افشین فرهانچی – زهره رحیمی عضو شورای مرکزی حزب اراده ملت ایران
چه باید کرد؟ حاما و افق های پیش رو
چهارشنبه 8 بهمن 1399 - 19:57:29

اصلاح طلبان بعد از حوادث دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد و با فضای دو قطبی که ایجاد شد، توانستند علیرغم مخالفت‌های درون‌جریانی، اجماعی مناسب را برای تحقق ریاست جمهوری آقای روحانی فراهم کنند. در سالهای اول نیز با انعقاد معاهده برجام و گشایش های ایجاد شده اوضاع تا حدوی به نظر خوب پیش میرفت ولی ناگهان زمستان سخت آغاز شد و روز به روز آنچنان بر انبوه چالش‌ها و تنش‌های دولت و ملت افزوده شد که بخش بزرگی از آن اجماع مبتنی بر اعتماد که حاصل سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان بود، اکنون از دست رفته است. اینک با فضای بی اعتمادی ایجاد شده در بین مردم نسبت به نحوه حرکت اصلاح طلبان، همه فعالان سیاسی این جناح در برابر این پرسش قرار گرفته‌اند که چه باید کرد؟

پاسخ به این پرسش، دشوار و پیچیده است و شاید حتی با جمیع شرایط هیچ پاسخ مشخص و کارآمدیی نیز برای آن وجود نداشته باشد. هر فرد یا گروهی از منظر خود برای این پرسش پاسخی را ارائه میدهد و بر آن پای فشاری میکند و گاها دیگران را متهم به بی‌توجهی، کاهلی و حتی نادانی میکند. اما بهتر است در فضایی آرام و بدون تقابل، تمام پاسخ‌ها را ببینیم و اجازه دهیم زمان و تاریخ، داور نهائی باشند. در این رویکرد، هیچ پاسخی را حذف نمی‌کنیم و به تکثر و تنوع نظرات که لازمه رشد و توسعه سیاسی‌ست، پایبند میمانیم و از طرفی فضائی را برای گفتگو و تفاهم ایجاد مینمائیم.

در پاسخ به پرسش "چه باید کرد؟" جواب‌های زیر بر اساس دیدگاه‌ها و منافع گروه‌های مختلف در جریان اصلاح‌طلبی متصور است که در دسته های زیر ارائه شده‌اند. لازم به یادآوری‌ست این بندها لزوما از هم منفک نیستند و برخی مواردِ آن همراه هم مطرح می‌گردند:

پاسخ گروه یک- ما اصلاح‌طلبان اشتباه کردیم که توان و سرمایه خود را بدون تعیین حدود و قواعد مشخصی به پای آقای روحانی و جریان اعتدال ریختیم، لذا اگر اینبار این هزینه و سرمایه را به پای یک اصلاح‌طلبِ واقعی و مناسب بریزیم، موفق خواهیم شد. پس تشکیلات خود را بازسازی کنیم و یک نامزد تمام عیار اصلاح‌طلب معرفی نمائیم.

امّا و اگرهایی در مورد این دیدگاه:

  • هم شرایط جامعه و هم رابطه اصلاح طلبان با مردم در این هشت سال تغییر کرده است. بسیاری از مردمی که بطور کلاسیک به ما رای میدادند در این سالها یا مهاجرت کرده‌اند و یا منفعل شده‌اند. بخش وسیعی نیز ما را در عملکرد 8 ساله دولت سهیم میدانند و نسبت به ما نقد دارند. مشکلاتی نظیر سهم‌خواهی‌ها و فسادهای درونِ جریان اصلاح‌طلبی نیز بخش وسیعی را نسبت به ما بدبین نموده است لذا حتی اگر بتوانیم به یک اجماع مناسب برسیم و نامزدی مورد وثوق عموم اصلاح‌طلبان معرفی نمائیم کار دشواری برای مجاب کردن و مشارکت هواداران خود در پای صندوق‌های رای داریم.
  • اجماع عمومی بر روی شخصیت‌های جریان اصلاح‌طلبی در سالهای اخیر بسیار دشوار شده است و حتی در مورد خود آقای خاتمی نیز اجماع مطلق وجود ندارد. سایر شخصیتهای این جریان هر کدام در داخل جریان مخالفانی سرسخت دارند و این امر کار ما برای رسیدن به اجماع بر یک گزینه را، دشوار میکند. از خاطر نبریم که در سال 84 و 88 ما با سه و دو نامزد در انتخابات حضور یافتیم.
  • نامزد ایده‌آل و مورد اجماعِ ما براحتی توسط نهادهای نظارتی حذف می‌شود، همین الان که زمزمه‌هایی در مورد نامزدی چهره‌ای چون آقای حسن خمینی شنیده می‌شود، واکنشهای تندی مبتنی بر رد صلاحیت ایشان بوجود آمده است، گزینه‌های مورد اجماع‌تر که ناممکن‌ترند.

