می‌دانست و آنها نمی فهمیدند راست بود!
دوشنبه 16 ارديبهشت 1398 - 10:09:23




...که عشق اول نمود آسان ولی افتاد مشکل‌ها
برای من انقلاب زلال و شفاف بود بی‌هیچ سختی و ابهامی پابه‌پای انقلاب افتان‌وخیزان اما همیشه امیدوار، با انرژی و با برنامه بوده‌ام و زیسته‌ام درست که کسی از من نپرسید تو از انقلاب چه دیدی که این‌چنین همچنان امیدوار به آینده انقلاب نگاه می‌کنی؛ اما من همواره سعی کرده‌ام اصول اولیه و معنایی انقلاب را در رفتار و اندیشه‌های خود حفظ کنم ازنظر من یک انقلابی آوانگارد و ساختارشکن است و اگر ساختارشکن نباشد به‌تدریج خصلت محافظه‌کاری او را فرامی‌گیرد و بی‌آنکه بداند فقط نامی از انقلابی گری را به دوش خواهد کشید و خود به‌تدریج تبدیل به مانع تحول عمیق و بنیادین می‌شود و بی‌آنکه متوجه باشد و یا خواسته باشد کاری را می‌کند که حتی ممکن است یک ضدانقلاب هم نتواند انجام دهد.
همچنین یک انقلابی عمیقاً وطن‌دوست و عاشق مردمانش است و در لحظه انتخاب بی‌هیچ تردید و ابهامی وطن و مردمش را انتخاب می‌کند. یک انقلابی برخلاف تصور اصلاً خشن نیست، او بی‌نهایت رئوف و مهربان است و هیچ خطری از جانب او فرودستان جامعه را تهدید نمی‌کند گرچه در مقابل فرا دستان و گردن کشان سخت‌تر از کوه و فولاد است پنجه‌هایش را ملتش هرگز نخواهند دید اما دشمنان ملتش به‌خوبی از سرسختی او آگاه‌اند.
اما یک انقلابی جمع اضداد است در مقابل این‌همه سرسختی و آوانگارد بودن دو خصلت دیگر ولی متضاد دو خصلت پیشین را دارا است یک انقلابی فردی به‌شدت مسئولیت‌پذیر است و خود را در قبال جامعه‌اش و کشورش مسئول می‌داند و اگر ببیند کشورش به خاطر تفکر انقلابی او در معرض آسیب و اشغال دشمن قرار دارد، کوله‌بار مبارزه خودش را بسان یک‌خانه به دوش جمع کرده و به خاطر کشور و وطن خود را تبعید می‌کند (همانند ستارخان که سال‌ها مبارزه و آرمان‌خواهی و انقلابی گری را وانهاد و رفت تا پای دشمن به وطن باز نشود حتی به بهانه کمک به مبارزان محصور در شهر چراکه ستارخان این مبارزه را برای اعتلای کشور می‌خواست و اگر قرار باشد این پیروزی با دخالت اجنبی به دست آید همان بهتر که حاصل نشود) چراکه هدف انقلاب چیزی جز سعادت دنیوی و اخروی ملت و وطن نیست. پس ازنظر یک انقلابی وطن و کشور و ملت همواره بر انقلاب ارجحیت داشته و دارد بی‌هیچ تردیدی.
یک انقلابی نمی‌تواند جزم‌اندیش باشد و همواره چشمانش برای دیدن و گوش‌هایش برای شنیدن باز هستند یک انقلابی از همه اطلاعات مربوط به مخالفان تغییر و تحول آگاه است و از سناریوهای آنان باخبر و در دام آنان نمی‌افتد یک انقلابی برای این‌که ابتکار عمل را از دست ندهد در موضع انفعال نمی‌افتد او می‌داند که برگ برنده‌اش اسلحه و مهمات و شرکت در مسابقه تسلیحاتی نیست؛ برگ برنده او قلوب ملت‌های دنیاست برگ برنده او قلوب همه حکومت شوندگان دنیاست.
