بنیان‌های آموزش موسیقی، نظری به اندیشه‌های ادگار ویلمز
چهارشنبه 5 بهمن 1401 - 10:11:08

در ادامه‌ی مباحث مطرح‌شده در جلسات قبل پیرامون مسئله مهم و بنیادین آموزش موسیقی، در این بخش به‌صورت بسیار اجمالی به اندیشه‌های ادگار ویلمز که یکی از بزرگ‌ترین مربیان موسیقی کودک و از پیشگامان آن در جهان است خواهیم پرداخت.
بسیاری از کودکان اولین اشاره‌ها و آموزش‌های موسیقی را در مدارس ابتدایی فرامی‌گیرند. بااین‌حال آموزش موسیقی می‌تواند بسیار زودتر یعنی در سنین 3 یا 4 سالگی خواه در مهدکودک‌ها و خواه به‌صورت خصوصی آغاز شود. برانگیختن شعور موسیقایی در کودکان به‌ویژه در خردسالان برای معلم نیز از جذابیت خاصی برخوردار است. تمامی نمودهای اولیه موسیقی در حقیقت بیش از آنکه به حیطه آموزش موسیقی مربوط باشند در قلمرو آموزش عمومی خردسالان قرار می‌گیرند. افراد خانواده به‌ویژه مادر کسانی هستند که می‌توانند در بیدارسازی حواس شنوایی و ریتمی کودک نقش ایفا کنند، این نقش می‌تواند مهم و گاه حتی تعیین‌کننده باشد. مادر می‌تواند توجه کودک را به پدیده‌های صوتی و ریتمیک جلب کند و اولین آوازها را در قالب لالایی‌ها و ترانه‌های بازی و غیره به او بیاموزد. گاهی بعضی از کودکان کمتر از دو سال پیش از آن‌که توانایی کامل صحبت کردن را داشته باشند، قادر به خواندن تعدادی آواز هستند. امروزه شمار مربیان و معلمان تربیتی که با خردسالان در ارتباطات هستند و از بیدارسازی حسی موسیقی در کودک، آشنایی با عوامل صوتی محیط زندگی و آوازخواندن بهره می‌برند روبه افزایش است. 
در حدود سنین 3 تا 4 سالگی معلم موسیقی می‌تواند آماده‌سازی جدی و پیگیر موسیقایی کودک را آغاز کند، در کار با خردسالان است که به‌طور مشخص توانایی‌های روان‌شناسانه مربی موردسنجش قرار می‌گیرد. در حقیقت بسیاری از روش‌های آموزش و چگونگی برخورد، فقط با برقراری ارتباط و کار با کودک به دست می‌آیند. چراکه تنها در این سنین است که زندگی با تمامی نمودهای آن به‌گونه‌ای ناب حضور دارند. در این مجموعه است که می‌بایست علاقه کودک موسیقی به کوشش مربی برانگیخته شود .
ریتم اولین مکان را از میان عوامل بنیانی به خود اختصاص می‌دهد؛ اما در عمل نقطه آغازین تلاش‌های تربیتی پدیده صوت است. صدا می‌تواند با حرکات بدن پیوند برقرار کند، ریتم و صدا در آواز با یکدیگر وحدت می‌یابند. به‌این‌ترتیب هوش موسیقایی، تصویرپردازی صوتی و زیرمجموعه‌های مستقیم آن و ملودی می‌باید از عوامل اساسی و محور پرورش موسیقایی قرار گیرند.
ملودی همان‌طور که امروزه آهنگ‌سازان به آن معتقدند همواره عامل اصلی و مشخص‌ترین عامل موسیقی باقی می‌ماند؛ اما در واقع از ماهیت پیش موسیقایی همچون ارتعاشات صوتی بهره‌مند است.
در میان خردسالان ‌که استاد موسیقی باید به آن‌ها بپردازد افرادی پیدا خواهند شد که توانایی خواندن آواز و یا حتی تکرار درست یک‌صدا را نیز نداشته باشند، توجه این کودکان را می‌توان با سازهای کوچک و متنوع به موسیقی جلب کرد. در ابتدا کنجکاوی و به دنبال آن علاقه، کودک را به تقلید و شناخت صدا خواهد کشید. به‌یقین انتخاب تعداد قابل‌توجهی از سازهای مختلف، مطابق باذوق و سلیقه کودک، در مواقع ضروری هرچند که این مواقع کم باشند نیاز او را به تنوع و گوناگونی برآورده خواهد ساخت .
ازنظر شنیداری کودکان به‌مراتب بهتر از بزرگ‌سالان به پدیده‌های صوتی واکنش نشان می‌دهند. از این نظر موارد اعجاب‌برانگیز کم نیستند که ازنظر روان‌شناسی نیز مواردی جدی برای تحقیق در شنوایی محسوب می‌شود؛ بنابراین می‌توان سنین کودکی را بهترین سن برای پرورش گوش ازنظر موسیقایی به‌حساب آورد و یکی از عوامل اولیه است که موسیقی توسط آن معنا پیدا می‌کند  و از همین دیدگاه شایستگی آن را دارد که موردتوجه قرار بگیرد. بسیار مهم است که کودک قبل از آن‌که عوامل موسیقایی را به‌صورت آگاهانه بشناسد با آن‌ها زندگی کرده باشد. بخش غم‌انگیز آموزش و به‌هرحال مشکل اصلی در چگونگی گذر از زندگی غریزی و طبیعی به زندگی آگاهانه و شعوری نهفته است.
از این دیدگاه، آوازها که یک فرایند موسیقی ناخودآگاه هستند از بیشترین اهمیت برخوردارند. برای کودک آوازخوانان تنها یک تقلید صرف نیست، آواز در کودک استعدادهای موسیقایی ذاتی و گاه ارثی مانند حس ریتم، سرعت، تقسیمات دوتایی و سه تا زمان، فواصل ملودیک و ارزش‌های نهفته در کلام و حس شعری را بیدار می‌سازند


محمد هادی خوشکلام

http://eradehmellat.ir/fa/News/1955/بنیان‌های-آموزش-موسیقی،-نظری-به-اندیشه‌های-ادگار-ویلمز
بستن   چاپ