پاسخ دسته دو- که در امتداد پاسخ نخست می‌باشد اینست که اشتباه ما در حمایت از دولت آقای روحانی محرز بوده است و ما سرمایه اجتماعی اعتماد مردم را از دست داده‌ایم، برای همین مهم نیست چه کسی را برای انتخابات معرفی می‌کنیم و آیا حاکمیت وی را تائید میکند یا نه؟ چون اصل اعتماد مردم بوده که از دست رفته است. لذا بهتر است ما از این داستان دور بمانیم و از مسیرهای دیگری به ترمیم رابطه با مردم بپردازیم.

امّا و اگرهایی در مورد این دیدگاه:

به دلایل عدیده‌ای انتخابات به محور کلیدی فعالیت احزاب و جناح‌ها تبدیل شده است و سهم بسیار برجسته‌ای در رابطه‌ی بین نهادهای حزبی و مردم ایفا می‌کند. کنار گذاشتن انتخابات و عدم جایگزینی آن با یک ابزار مناسب، می‌تواند همین مختصر ارتباط بین احزاب و مردم را نیز بگسلد.

  • در شرایط فعلی ایران راهکارهای جایگزین زیادی وجود ندارد و خیلی از روشهای ارتباطی هم که مطرح می‌شوند در حد شعار باقی می‌مانند و عملیاتی نمی‌شوند. لذا اگر کسی این راه حل را ارائه می‌دهد، حتما باید جایگزین مناسبی را معرفی نماید وگرنه به بی‌عملی و انفعال بیشتر نیروهای تشکیلاتی و حزبی می‌انجامد.
  • اگر قدرت را ببوسیم و کنار بگذاریم خود را به یک تشکل‌ اجتماعی و مدنی تبدیل کرده‌ایم. مرز حزب و سمن (سازمان مردم نهاد) در همین کارکرد کسب قدرت است.
  • بخش وسیعی از جامعه، سیاست را در همین انتخابات و ظهور و بروز و موضع‌گیری‌های انتخاباتی دنبال می‌کند. وگرنه جامعه از مجاری دیگر اقبالی به احزاب ندارد. اگر وسط میدان نباشیم توسط هژمونی رسانه‌ای بایکوت شده و پیام‌مان به جامعه نخواهد رسید.

پاسخ دسته سه- مشکل اصلی ما ساختار و گفتمان ما است، اگر این دو موضوع را اصلاح کنیم بطور اتوماتیک مسئله حضور در انتخابات مشخص می‌شود. لذا ما ابتدا ساختار و گفتمان خود را مبتنی بر شاخص‌های اصلاح‌طلبی مورد بازسازی قرار دهیم و بعدا از درون گفتمان و ساختار خود یک نامزد مشخص معرفی کنیم و منتظر واکنش حاکمیت بمانیم. فارغ از اینکه نتیجه چه باشد؟

امّا و اگرهایی در مورد این دیدگاه:

  • بازسازی ساختار هرچند کاری مشکل و پرحاشیه است اما در میان‌مدت امکانپذیر است. اما بازسازی گفتمانی در میان‌مدت تقریبا غیرممکن است و زمان و اهتمام بیشتری را می‌طلبد. لذا اگر بخواهیم دست به این بازسازی‌ها بزنیم برای مدت طولانی ارتباط خود با فضای رقابت سیاسی و آن بخش از مردم که سیاست را در انتخابات دنبال می‌کنند، از دست می‌دهیم.
  • در بازسازی گفتمانی نتیجه نهایی، شفاف و شسته‌ورفته‌ نخواهد بود لذا این رویکرد اگر صرفا مدنظر باشد، می‌تواند ما را به طور کلی وارد فضاهای دیگری از سیاست‌ورزی نماید و به الزاماتی چون ثبات سیاسی اجتماعی نیز نیاز دارد. تمکز بر این رویکرد، بدون توجه به دیگر نمودها و کارکردهای سیاسی، آنهم در شرایط فعلی که تهدید استبداد و انحصار وجود دارد، دستاورد عینی و ملموسی برای جامعه نخواهد داشت.
  • با تمرکز بر بازسازی ساختاری و گفتمانی احتمال ریزش نیروها وجود دارد و رونق جناح اصلاح‌طلب کاهش می‌یابد و در کوتاه‌مدت این جبهه، قدرت جلب توجه را نیز نخواهد داشت لذا اگر این برنامه انتخاب شود نباید به اثر گذاری آن در کوتاه مدت امید بست.

