کنکاشی در مباحث بنیادی(مشروطیت گراگاه زیست سیاسی)
شنبه 20 مرداد 1397 - 18:54:51
با توجه به اهمیت نهضت و انقلاب مشروطیت در زیست سیاسی مردمان این سرزمین متأسفانه به نظر  می رسد جامعه سیاسی ما از کنار  این رویداد بی نظیر تاریخ معاصر به سادگی عبور می کند. سالروز صدور فرمان مشروطیت را به سان سایر مناسبت ها تلقی کرده، حتی کمتر از سایر روز ها و مناسبت ها به آن توجه می شود. نظر شما چیست؟ 
قطعاً نهضت مشروطه یکی از رویداهای سرنوشت ساز و نقطه عطف در تاریخ تحولات کشور و حتی منطقه خاورمیانه است و اگر بگوییم تحولات امروز کشورمان هم بر روی ستون نهضت مشروطه قرار دارد حرف بی ربطی نزده ایم. خیلی ها معتقدند نهضت مشروطه نه شکست خورده و نه تمام شده بلکه دستاوردها و اهداف آن هنوز در جامعه، سازنده و در حال پیگیری تدریجی و تکمیلی است. به طور مشخص خواسته های عصر بیداری در ایران که از اواسط دوران قاجار شروع شد و به مشروطه ختم شد بر چند خواسته مشخص تکیه داشت که هنوز هم این خواسته ها دنبال می شود. 
1.عدالت  2. استقلال  3.آزادی   4. امنیت  5. قانونگرایی 
همین جا لازم است اشاره شود که مشروطیت در معنایِ علمی و کلاسیکِ انقلاب محسوب نمی شود بلکه همان عبارت نهضت و جنبش گویاتر است چرا که مقوله انقلاب زمانی به یک تحول اجتماعی و سیاسی اطلاق می شود که نوع حکومت و حکومتگران هم عوض شوند در حالیکه چه در مشروطیت و چه در انگلستان در یکی دو قرن قبل تر تغییرات اساسی صورت گرفت ولی نوع حکومت همان سلطنتی پادشاهی در همان خاندان  ماند، لذا معنی انقلاب بر آن  تعلق نمی گیرد.
امروز بعد از گذشت نزدیک یک قرن از نهضت مشروطه بهترین شرایط بازنگری و بازخوانی آن فراهم شده است. چرا که هر اندازه از واقعه فاصله بگیریم امکان تحلیل واقع بینانه و بیطرفانه آن و نیز دسترسی به منابع و اسناد بیشتر و دقیقتر فراهم می شود. 
همانطور که می دانیم  بهترین کتاب ها در مورد انقلاب فرانسه حدود صد سال پس از آن نوشته شده اند.
پس در این خصوص هم عقیده هستیم که ما نیازمند بازخوانی مشروطیت هم از حیث خواسته ها و مطالبات و هم  از حیث آسیب شناسی و حتی نقد بیطرفانه دستاوردها و علل ناکامی های آن باشیم. 
دقیقاً همینطور است نسل فعلی بیشترین دارایی و ثروتی  که دارد  انباشت تجارب تاریخی است که باید به درستی با آن مواجه شود و برای پیمودن کم هزینه تر مسیرِ آینده این ملک و ملت به کار گیرد. در این رابطه تجارب نهضت مشروطه بی اندازه مهم و مفید هستند که بایستی در بستر جامعه  امروزی ما باز خوانی و مورد استفاده عملی قرار گیرد. 
بنابراین برای این روز باید بیشتر وقت گذاشت چیزی مانند ؛ هفته مشروطیت ؛ که میبایست از سوی اصحاب رسانه ونیز دانشگاهها خصوصاً دانشکده های علوم انسانی و اجتماعی و سیاسی پی گرفته شود. چرا که اگر این رویداد مهم به درستی و در حد کفایت کالبد شکافی نشود همواره این نگرانی وجود دارد که ما اشتباهات گذشته را تکرار کنیم. از این رو کمی عمیق تر می شویم، به نظر شما چه نسبتی میان انقلاب اسلامی ایران و مشروطیت  می توان قائل شد؟ 
همانطور که ما در فلسفه شکل گیری حزب (چراماهستیم؟) بحث کرده ایم؛ تراز تاریخی ملت ایران منفی است یعنی در تحولات تاریخ معاصر هزینه هایی که داده بسیار بیشتر از دستاوردها و برنامه هایش بود، نهضت مشروطه هم از این قائده مستثنی نیست. پس برای اینکه به این بدبیاری تاریخی مهر پایان زده شود و ترازمان مثبت شود باید تجارب سنگین گذشته را که ملت ایران به دست آورده؛ به طور دقیق و واقع بینانه و با رویکرد نتیجه محور ؛ مورد ارزیابی و بروز رسانی قرار داد. 
انقلاب اسلامی، قیام 15 خرداد، نهضت ملی شدن صنعت نفت، تحولات بعد از شهریور 20، کودتای سوم اسفند1299 و پیامد های آن و نهضت مشروطه و رویکردهای مربوط به آن و قبل از آن جنبش تنباکو همه اینها سلسله زنجیر های به هم پیوسته تحولات تاریخ معاصر ایران هستند که به نظر من  هنوز هم تداوم دارد و به نقطه تعادل و تثبیت نرسیده است. 
