بزرگنمایی:
بخش چهارم
در بررسی دقیقتر میتوان آفت تفکر بنیادگرایی را در همه عرصههای تفکر دینی و حتی تفکرات بشری نیز بهوضوح دریافت. دگماتیسم بستر مساعد بنیادگرایی است و بر همه نویسندگان و سخنگویان و متفکران است تا به دفع آفت بنیادگرایی و خشکاندن این بستر اهتمام ورزند؛ علیایحال اما همچنان که میدانیم عقل یا تماماً درمیآید و یا هیچ درنمیآید اگر آمدنی باشد که تماماً خود را ظاهر مینماید و اگر امکان ورود نداشته باشد تماماً میگریزد!
این اصطلاح رایج است که پروژه عقل پروژه همهیاهیچ است!
بهمرور که آدمی به درک عقل عملی و عقل نظری مسلح شد پا در دنیای جدیدتری گشود با این توضیح که عقل عملی به موجوداتی تعلق میگیرد که وجودشان منوط به اراده آدمی است و عقل نظری به موجوداتی تعلق میگیرد که وجودشان منوط به اراده آدمی نیست و کسب این معرفت بود که موجب اثراتی در کارکرد آدمی در حوزههای سیاسی و اجتماعی گردید و اینگونه است که انقلاب فکری جدیدی عرضه شد.
با تقسیم کردن موجودات به اقسام مختلف؛ عقلهای دیگری را میتوان کشف کرد و بر اثر این خطکشی در عالم؛ یک خطکشی در عقل به وجود میآید به همین ترتیب میتوان ادعا کرد که موجودات و گزارهها یا سابژه هستند و یا ابژه یا کمیت بردارند یا کمیت بردار نیستند و همچنین برحسب نوع تعلقخاطری که آدمیان به موجودات پیدا میکنند مختارند که تقسیمبندی دیگری را در عقل ایجاد نمایند و هکذا..
یک تقسیمبندی خیلی روشن تقسیمبندی به عقل علمی و عقل فلسفی است ما چون در دوران مدرنیته و در دل جهانبینی علمی جدید زندگی میکنیم کمتر به تحلیل آن میپردازیم. مثل ماهیانی که در آب غوطهورند و کمتر به ماهیت آب نظر میکنند ما آدمیان نیز در دوره جدید و عصر فنّاوری که نگاه از دریچه علمی جهانبینی ما را تشکیل میدهد و محصولات مدرنیته حاصل از عقل علمی اطراف ما را پرکرده است ضروری مینماید که به بررسی و تحلیل عالم و دنیایی که در آن زندگی میکنیم بهمثابه اینکه این دنیا متأثر از عقل علمی است بپردازیم و در پی کسب معرفت عینی (ابژه) آن بر آبیم.
لاجرم و بهضرورت و هم اینکه بنیادگرایان یافتههای خود را به عقل فهمی و بهعنوان تنها منبع فکری حواله میدهند عقل کشفی و عقل نقدی از راه میرسند و این چنبرهای است که بنیادگرایی را فرا میگیرد و رهائی از آن را به کاری ناشدنی و بسیار سختی مبدل مینماید.