حسن اسدی پژوهشگر سیاسی و عضو شورای سیاست‌گذاری حامای استان زنجان
ما محکومیم به‌روز آمدی، توسعه اتحاد و گفتگو/ 2
سه شنبه 28 بهمن 1399 - 11:54:47
در این قسمت به چرایی فقدان فرایند گفتگو اشاره می‌شود تا مشحص شود که چرا این همه قیل و قال در فضاهای مجازی و حقیقی را نمی‌توان گفتگو نام نهاد.
بدون تردید روابط دامنه دار، پر دوام و منتهی به نتیجه بین افراد، گروه‌ها و ملل اساساً برای رفع نیازها، نارسایی‌ها و کمبودهایی است که به طور طبیعی بر زندگی انسان تأثیر دارند و تحققشان باعث و بانی توسعه و پیشرفت در نزد آنها (فرد، گروه و ملل) می‌شود و صد البته که چنین رابطه‌ای برقرار و میسر نمی‌شود و یا نیاز و کمبودی برطرف نمی‌گردد مگر آنکه یک طرف بگوید من نیازمندم و از کمبود و محدودیت در عذابم تا گروه و طرف مقابل با طیب خاطر و یا در متن مذاکراتی طولانی راضی شود تا داشته‌های خود را در مقابل عرضه بدارد که اگر چنین فضایی ایجاد شود یعنی گروهی بگویند که مشکلاتشان چیست و یا کمبودشان با کدام امکان برطرف می‌شود و طرف دیگر با عرضه داشته‌های خود امکان رفاه و آسایش را تقدیم دیگران بکند آنگاه مسلم است که نیل به تحقق و افزایش ظرفیت‌ها، ثروت، رفاه، صلح و همزیستی، انسان‌ها ممکن می‌شود.
حال همین فرض را اگر بخواهیم به این واقعیت هدایت کنیم که در جامعه‌ای که همه چیز سیاه و یا سفید دیده شود و یا هر عنصری که در پیرامون وجود دارد دوست و یا دشمن انگاشته شود و هر ارتباطی به این امر محتمل شود که حتماً توطئه‌ای در کار است، تنها تشخیص و قرائت رسمی همه حق است و نمی‌توان بدان ان‌قلتی وارد کرد و درنهایت هر آنکه حرفی خارج از قاعده و رسم معمول می‌زند مزدور است و مأموریت دارد که اختلاف ایجاد کند آیا ممکن است که بشود در رابطه با موضوعی مشترک و مؤثر بر سرنوشت همگانی گفتگو مستمر و هدف‌دار کرد؟
حال اگر در ادامه این سؤال را مطرح کنم که ما در متن خانواده، جامعه و کشور کی و کجا بدون هراس و اضطراب توان تشخیص نیاز و کمبود را بکار برده و با احصاء خواست واقعی به بیانش اقدام کرده‌ایم و دیگرانی که ظرفیت‌های برطرف کردن مشکلات و محدودیت‌های ما را داشته‌اند به تقاضا و تمنای ما پاسخ داده‌اند و از ردوبدل شدن این پیام‌ها طرح جامعی از آنچه که درخواست شده تولید و ارائه شده است؟
قطع به‌یقین در این خصوص حتی در صنایع خصوصی نیز اقدامی صورت نگرفته است تا جایی که سرمایه‌گذاران بی‌توجه به نیاز بازار وارد می‌شوند و کالاهایی را تولید می‌کنند که همانند آن‌ها بسیاران‌اند و یا مدیران ما به کارهای تکراری دست می‌برند که مدیران پیش از آن‌ها بدان دست زده و صدمه و خسارت‌های فراوانی بار آورده‌اند؛ اما در بحث سیاه‌وسفید و یا دوست و دشمن دیدن دیگران که نقل مستمر و جاری تاریخ ماست نیازی به روده‌درازی نیست زیرا تا آنجا مخرب و مخل در گفتگوست که بعید است کسی از ما شرنگ تلخ آن را تجربه نکرده باشد.
هرروز در سطح جامعه اظهارنظرها و حتی رهنمودهایی را مشاهده می‌کنیم که با هر منطق و حتی توجیهی بدان نگاه شود به‌راحتی نمی‌شود آن را هضم کرد و یا آن را مبنایی برای اتخاذ تصمیم جهت اعتماد و اطمینان باور داشت درحالی‌که پیدایش و گسترش اعتماد اجتماعی مهم‌ترین لازمه تلاش با برنامه جهت تعالی و تکامل سرمایه اجتماعی است و تا در جامعه‌ای این مفهوم نهادینه نشود نمی‌توان به تداوم اجتماعی و از مسیر آن تحقق تولید و تحکم هنجارها که قطع به‌یقین مهم‌ترین محور برای همبستگی اجتماعی است امیدوار بود
همچنین مفاهیمی چون تداوم اجتماعی، هنجارها، همبستگی اجتماعی که مؤلفه‌هایی از سرمایه اجتماعی می‌باشند و به هر میزان فربهی و وزانت خاصی داشته باشند آن جامعه از گزند مصائب دور می‌ماند از مقولاتی‌اند که در نزد ما ایرانیان بسیار مورد غفلت واقع می‌شوند و ازاین‌روست که اعتماد اجتماعی با قرار گرفتن در سراشیب انهدام هر روز نحیف‌تر می‌شود و باعث بروز گسست در همبستگی اجتماعی می‌شود آما سردمداران متکی به سرمایه اجتماعی و برخورداران از نعمت‌های مستخرج از همبستگی که موظف‌اند با استفاده محض از این سرمایه به تقویت اعتماد اجتماعی کمک کنند به هر ترفندی که شده حکم منتج از سلایق خود را پیش می‌برند گویی که مأموریت دارند تا با منهدم ساختن تاروپود سرمایه‌های اجتماعی جامعه را از حداقل اعتمادی که باید به همه عناصر خود داشته باشد محروم دارند و ازاین‌روست که ابراز نظرهای غیرعلمی، اعمال اقتدار پدرسالارانه و صغیرانگارانه اجتماع و عناد با همه موجودیتی به نام علم و منطق هزینه به ‌فایده به مهم‌ترین روش‌های معمول در نزد مسئولان ما تبدیل شده است تا جایی که با استفاده بی‌پروایانه از آن‌ها مخوف‌ترین ضربات بر ساختار اعتماد اجتماعی وارد می‌شود و شوربختانه سرمایه‌ای به نام همبستگی را بر باد می‌دهد.
