تبری بر پیکری
چهارشنبه 19 مهر 1402 - 18:41:39

زهره رحیمی 
اگر اهل خواندن داستان یا تماشای فیلم باشیم، بویژه در بسیاری از فیلمهای کمدی و طنز، به احتمال زیاد به این سوژه برخورده‌ایم که شخصیتی از بین کاراکترهای داستان، با فریب دیگران خودش را جای یک سیاستمدار، یک هنرمند، یک وکیل، یک پزشک، یک کشیش یا حتی یک پادشاه جا می‌زند و همزمان که مخاطب از شدت دلهره و اضطراب، خرابکاری‌های بزرگ و بزرگتر او را در سکانس‌ها یا صحنه‌های آتی داستان پیش‌بینی می‌کند، این فضاحت‌ها یکی پس از دیگری صورت واقعیت می‌گیرند تا بالاخره رسوایی بزرگ و عریان رخ می‌دهد و پرده از واقعیت هویت دروغین وی برداشته می‌شود. 
اما داستان کهنه‌ی جایگزینی اساتید دانشگاه با چهره‌های قالبی، مطیع و ارتجاعی، تمایزهایی با این دست سناریوها دارد.

اگر اهل دنبال‌کردن اخبار از رسانه‌ها یا شبکه‌های مجازی مختلف باشیم. باز به احتمال بالایی کلیپ‌هایی چون؛ پاچه بالازدن طالبانی‌ها در حوض میدان نقش جهان یا ریسه‌رفتن‌‌ مجاهدانشان هنگام ‌تاب‌بازی در پارک کودکان یا ذوق دویدن روی تردمیل سالن بدنسازی کاخ ریاست‌جمهوری افغانستان، با تمبان و دمپایی را به تماشا نشسته‌ایم. 
اما داستان قدیمی جایگزینی اساتید دانشگاه با چهره‌های قالبی، مطیع و واپسگرا، با این دست نابجایی‌ها هم توفیراتی دارد.
نزدیکترین پدیده مشابه به پاکسازی و خالص‌سازی دانشگاه‌ها و انباشتن کرسی‌ها با چهره‌های قالبی، مطیع و ارتجاعی، به زعم من هجوم و حمله نیروهای داعش به آثار ارزشمند باستانی و میراث فرهنگی است. تخریبی که سالهاست به دست نیروهای تندروی اسلامگرا ثبت در تاریخ منطقه می‌شود. مشابهت این دو پدیده، از دو مورد دیگر، عمیقتر و دقیقتر است. چرا که این نابجایی و تعویض‌ها در تمام این سالها نه از جنس فریب و شِید، و نه از نوع سبکسرانه و لمپنیستی، بلکه یک پروژه ضدتمدنی بوده است. 
دقیقا مشابه پتکی که از روی غرض بر سر سنگ‌نگاره‌ای چند هزارساله فرود آورده می‌شود یا دریلی که طُره‌های شگفتِ سرستونی را به عناد می‌تراشد و دینامیتی که از روی قهر تندیسی باستانی را پاره‌پاره بر خاک می‌نشاند. 
این ریشه‌کنی، این برانداختن، این انهدام، این تاراندن، نه از سر شوخ‌وشنگی یا فهم غلط، بلکه گامی به سوی هدفی خردگریز، ضداندیشه و علم‌ستیزانه بوده است. 
جهدی بوده در خدمتِ ماهیتی دُگم، جَزم و خرافی. 
نه حُقه یا سهل‌انگاری سبکسرانه، که تهی‌کردن و پوچ‌سازی آگاهانه و عامدانه بنیان‌های روشنگری و نوخواهی بوده است.  
این جایگزینی‌ها نه یک ندانم‌کاریِ کاهلانه، که اراده به تغذیه و فربه‌سازی طریقتی بوده‌اند که لامعنایی، معلولیت و ناکارآمدیِ نهادهای مدرن و مدنی را آماج می‌کرده است. 
در قاموس این «خالص‌سازی» درد و دغدغه‌ی دانش و دانشگاه در کار نیست، که این قاموس، علیه دانش و دانشگاه است و از بیسوادی و نااندیشی و نادانستگی‌ست که ارتزاق می‌کند و پروار می‌شود.



http://eradehmellat.ir/fa/News/3514/تبری-بر-پیکری
بستن   چاپ