در مورد نسبت انقلاب اسلامی با نهضت مشروطه، اگر بخواهم بطور خلاصه عرض کنم برمی گردد به راه علاج و نجاتِ ایران از عقب ماندگی تاریخی که بعد از شکست ایرانیان در جنگ با روسیه با یک سؤال بزرگ در ذهن دلسوزان آن زمان به وجود آمد. عده ای راه حل جریانِ عقب ماندگی ایران را در دنیای مدرنِ آن روز در نگاه به بیرون و تقلید از فرنگ (اروپا) می دانستند که به غرب گرایان معروف بودند. عده ای هم در نگاه به درون که هویت طلبان بودند. در مجموعه تحولاتِ بوجود آمده، جریان غرب گرا جریان مسلط بر مشروطه و بعد از آن شد و در طی دوران پهلویِ اول و دوم هم همین بینش به نوعی با تلفیق ناسیونالیسم ایرانی و باستان گرایی تکمیل و تداوم یافت. در این دوران پیروان دیدگاه دوم به مرور خود را تکمیل و تجهیز کردند و با قیام 15 خرداد و تئوری ولایت فقیه امام خمینی صاحب ایده و مانیفست شدند؛ لذا به نظر برخی ها انقلاب اسلامی پاسخی است به  ناکارآمدی  و  بن بست الگویِ اول و در حال حاضر چهل سال است که الگویِ دوم در حالِ آزمون و امتحان پس دادن است. به نظرِ من راه نجاتِ کشور هیچکدام از این دو راه به تنهایی نخواهد بود، بلکه راه حل تلفیقی از مخرجِ مشترک نقاطِ قوتِ هر دو مسیر خواهد بود که در این موضوع هم قطعاً به صورت تجویزی و دستوری قابل عمل و اجرا نخواهد بود بلکه در بستر شرایط و تحولاتِ طبیعی جامعه ایران به مرور به آن خواهیم رسید و یا در حال رسیدن هستیم که امیدواریم این بار با کمترین هزینه ممکن و یا بدون هزینه انجام گیرد. 
دقیقاً، و می توان بر سیاقِ همین استدلال گفت اگر مشروطیت موفق بود و به اهدافش رسید، چه ضرورتی به انقلاب اسلامی بود؟! حال به این سؤال می رسیم که اگر انقلاب پاسخگوی مطالبات مردم بود، چه نیازی به جنبش اصلاح طلبی هست؟! و از اینجاست که می توان جنبش اصلاح طلبی را فارغ از آشفتگی فکری موجود در آن بازخوانی و یا پالایش کرد.
از نظر من نه نهضت مشروطه به اهدافش رسیده و نه انقلاب اسلامی و همه اینها در راستا و در تداوم هم دیگر هستند. جنبش اصلاح طلبی هم در همین مسیر تعریف می شود و اساساً همه این تحولات در 150 سال اخیر حلقه های بهم پیوسته حیات پویای یک ملتِ تاریخ ساز و تمدن ساز است که با فراز و فرودهایِ پر هزینه یِ خود دارد به نقطه ثبات و تعادل نزدیک می شود. اگر خط تحلیل تحولات تاریخی را گم نکنیم به دستاوردهای روشن و امیدوار کننده ای خواهیم رسید. آشفتگی هایِ فکری ناشی از یک اتفاقِ نامبارک در نقطه هایِ عطف تاریخیِ این ملک و ملت است و آن هم بر می گردد به این نکته ظریف که متأسفانه در مقاطع حساسِ حیاتِ این ملت برای مشکلات و مسائل واقعی راه حل هایِ کاذب ارائه می گردد و خلاء هاِی واقعی پر نمی شود؛ بلکه بجای آن توسط موج سوارانِ قدرت طلب و فرصت طلب مرحله سوزی و فرصت سوزی پیش می آید. امیدوارم با واکاویِ دقیق و کاربردی رویدادهای گذشته در تحولات پیش رو از بروز این آفتِ امید سوز و سرمایه سوز جلوگیری شود یعنی دیگر شاهد راه حل ها و بروز جریاناتِ کاذب برای مسائل و مشکلات واقعی کشورمان نباشیم.    
البته این بحث در اینجا خاتمه نمی یابد و لازم است عمقِ بیشتری پیدا کند. می توان با ابزارهایی مانند جامعه شناسیِ نظم، اقتصاد سیاسی، تحلیل گفتمان، تحلیل ساختار اجتماعی و اقتصادی آن روز ها و اعمالِ تغییراتی که در طی این صد سال اخیر در جامعه ایرانی رخ داده و لحاظ کردن پارامترهای درونی و بیرونی و مبدأ قرار دادن نهضت مشروطیت به فرازهایی رسید که جامعه امروزِ ما را از بن بست های ظاهری و ذهنی ناشی از روزمرگی و عادت زدگی و در یک کلام اسطوره هایِ معنایی که خود ساخته ایم رها کرده و زیست سیاسی خود را ارتقاء دهیم. در همین جا قول مصاحبه دیگری را برای شماره بعدی و شماره های بعدتر می گیریم تا بتوانیم این مبحث را به سرانجامِ مطلوب برسانیم. از شما هم ممنونیم . 
کاملاً موافقم این بحث فقط در حد طرح موضوع بود و خوب است با مشارکت مخاطبینِ علاقمند، مباحث با دقت و جدیت لازم پیگیری شود و دستاوردهای عملی لازم را برای این مرحله از تحولات جامعه داشته باشیم. من هم از فرصتی که برایم در ارتباط با این موضوع اساسی فراهم کردید تشکر و قدردانی می کنم.  


http://eradehmellat.ir/fa/News/46/کنکاشی-در-مباحث-بنیادیمشروطیت-گراگاه-زیست-سیاسی
بستن   چاپ