پاسخ دسته چهار- مسئله سیاسی جامعه ما عمیق‌تر از انتخابات است، تا ساختار حزبی در کشور شکل نگیرد مسیر درست شکل نمی‌گیرد، لذا ساختاری مبتنی بر تحزب برای توسعه سیاسی جامعه ایجاد کنیم و با تمرکز ائتلافی وارد انتخابات شویم. نامزدها را نیز احزاب معرفی کنند.

امّا و اگرهایی در مورد این دیدگاه:

  • ساختار حزبی فقط از پائین شکل نمی‌گیرد و لازم است که در قوانین و نگاه حاکمیت نیز تغییراتی صورت گیرد. در آخرین تلاشها برای این موضوع و در مجلس پیشین، قانون جامع انتخابات مبتنی بر وزن‌دهی به احزاب طراحی شد که نهایتا ناکام ماند.
  • اگر احزاب تصمیم بگیرند که با ساختار حزبی وارد انتخابات شوند بخش زیادی از نیروهای هوادار خود و همچنینی نیروهای سیاسی برجسته را از دست می‌دهند لذا این دیدگاه باید این واقعیت را در نظر بگیرد که در کوتاه‌مدت با این روش احتمال باخت در انتخابات بسیار بالا می‌رود.
  • جامعه هنوز درک سیاسی لازم را از تحزب و احزاب ندارد و نگاهش به سیاست نگاهی جریانی‌ست. این کار نه مطلق که باید آرام و نسبی پیش برود.

پاسخ گروه پنج- ما اصلاح‌طلبان اشتباه کردیم که توان و سرمایه خود را بدون تعیین سهم و دستاوردی مشخص به پای آقای روحانی ریختیم. لذا اینبار وقتی نامزد نهایی خود را - چه اصلاح‌طلب و چه معتدل- انتخاب نمودیم بطور مشخص، شفاف و مستند نقش و سهم خود را مشخص و تعیین نماییم.

امّا و اگرهایی در مورد این دیدگاه:

  • تجربه و سابقه‌ی دقیق و مطلوبی از دولتهای ائتلافی در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد و زیرساخت‌های آن نیز فراهم نمی‌باشد. در کشورهای موفق در این زمینه، بعلت تفکیک دقیق بین نهادهای اجرایی و وزارتخانه‌ها میتوان انتظار دولت‌های ائتلافی واقعی را داشت. لذا امکان اینکه ما در سپهر قدرت ایران با نامزد نهایی بتوانیم یک ائتلاف، مشابه ائتلاف‌های اروپایی شکل دهیم نزدیک به واقعیت نیست.
  • اگر نامزد نهایی حتی وزارتخانه‌های مهمی چون وزارت کشور را هم در اختیار جناح ما قرار دهد، بعلت در سیبل قرار گرفتن این وزارتخانه و محدودیت اختیاراتش با نهادهای بالادستی و فراقانونی، مدتی بعد شاهد ناکارآمدی و غیرموثر بودن آن وزارتخانه خواهیم بود و جدل‌های هزینه‌بر و زمانبری در داخل بدنه دولت رخ می‌دهد که بعلل گوناگون در نهایت تمام هزینه‌اش، به پای ما نوشته خواهد شد.
  • اگر وزارتخانه‌های غیرکلیدی و سازمانهای حاشیه‌ای نیز در اختیار ما قرار گیرد گرچه میتوان بهتر کار را جلو برد ولی اثرگذاری عمومی ما در سطح جامعه کم خواهد بود.
  • فقدان ضمانت اجرایی ناشی از اِعمال نفوذهای فراقانونی و خارج از مسیر که در عالم واقع سیاست و مدیریت ایران رخ می‌دهد در کنار همپوشانی نه چندان کارآمدِ سیاست‌های یک دولت اعتدالگرا با وزرا و مدیران اصلاح‌طلب نیز چالش کامیابی در اهداف را مضاعف می‌کند.