در چرایی پیدایش چنین خصلت‌هایی حرف فراوان است اما شاه‌کلید آن برمی‌گردد به این نکته که ما با مفاهیم روزآمدی چون مشارکت مدنی بیگانه‌ایم و مملکت و ساختار آن را در حد روستای دورافتاده از علمی تصور می‌کنیم که می‌شود سرنوشت آن را به اماواگر متصل داشت و با هر امایی اگری را مطرح ساخت که همه توان آن در نزد بیگانه بوده و یا چنین تصور کرد که این دشمن است که اجازه نمی‌دهد و یا مزدوران آن است که اگر رخنه نمی‌کردند و کارشکنی نمی‌نمودند و یا اطلاعات را در اختیار آن‌ها نمی‌گذاشتند حتماً شرایط ما به از این بود!
حال اگر بخواهم از مشارکت مدنی تصویری ارائه نمایم مطمئناً به این مهم می‌رسم که عناصر اجتماعی با اعتماد به داشته‌های شخصی خود وارد در قراردادهایی می‌شوند که از طریق آن می‌توانند بهره‌های چند برابری از داشته‌های خود داشته باشند و یا مردمان با این تصور و هدف به قراردادهایی تن می‌دهند که داشته‌های آن‌ها را چند برابر کند و این ممکن نمی‌شود مگر آنکه همه بتوانند ضمن استفاده تام از سرمایه‌های انسانی و فیزیکی در اختیار خود در جهت مدیریت استفاده از آن‌ها اختیار ابراز آزادانه نظر خود را داشته باشند و این در جامعه‌ای با شرایط ما ممکن نیست و نخواهد بود زیرا که در نزد ما اولاً کسی برای قرارداد اجتماعی تره خرد نمی‌کند بدون اینکه داشته‌ای را عرضه بدارد با داشته‌های دیگران و یا امکانات عمومی وارد در بازی می‌شود
و نهایت اینکه در نزد ما مقصود از مشارکت افزایش دادن داشته‌های سرمایه‌گذاران و عموم مردم نیست و یا اگر هم باشد در جریان عمل محوریت نمی‌یابد
همان‌طور که گفته شد موقعیت امروزی ما در جهان مخصوصاً در بحث دست‌یابی به منطق هزینه به فایده درشان تاریخ تمدن ایرانی نیست تا جایی که به‌سختی پول درمی‌آوریم و در یک چشم به هم زدن آن را خرج می‌کنیم و یا با هزاران زحمت کانی‌های بسیار حیاتی چون نفت، معادن و حتی آب را بیرون می‌کشیم و از محل درآمدهای سرشار آن عروسک و آرد می‌کنیم و یا هندوانه تولید می‌نماییم و تازه سرخوش از آنیم که این ما هستیم که می‌توانیم چنین سرمست از برخورداری باشیم و یا چهار سال از عمر و قدرت استفاده بی‌حدوحصر از منابعمان را با یک رأی در اختیار یک فرد به نام ریاست جمهوری، نماینده مجلس و نمایندگان شورا قرار می‌دهیم و دقیقاً در جلو چشممان به آتش کشیده شدن منابع و عمرمان را تماشا می‌کنیم و دقیقاً فردای همان روز با همه دانایی و تجربه‌ای که کسب کرده‌ایم دوباره پای صندوق رأی حاضر می‌شویم و دوباره به همان سیاق منابع و عمرمان را در متن یک آتش جهنده قرار می‌دهیم و باز صبر می‌کنیم تا چهار سال از عمرمان و سرمایه‌های هنگفت از منابعمان تباه شود و دوباره تعداد دیگری را آقابالاسر خودمان بکنیم آقابالاسرهایی که می‌خورند و فرصت‌ها را نابود می‌سازند و درنهایت اگر تهدیدمان نکنند که آل و بلمان می‌کنند و به پای میز محاکمه می‌کشانند با همه بی‌حرمتی کمترین جوابی به انتقادات و اعتراضات ما نمی‌دهند گویی که اصلاً ما را نمی‌شناسند و یا عددی محسوبمان نمی‌دارند.
 (ادامه دارد)

http://eradehmellat.ir/fa/News/280/ما-محکومیم-به‌روز-آمدی،-توسعه-اتحاد-و-گفتگو-2
بستن   چاپ