بی هیچ دستمزدی
چهارشنبه 24 اسفند 1401 - 07:41:44
به بهانه روز جهانی زن، این هفته با شغلی آن‌چنان دور از نظر کنار شما هستیم که سالیان درازی است میلیون‌ها نفر، بی‌هیچ دستمزدی اما بسیاری‌شان از سویدای جان، 24 ساعته، آری تمام روز را بدان مشغول‌اند.
سوژه این شماره ما در مشاغل دور از نظر «خانه‌داری» است.
شاید نسل‌های متأخر و البته شمار کثیری از زنانِ دهه‌های پیشین به دلایل مختلفی چون تغییر نگاه اجتماعی حقوقی، شغل بیرون از خانه، دسترسی به امکانات و مراقبت‌هایی که پیش‌تر در دسترس همه نبود و مواردی ازاین‌دست، از میزان و تعداد کارهایی که در منزل برای اعضای خانواده انجام می‌دادند، کاسته‌اند. یا در کنار بسیاری از ایشان، مردان و همسرانی در خانواده‌ها هستند که نقش همراهانه و منصفانه خود را در قالب کار مشترک با زنان خانه‌دار در منزل خویش ایفا می‌کنند و یا تمام آقایانی که با کارهای سخت و پرمشغله بیرون از خانه روزهای خود را سپری می‌کنند. ضمن توجه و احترام به همه این جزئیات و واقعیاتی که بی‌تردید قابل‌انکار نیست و از دید ما نیز پنهان نمی‌مانند، این شماره نگاهی به یک روز از زندگی یک زن خانه‌دار می‌اندازیم.
“به‌خاطر تب فرزاد کوچولو، فریبا خانم تا نزدیکی صبح تقریباً نخوابیده، دخترش هم از او خواسته که صبح یک‌ساعتی زودتر او را بیدار کند تا آخرین صفحات کتاب تاریخ را برای امتحان امروزش مرور کند. فقط بیدار کردن نیست، فریبا مجبور است در آن یک ساعت، مدام به او سر بزند، نکند که روی کتاب تاریخ خوابش برده باشد. چون تحمل غُرغُرهای نیکا که «چرا مرا خوب از بیدار نکردی!» در برنامه تحمل‌های امروز مادر خیلی جا نمی‌شود. یک ساعت بعد، پدر هم از خواب بلند می‌شود. میز صبحانه آماده است و مادر، برای دخترش که باعجله در حال بستن بند کفش است، صبحانه را لقمه می‌کند. بعد از راهی کردن پدر و دختر به بیرون، خانه می‌ماند و خرواری از کارهایی که امروز باید انجام شوند. نگاهی به نوزادی که دوروزه از تبِ واکسنی که تزریق کرده، حالا کمی آرام‌گرفته، می‌اندازد و کارها را با لبخندی آغاز می‌کند. شب دو مهمان عزیز دارند برای همین یک خرید کوچولو از سوپری و میوه‌فروشی، جاروبرقی کشیدن اتاق‌ها که از نظافت کلی دیروز باقی‌مانده، و پختن ناهار و آماده‌کردن مقدمات شام، و البته امروز تعمیرکار پکیج هم قرار است نگاهی به پکیج پرسروصدای خانه بیندازد که کمی برنامه‌های مرتب و فشرده مادر را دچار تأخیر می‌کند. کیک‌های فریبا خانم واقعاً معروف و زبانزد هستند، برای همین نیکا تقاضا کرده تا یکی از کیک‌های خوشمزه و خوش‌رنگ‌ولعابش را هم برای مهمانی شب آماده کند تا پیش مهمان‌ها پز بدهند. تا ساعت یک ظهر زمان مثل برق می‌گذرد. بخصوص اینکه دو بار تب فرزاد کوچولو بالا و پایین می‌شود و مادربزرگ هم یکی از قرص‌هایش را جابه‌جا خورده و به‌خاطر آن چند بار به فریبا زنگ می‌زند و دل‌شوره‌هایش را با او تقسیم می‌کند. ساعت سه بعدازظهر، اوضاع کمی خلوت‌تر به نظر می‌رسد. پکیج تعمیر شده. فرزاد خواب است. خانه از تمیزی برق می‌زند. نیکا ناهارش را خورده و توی اتاق با موبایلش مشغول است. میوه‌های شسته شده توی صافی روی اوپن چشمک می‌زنند. فریبا آرام‌آرام مشغول راند دوم می‌شود. چند مورد از لیست کارهایی را که روی میز چسبانده خط می‌زند و خوشحال از خوب پیش رفتن کارها برای ادامه به آشپزخانه می‌رود... 
ساعت حالا یک نیمه‌شب است. مسعود هم کنار فریبا، آخرین بقایای ظروف پذیرایی را جمع می‌کنند و توی سینک مملو از ظرف، به‌زور جا می‌دهند. شستن بماند برای فردا، چون هیچ رمقی در انگشتان فریبا خانم نمانده است. فقط بقایای خوراکی‌ها را در یخچال یک‌جوری جا می‌دهد و با چشمانی پر از خواب و خستگی با پشت‌دست پیشانی فرزاد را چک می‌کند. «خنک است» و فرزاد هم انگار خواب شیرینی می‌بیند، این یعنی فریبا می‌تواند امشب مژه‌ای بر هم بگذارد. پلک‌ها به‌سختی باز نگه داشته شده، آن‌قدر که سهم رُمان موردعلاقه‌اش را هم به فردا شب موکول می‌کند. شب‌به‌خیر مهربانانه‌ای به همه و پریدن به آغوش امن و پناه دهنده رختخواب.”

این تنها شرحی ساده بود از یک روز خوب و بدون مشکل، بدون واقعه تلخ یا حادثه پیش‌بینی‌نشده، بدون اندوه‌ها و کسالت‌های رایج زندگی، بدون هرگونه اغراقی و با چشم‌پوشی از هزاران جزئیات که لحظه‌های زنان خانه‌دار و مهربان و مسئول را هر روز و آن‌هم برای سال‌های متمادی تا روزگار پیرشدنشان، پر می‌کنند.
تقدیم به زنان و آنان که زنان را حرمت می‌گذارند

مشاغل دور از نظر
تهیه شده توسط کمیته آموزش و توانمندسازی حزب اراده ملت ایران
زهره رحیمی

http://eradehmellat.ir/fa/News/2045/بی-هیچ-دستمزدی
بستن   چاپ