پاسخ دسته شش- کارکرد بنیادی و اصلی ما، ماندن در ساختار قدرت و حاکمیت است، و کار ما برای بازگرداندن اصلاح‌طلب ها به جریان بازی درست بوده است لذا الان نیز تحت هیچ شرایطی نباید از بازی بیرون برویم و از بین نامزدهای موجود تائید صلاحیت شده، پشت یک نفر بیاستیم و خیلی به برد و باخت نگاه نکنیم. بقا در صحنه کنش سیاسی اولویت دارد.

امّا و اگرهایی در مورد این دیدگاه:

  • بعد از حوادث سال 88 و اخراج اصلاح‌طلبان از اکثریت عرصه‌های قدرت، طبعا بازگشت به قدرت برای نیروهایی که طریق اصلاح‌طلبی در درون چارچوب نظام را برای خود برگزیده‌اند، بسیار مهم می‌شود و تا حد امکان باید از بروز پدیده‌هایی شبیه به افتراقات بعد از سال 88 پرهیز کرد. اما لازم است که حد و مرزی نیز برای اینکار مشخص نمود تا منجر به استحاله این جریان نشود.
  • برد یا باخت مسئله اصلی در یک انتخابات نیست و صرف حضور هم مهم است ولی باید با پافشاری بر اصول و به تَبَع آن، نامزدها باشد. در بسیاری از کشورها احزاب در مرحله اول انتخابات هیچ ائتلافی نمی‌کنند تا استقلال خود را به رای دهندگان نشان دهند و در مرحله دوم انتخابات و وقتی استقلال مواضع خود را اثبات کردند، وارد ائتلاف میشوند.
  • مدافعین این پاسخ باید بتوانند جامعه را قانع کنند که چنین کنشی اساسا واجد دستاورد حداقلی‌ست و این دستاورد دقیقا برای ملت و جامعه چیست؟

پاسخ دسته هفت- با توجه به اینکه هسته سخت حاکمیت در عمل فعال مایشا است. ما بهتر است فردی که بتواند با این ساختار کار کند را حمایت کنیم لذا ساختار تشکیلاتی اصلاح‌طلبان را نیز به گونه‌ای چینش کنیم که ظرفیت رسیدن به انواع ائتلاف‌ها را داشته باشد. لذا به قاطبه‌ی بزرگان و چهره‌های اصلاح‌طلبی اعتماد کنیم و اجازه دهیم ایشان فرایند را متناسب با اقتضائات جلو ببرند و مدیریت کنند.

امّا و اگرهایی در مورد این دیدگاه:

  • گرچه بزرگان اصلاح‌طلبی در سال 92 توانستند ما را از گردنه سخت انتخابات عبور دهند ولی در ادامه بعلت اینکه توان تاثیرگذاری بر نامزد منتخب را نداشتند، با بحران پاسخگویی روبرو شدند و سرمایه اجتماعی خودشان نیز دچار نقصان شد.
  • این روش برای جریان اصلاح‌طلبی، بازگشت به عقب است و این جریان را کماکان متکی بر فرد باقی می‌گذارد. گرچه ممکن است در این یا آن انتخابات با این روش پیروزی‌هایی حاصل شده باشد ولی در عمل، بدنه جریان را دچار انفعال و فاقد اعتماد به نفس لازم برای کنشگری‌ها و مبارزات سیاسی پیش رو می‌کند.
  • سرمایه اجتماعی بزرگان اصلاح‌طلب در سالهای اخیر تحلیل رفته است و بهتر است بیش از این در انتخابات‌های رنگارنگ هزینه نشود. در شرایط فعلی بهتر است این سرمایه صرف بازسازی ساختار و تلاش برای وحدت بین نیروها گردد.

پاسخ گروه هشت- اشتباه عجیبی از جانب ما اصلاح‌طلبان رخ نداده است بلکه اساسا ساختار حاکمیت حضور موثر و سازنده‌ی ما را در سطوح مدیریت ملی و کلان برنمی‌تابد و تنها ما را بعنوان زینت‌المجلس می‌خواهد تا نمایش مردمسالاری را در تعیین ریاست‌جمهوری پررنگ‌ولعاب‌تر کنیم. لذا بهتر است با توجه به تجارب مکرر پیشین، اینبار در انتخابات ریاست جمهوری حضور نیابیم.