یک انقلابی نیازی به صدور انقلاب در سایه نظامی‌گری ندارد او با ارائه الگوی یک جامعه پیشرفته و مبتنی بر برابری و برادری است که می‌تواند بدون هیچ اسلحه‌ای قلوب همه حکومت شوندگان را تسخیر کند یک انقلابی می‌داند جنگ و مسابقه تسلیحاتی باتلاقی است که برای نابودی انقلاب و سرمایه‌های یک کشور طراحی‌شده است. از همه این‌ها مهم‌تر یک انقلابی اگر کور و کر باشد و از انعطاف لازم برخوردار نباشد نمی‌تواند کشتی انقلاب را در مراحل مختلف که نیازمند تدبیر مناسب و بجاست سالم به سرانجام مقصد برساند؛ بنابراین یک فرد انقلابی چشم‌هایش برای دیدن و گوش‌هایش برای شنیدن باز است حتی اگر تلخ‌ترین حقایق را پیش روی خود داشته باشد.
ازنظر یک انقلابی انقلاب فرصتی برای طرح مطالبات مردم است به‌عنوان ولی‌نعمت و اساس حکومت و نظام، نه تحدیدی برای طرح مطالبات مردم بقول دکتر بهشتی اگر زمانی دیدید که رهبران حکومت از موضع قدرت با مردم سخن می‌گویند بدانید انقلاب به انحراف رفته است. این معنا را بارها و بارها از زبان بنیان‌گذار انقلاب هم شنیده‌ایم و مسئولان را از روزی که مردم اعتراض کنند بر حذر داشته‌اند و از آن روز به‌عنوان یوم ا... یادکرده‌اند.
یک انقلابی هم یک بت‌شکن است و هم با بت‌سازی مخالف است یک انقلابی با اینکه به مفهوم عمیق رهبری انقلابی آگاه است و به آن پای بند، اما هرگز! گرفتار کیش شخصیت‌ها نشده و اصول و اهداف را برتر از اشخاص و افراد هرچند مهذب و وارسته می‌داند. یک انقلابی حقیقت را از مصلحت بالاتر می‌داند گرچه درک مقتضیات زمان را نیز اجتناب‌ناپذیر می‌داند.
ازاین‌رو من همواره انقلاب را آن‌طور که می‌فهمیدم معنا می‌کردم نه آن‌طور که دیگران سعی داشتند به ما و جامعه القا و قالب کنند. سال‌ها بود که برای جلوگیری از تحریفی که می‌رفت گریبان انقلاب 57 را بگیرد، در تلاش و تکاپو بودم من می‌دیدم که روزبه‌روز سیطره نگاه امنیتی در گفتمان مدیریتی بیشتر شده و موجب بروز شکاف میان مسئولان و حاکمان با مردم و ولی‌نعمتان انقلاب می‌شد و جامعه نیز به دو قطب اقلیتی خودی صاحب همه امکانات و حتی فراقانونی و کثیری غیرخودی و محروم از همه‌چیز حتی از کوچک‌ترین آزادی‌های ابتدایی تقسیم می‌شدند.
سرانجام دوم خرداد نشان داد که قریب به‌اتفاق جامعه همه بر این باوریم که اوضاع انقلاب و مردم با توجه به افق‌هایی که به خاطر آن‌ها انقلاب کرده بودیم اصلاً خوب نیست ولی بعد از 8 سال تجربه حکومت توسط اصلاح‌طلبان متوجه شدیم. دزدانی که به قافله مردم مصیبت‌زده ولی استوار می‌زنند بسیارند و دل‌خوشی ما بی‌اساس و پوچ است و اشکال جای دیگری است و داستان‌ها و کشاکشی که میان فرودستان جامعه و فرادستان اتفاق افتاد دیدیم که متأسفانه گرفتار اشرافیت انقلابی؟! شده‌ایم و انقلابمان را به یغما برده‌اند.
