متدولوژی گفتگو
چهارشنبه 20 دي 1402 - 11:21:46

حسن اسدی 
آیا تا به حال در این نکته تامل داشته اید که در برخی از مجامع و نزد برخی از افراد، تا گفتگویی پیش می آید و در خصوص برخی موضوعات صحبت می شود، نوعی بی میلی برای مشارکت در گفت و گو و حتی تنفر از بحث جاری سراسر وجودتان را در بر می گیرد تا جایی که تحمل ماندن و گوش دادن هم در شما باقی نمی ماند.
در آسیب شناسی این حالت روانی حرف فراوان است که من سعی می کنم در این مجال به صورت فهرست وار به علل آن اشاره نمایم. اول آنکه گفتگو یک کنش به شدت اجتماعی است و ما از نظر ساختاری ناتوان در راه اندازی و استمرار بخشی به کنش جمعی هستیم و نمی توانیم از گفتگو برای تعالی در هدف شناسی و عمل استفاده کنیم.
برای نمونه آنجایی که من نمی توانم تمایل و علاقه مندی به کار جمعی داشته باشم و یا حتی در جایی که کار جمعی است نمی توانم ظرفیت و استعداد خودم را بروز دهم، پس چگونه خواهم توانست که با دیگری از چیزهایی بگویم که یا مال من است و یا به جمع ارتباط دارد و ازاین روست که یا تنهاییم و دوست و همراهی پیدا نمی کنیم و یا اگر با کسی و یا کسانی در ارتباط باشیم این پیوند نمی تواند عمیق و طولانی باشد.
دوم اینکه در موضوع کنش اجتماعی مانند گفتگو، مهم مشخصات شخصیتی و یا رفتاری دو طرف گفتگو نیست که باعث تداوم گفت و گو می شود، بلکه تداوم و تقویت گفتگو به روابط میان گفتگو کننده (اهمیت موضوع ، زمان گفتگو ، اسباب گفتگو ، نیاز به گفتگو ، رعایت حرمت طرفین و تحمل قاعده شکنی در گفتگو) مربوط می شود.
هریک از ویژگی های گفتگوی مثبت در جریان تمرین مستمر و هدایت شده بدست می آید که ما متاسفانه در قالب چنین تمرین هایی قرار نمی گیریم. چون احساس نیاز به گفتگو پیدا نمی کنیم. برای نمونه قرار می شود که در مجمعی برای دیدار و یا حتی در گروهی مجازی برای تعامل در موضوعی گردهماییم و چند نفر گفتگو کنند و یا ما نیز در آن مشارکت داشته باشیم مسلم است که دراین امر مهم جایگاه و اهمیت افراد نیست که ما را برای گفتگو مجاب می کند، بلکه مهم موضوعی است که اهمیتش وادارمان می کند که وقت بگذاریم و در گفتگو شرکت کنیم و منطق ایجاب می کند که فقط به موضوع ورود کنیم و بدون توجه به طرف مقابل آنچه را که خود می فهمیم و یا برداشتمان است طرح کنیم، ولی چون تمرین گفتگو و یا همان کنش اجتماعی را نداشته ایم در همان آغاز گفتگو از مدار خارج می شویم و متناسب با قضاوتی که در خصوص طرف گفتگو داریم موضوع و تم اصلی را فراموش و به بیان حرف هایی اقدام می کنیم که جز تنگ کردن فضا نتیجه ای در بر نمی دارد.
موضوع سومی که در کنش اجتماعی از نوع گفتگو باید به شدت بدان اعتقاد داشت و این اعتقاد را در جریان تمرین هدفمند و مستمر به دست آورد اجازه و اختیاری است که باید به طرف گفتگو بدهیم. به نحوی که قادر باشد در همه محور های گفتگو پیشنهاد دهنده باشد، نظر خود را آنگونه که هست ابراز نماید، نظر و منطق ما را بپذیرد ، رد کنند و یا حتی تغییر دهد.
یعنی این گونه نباشد که من هر چه گفتم حتمی تلقی شود و هر ان قلتی بدان باعث بر آشفتگی گردد. پس می بینید که روش شناسی گفتگو چندان ساده و بی اهمیت نیست و دقیقا از محل ساده انگاری و بهاء ندان بدان است که مشارکت در گفتگو برایمان عذاب آور می شود، تم اصلی فراموش شده و موارد حاشیه ای سمت بحث و گفتگو را مشخص می دارد. تم تکراری و زمان بر می شود ، در حین گفتگو به همدیگر می پریم و با طرح مسائل غیر مرتبط فضای گفتگو بسته می شود.
مهمتر و بدتر از همه هر وقت که دلمان بخواهد و یا موضوعی یادمان بیاید صحبت های طرف مقابل را قطع می کنیم و در نهایت پس از ساعتها اوقات تلخی و خرد شدن اعصاب طرفین به خودمان لعن می فرستیم که نانت نبود و آبت نبود، گفتگو کردنت با این آدم چه بود؟!



http://eradehmellat.ir/fa/News/3544/متدولوژی-گفتگو
بستن   چاپ