امّا و اگرهایی در مورد این دیدگاه:

  • طبیعی است که بخشهایی از حاکمیت بدلایل مختلف در پی حذف کامل رقیب باشند، ولی تمام حاکمیت اینگونه نبوده است و سیره حکمروایی در ایران نشان داده است که در مواردی حتی به ناگزیری یا نمادین هم که شده برای اصلاح‌طلبان فضای رقابت و فرصت پیروزی وجود داشته است.
  • از سویی بازی سیاست در ایران همین گونه است. ساختار قدرت یک ساختار دموکراتیک و آزاد نیست، لذا نیازمند تحمل فرازونشیب‌ها و مقاومت‌های مداوم است و ما با محروم کردن خود از فضای انتخابات، راه‌های ارتباط با جامعه را می‌بندیم. اینکه حکومت خودش راه را سد کند یک بحث است و اینکه ما بدلیل مناسبات، خود را کنار بکشیم بحث دیگری!
  • اگر قصد ما نیز تحریم انتخابات است، باید بدانیک که تحریم یک انتخابات، آدابی دارد که اگر رعایت نشود حتی میتواند آخرین روزنه‌ها و مجاری را برای اصلاح ببندد و فضا را به سمت تقابل و پس از آن انسداد مطلق هدایت کند.
  • اصلاح‌طلبان از آغاز هم مرز کنش سیاسی را از مبارزه سیاسی را روشن کرده بودند و بارها در بزنگاه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی این پیام را به جامعه رسانده‌اند که درصدد تقابل با حکومت نیستند، به بدلیل ترس و ضعف بلکه باور دارند که دموکراتیزاسیون و توسعه فرایندی آرام و دارزمدت و ملایم است و تصمیمات صفروصدی و مطلق، به این فرایند خدشه وارد می‌کند.
  • این تجارب را پیش از این نیز داشتیم، در خصوص تکرار آن در دوره‌های گذشته چه پاسخی خواهیم داشت؟

 

مطمئنا به این لیست موارد چندی را نیز میتوان افزود و یا بحث را جزیی‌تر و کامل‌تر کرد اما با لحاظ کردن این پیش فرض‌ها و شرایط داخلی و بین‌المللی، حزب اراده ملت ایران نیز به سهم خود تلاش کرد تا پاسخی برای این سوال اساسی یعنی "چه باید کرد؟" بیابد. نتیجه‌ی این تلاش در تدوین برنامه جدید حزب منعکس شد و نهایتا با تصویب این برنامه، حزب اراده ملت ایران تصمیم گرفت که به شیوه متفاوتی عمل کند.

  • در این شیوه، در ابتدا حزب از نهادهای تصمیم گیرنده‌ی جناح اصلاح‌طلب بیرون آمد و خود را در قامت یک حزب مستقل با مشی اصلاح‌طلبانه دید، تا بتواند با فراغ بال و آزادانه‌تر در مورد آینده‌ی کنش‌ورزی خویش تصمیم بگیرد.
  • در قدم دوم و در راستای نزدیک‌تر شدن به مردم، پیگیری مطالبات مردمی و اقشار و اصناف را محور عمل خود قرار داد.
  • در قدم سوم با تشکیل حوزه‌های حزبی و انتشار کتاب گفتمان در جهت تعمیق و گسترش تفکر حزبی و اصلاح گفتمانی از درون گام برداشت.
  • در قدم چهارم با گسترش دایره‌ی نیروهای اجرایی، تعداد بیشتر و متکثرتری را در کمیته‌ها و واحدهای اجرایی و حتی تصمیم‌ ساز حزب به مشارکت طلبیده است که همزمان هم ماهیت خودسازی و هم اهتمام به اجرایی نمودن شعارها با آغازی درونی دارد.
  • نهایتا در گام پنجم تمرکز خود را بر انتخابات شوراهای شهر و روستا بر مبنای برنامه‌محوری و نامزدهای پاسخگو قرار داده است.

حزب در این پنج گام تلاش کرد که ضمن دور نگه داشتن خود از جدل‌های بی‌سرانجام و پرهزینه و پیمودن راه‌های رفته‌ی بی‌ثمر، بر بازسازی ساختار و گفتمان خود متمرکز شود، و از طرفی همزمان با حفظ شادابی و چالاکی خود از طریق حضور در انتخابات شوراها، پیگیر مطالبات توده‌های مردم نیز باشد و تعاملات و پیوندهای اجتماعی و مدنی خود را نیز حفظ کند.


http://eradehmellat.ir/fa/News/271/چه-باید-کرد؟-حاما-و-افق-های-پیش-رو
بستن   چاپ