عباس امامی
سیاه چاله های اجتماعی
اندیشه
بزرگنمایی:
در علم نجوم سیاهچاله ناحیهای است با گرانش بسیار بالا که همه چیز را در خود فرو میکشد و هیچ موجودی حتی نور نمیتواند از میدان گرانش آن بگریزد. سیاهچالهها هم همانند تمام مخلوقات و پدیدههای هستی طول عمر مشخصی دارند و طبق نظر دانشمندان عاقبتِ سیاهچالهها تبخیر و نابودی است. این بحث مختصر نجوم بهانهای است برای ورود به بحث سیاهچالههای اجتماعی در کلانشهرهای ایران. بعد از افزایش قیمت نفت و انباشت ثروت در شهرهای بزرگ بخصوص تهران به مرور زمان در بازههای زمانی خاص دهههای 80،70، 60،50 و 90 در هر برهه به فراخور موقعیت و حوادث، جمعیت روستانشین به شهرها هجوم آورد و کلانشهرهایی در کشور ایجاد شد که میتوان آنها را به سیاهچالههایی تشبیه کرد که همه امکانات کشور را میبلعند. بهترین دانشگاهها، بیمارستانها، مراکز آموزشی و خدماتی، شرکتها، مراکز تفریحی و امکانات وسیع تجاری و مالی در این کلانشهرها ایجاد و گسترش یافتهاند. بلعیدن استعدادهای سایر مراکز اعم از انسانی و طبیعی کلان شهرها را تبدیل به غولی کرده است که هر چه میخورد سیر نمیشود، اشتهای سیریناپذیر این غول باعث شد که همه حکومتها در طی 50 سال اخیر فقط به فکر سیر کردن اشتهای این مراکز باشند.
این خصوصیت مربوط به کشور ایران نیست؛ ریودوژانیرو و مکزیکوسیتی در آمریکا، ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی، قاهره در شمال آفریقا، تهران، کرج، اصفهان، تبریز، مشهد، اهواز، شیراز همه اینها نمونههای بارزی از سیاهچالههایی هستند که به شکل خطرناکی مشغول بلعیدن امکانات کشورها میباشند. این ابرشهرها علاوه بر بلعیدن استعدادها و امکانات کشور مهمترین خصوصیت بارز آن بلعیدن فقر به داخل خود است ورود فقر به داخل کلان شهرها که همانند سیاهچاله عمل میکند که مهمترین عامل فروپاشی ابرشهرها هستند. انفجار این کلانشهرها میتواند همه کشور و نظام را تحتالشعاع قرار دهد. تجمیع امکانات و ثروت در داخل شهرهای بزرگ به مرور زمان باعث مهاجرت فقرا به حاشیه این کلانشهرها میشود. کسانی که نمیتوانند در داخل سیاهچالهها زندگی کنند لاجرم در حواشی و اطراف آن سکنی میگزینند و به شهر همانند موجودی بیرحم که تمام توان آنها را میگیرد نگاه میکنند و ساکنان آن را باعث عقبماندگی و فقر خود میدانند.
سیاهچاله تهران از دهه 50 بهکرات اقدام به بلعیدن ساکنان دیگر شهرها کرده است. آثار آن در ضلع جنوبی خیابان آزادی که در حوالی دهه 50 بلعیده شدن و هنوز کوچه پس کوچههای باریک و خانههای تنگ آن یادآور ادغام نامتعارف آنها در سیاهچاله تهران است. در دهه 60 و 70 به مرور زمان غرب تهران تا کرج محل بلعیده شدن ساکنین سایر شهرها شد. این روند در دهه 80 و 90 به هشتگرد در غرب و پردیس و بومهن در شرق کشیده شده و به مرور زمان این سیاهچاله همچنان در حال بزرگ شدن است بهگونهای که حدود 25 درصد جمعیت فعال کشور در طول 100 کیلومتر زندگی میکنند. سیاهچاله تهران و سایر شهرها در حال بلعیدن فقر از سایر شهرهای کشور است کسانی که فقط برای بهدستآوردن هزینههای زندگی بهتنهایی در کلانشهرها زندگی میکنند و دسترنج خود را برای خانواده به شهرهای مبدأ میفرستند. این سیاهچالهها لاجرم روزی منفجر خواهند شد همان طور که نمیتوان از روند طبیعی تبخیر و نابودی سیاهچالهها جلوگیری کرد، روند فعلی نیز ما را به سرنوشت سیاهچالهها هدایت میکند.