حسن اسدیدر بخشهای پیشین مطلب با تأکید روی این تلقی که مجموعه فعالیتهای مصطلح به اصلاحطلبی در ایران را نمیتوان یک جریان و یا حزب سیاسی دانست به این وعده رسیدیم که دلایل قطعیتری از درستی این برداشت را با مراجعه بدان چه که ممالک توسعهیافته بدان نام فعالیت حزبی مینهند تقدیم مخاطبان این سلسله از مقالات نماییم
با مراجعه به فرهنگنامههای سیاسی میتوان تأکید داشت که در ممالک توسعهیافته در تعریف از حزب بیان مبسوطی دارند و در آن عنوان میدارند که حزب عبارت است از «تشکیلات سیاسی که بسیج و تشکل بخشی به مردم پیرامون 1 برنامه سیاسی، جهانبینی و یا ایدئولوژی را موضوع فعالیت خودکرده تا از طریق آن بتواند تلاشهای خود را بیانگر علایق و منافع گروهها، طبقات و قشرهای مختلف معرفی کند»
اگر همین تعریف را مبنای نگاه خودمان به مجموعه فعالان اصلاحطلبی در ایران بکنیم میتوان بر اساس آن بر این واقعیت انگشت گذارد که اصلاحطلبان هم تلاش میکنند که با متشکل کردن و بسیج مردم پیرامون جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی خود را نماینده راستینی برای بیان علایق و منافع همه آحاد ملت ایران معرفی کنند و از این بابت میتوان آنها را هم یک حزب و یا جریان متشکل سیاسی معرفی کرد
اما موضوعی که همه داستان را در همین نقطه ساکن و ثابت نگه میدارد این است که در جوامع توسعهیافته هر تشکلی را که حتی موفق به تشکل بخشی و بسیج مردم حول یک جهانبینی و ایدئولوژی بوده باشد حزب و یا جریان نمیشناسند مگر اینکه حزب در کنار ثبت قانونی نام خود و ارائه جهانبینی و ایدئولوژی مشترک ویژگیهای دیگری را هم درصحنه عمل به منصه ظهور رسانده باشد مانند
1 تشکیلات پایداری فعالیت حزبی را تحت تولیت بگیرد که پایداری سیاسی آن از پایداری سیاسی بنیانگذارانش بیشتر باشد و یا به عبارتی زیرمجموعهها و اعضای آن به آن حد از بلوغ و دانایی در شکلدهی و ادامه فعالیت سیاسی رسیده باشند که اگر روزی روزگاری بنیانگذاران به دلایلی نتوانستند در تداوم مشی حزب ثابتقدم بمانند آنها راه و هدف حزب را پی بگیرند و یا حتی با مداومت و پایداری خود بنیانگذاران را بر تداوم راه وادار کنند
بهراستی در چه زمانی و در کدامیک از شهرهای ما و در نزد آنانی که تحت عنوان فعال اصلاحطلب شناخته میشوند چنین نگرش و استمراری دیدهشده است و یا کدام زیرمجموعه حزبی اصلاحطلبی را مشاهده کردهایم که با دست بردن به تولید تئوری و یا تحلیل سیاسی پایداری خود را در کنار و پایدارتر از بنیانگذاران اثبات کرده باشد
2 تشکل و یا حزب باید محل ثابتی داشته باشد تا با حضور علنی زیرمجموعه ارتباط منظمی در درون مجموعه حزب به وجود بیایدمشخصاً در این زمینه نیز مجموعههای اصلاحطلبی حرفی برای گفتن ندارند زیرا که نه دفاتر مرکزی و نه دفاتر استانی و شهرستانی امکان چنین اتکایی را ندارند و ازاینروی امکان ایجاد و استمرار ارتباط منظمی بین زیرمجموعهها به وجود نمیآید
3 اراده رهبران ملی و مذهبی آن بر کسب قدرت استوار باشد.
حتماً دوستان خواهند گفت که در همه ادوار گذشته که مجموعه اصلاحطلبان در کوران فعالیتهای سیاسی بودهاند و تلاش داشتهاند تلاش همه آنها برای کسب قدرت بوده است اما گویا این دوستان متوجه این موضوع نبوده و نیستند که کسب قدرت البته باید به پیدایش تغییر و تثبیت اراده تغییر بیانجامد یعنی اینگونه نیست که مجموعهای مدعی تسلط بر قدرت باشد و برای آن فعالیت بکند و چون از طریق انتخابات ورای مردم بدان دست پیدا کرد و بازه زمانی و یا تقویم مشخصی از جایگاه تصمیمگیری را به خود اختصاص داد تنها ارتباطش با مردم در خصوص اعمال قدرت برای تغییر این باشد که بگوید من و یا ما تدارکاتچی بودهایم و یا بحرانهای مستمر اجازه آن را نداد که توفیقی حاصل آید زیرا که با چنین برهانی مشخص میشود که مجموعه قادر به در اختیار گرفتن قدرت و یا اراده تغییر و بهبود نبوده و یا اساساً حزب و جریان واقعی نبوده است
4 حزب با ابزار انتخابات دنبال کسب و جلب حمایت عمومی میرود.
بله مجموعه مصطلح بهعنوان اصلاحطلبی مکرر در مکرر تلاش داشته که با شرکت در انتخابات و گرم کردن تنور آن حمایت عمومی را متوجه خود کند و ازقضا در این امر هم در بسیاری از دورهها موفق بوده است و با تکیه بر حمایت عمومی خود را بر اریکه قدرت سوار کرده است اما متأسفانه نتوانسته از موقعیتی که در اختیار داشته و حمایت بیشائبه مردمی میتوانسته امکان تغییر و بهبود را در اختیار آنها قرار دهد استفاده کند و تنها با راضی شدن به این عنوان که قدرت را در اختیار دارند و یا مردم را در پشت سرخود میبینند به اتمام تقویم سیاسی رضایت دهند دوستان ممکن است که بر مجموعه مباحث صورت گرفته انقلتهایی را وارد کنند و با استفاده از آن بگویند که در ایران آن انتظار و یا اشل کاری که برای حزب شناخته شده است را نمیتوان بجای آورد و با این حرف بهنوعی صورتمسئله را که همانا برداشت واقعبینانه از مفهوم حزب است پاک کنند که باید به دوستان این نکته را عرضه داشت که بله ما هم میدانیم که در ایران بهمثابه همه جهان عقبمانده و یا درحالتوسعه نمیتوان مصداق روشنی از فعالیت حزبی ارائه داد اما این ناتوانی را نباید بر گستره مفهوم تحمیل کرد و با تحریف در آن گفت که اصلاحطلبی در ایران را باید جریان و یا حزب تلقی کرد.
http://eradehmellat.ir/fa/News/25/نقد-وآسیبشناسی-نحله-مشرب-ومسلک-سیاسی-اصلاحطلبی-بخش-سوم