ما فکر می‌کردیم نمی‌بایستی در دام مسابقه تسلیحاتی بیفتیم ولی دیدیم افتاده‌ایم و از آن بدتر در دام مسابقه فساد و زدن به بیت‌المال نیز افتاده‌ایم؟! و امسال در40 سالگی انقلاب با صدای بلند فریاد می‌زنم دیگر بازی اصلاح و انقلاب و بلکه همه ی بازی ها تمام است برای نجات کشور باید کمربندها را محکم بست و اول‌ازهمه این گفتمان را باید به گور سپردکه انقلاب تمام است.
یک انقلابی ذلت را نمی پذیرد و اگر پایش بیافتد حاضر است تا جایی که لازم است قلدران و ستمگران را تعقیب و مجازات کند اما یک انقلابی رسالت اصلی اش که هیچگاه نباید فراموش کند این است که معنای حضورش امنیت و صلح واقعی و خاتمه دادن به جنگ های زرگری صاحبان قدرت و جلوگیری از کشته شدن بیگناهان و فرودستان در همه جای دنیاست. اصولاً یک انقلابی واقعی برای این‌که میان او مخاطبان و همفکران و همدردانش در کل دنیا از هر ملیت و مسلک و آیینی دیوارها برداشته شود و عریان و شفاف با حکومت‌شوندگان و محرومین و فرودستان که منافع مشترکی داریم ارتباط برقرار کنیم نیازمند مذاکره هستیم ما نباید اجازه دهیم نه‌تنها جبهه‌های فرقه‌ای و مذهبی علیه ما درست کنند بلکه نباید اجازه دهیم چهره خشن و غیرمنطقی و قلدرمآبانه در دنیا و منطقه از ما ترسیم کنند، ما نباید اجازه دهیم ما را ضد تمدن و پیشرفت معرفی کنند ما باید از فرصت مذاکره استفاده کنیم نه این‌که درها را ببندیم و بنشینیم تا آن‌ها لشگری از عوام علیه ما گردآوری کنند یک انقلابی باید متوجه باشد که‌برگ برنده‌اش ملت‌ها هستند و نباید اجازه دهد میان او و ملت‌ها دیوارهای مذهبی و فرقه‌ای و ملیتی و اندیشه‌ای ایجاد کنند.
می‌خواهم بگویم اگر انقلابی تند و دوآتشه هستی نیازمند مذاکره‌ای اگر به دنبال گشایش در وضعیت معیشتی مردم هستی نیز نیازمند مذاکره‌ای. ما هرچه کشیده‌ایم از این دیوارهای دروغین مذهبی و فرقه‌ای و ملیتی و فرهنگی و تمدنی بوده که میان ما محکومین روی زمین، توسط حکومت‌ها کشیده شده است. نباید بازی خورد و در بازی صاحبان قدرت (در تمام دنیا) وارد شد. باید دیوارها را در هم فروریخت و همدیگر را در آغوش گرفت. من نیز چون بنیان‌گذار انقلاب که در سال 61 در جمع آموزشیاران نهضت سوادآموزی گفت امیدوارم روزی برسد که تمام سلاح‌ها تبدیل به قلم شود و به نظرم انقلاب اکنون به آن توانایی رسیده است که بتواند رودررو با هر قدرت و ابرقدرتی مذاکره کند و سربلند بیرون بیاید. باید خودمان را باور کنیم و قبل از آن باید پیام بی‌بدیل، روح‌بخش و هستی‌بخش انقلاب را که متأسفانه زیر خروارها ناباوری‌ها و مدیریت‌های امنیتی مدفون‌شده است به‌درستی دریافت و آن این است که ما برای گفتگو و خاتمه دادن به جنگ‌ها آمده‌ایم. ما آمده‌ایم تا مرهمی باشیم بر زخم‌های هزاران ساله بشریت ما رسالت داریم به فرشتگان و ابرار درگاه الهی بفهمانیم آنچه را خداوند می‌دانست و آن‌ها نمی‌فهمیدند راست بود امروز مذاکره و گفتگو برای ما یک رسالت انقلابی است.

http://eradehmellat.ir/fa/News/189/چرایی-ضرورت-مذاکره-از-منظر-انقلابی-گری-آنچه-را-خداوند-می‌دانست-و-آنها-نمی-فهمیدند-راست-بود
بستن   چاپ