سخن سردبیری
به بهانه شایعه رفتن افشانی شهردار تهران؛ تهران شهر بی شهردار و شهرداران بی شهر
سخن سردبیری
بزرگنمایی:
آن زمان که اصلاحطلبان معروف صمدی یک سنی مذهب را از لیست امید حذف کردند تا الویری در لیست قرار گیرد. و نه حتی پیشتر از آن زمانی که شورای عالی سیاستگذاری دوازده عضو قبلی شورا را از لیست امید حذف کردند. معلوم بود که پشت این لیست عقلانیتی نخوابیده است. و به مصداق سالی که نکوست از بهارش پیداست؛ معلوم بود که این لیست در حد اداره یک مدرسه و نانوایی هم نیست تا چه رسد به اینکه بتواند ابر شهر را اداره کند. به ما تکلیف کردند که به این لیست رأی بدهید تا شکافی در بین مردم ایجاد نشود. و آرای اصلاحطلبان پراکنده نشود. آن زمان ما گفتیم گیریم که رأی تمامکمال حاصل شود، چه سود وقتیکه آرمانهای اصلاحطلبی مبنی بر شایسته محوری را به کناری نهاده و السابقون شورای شهر را که درد و درمان اداره تهران بزرگ را طی چندین سال از نزدیک لمس کرده بودند و خوندل ریخته و حسرت بدل مانده بودند تا انشاءا... در دور بعدی کاستیهای اداره شهر را جبران کنند. کسانی که در مقابل سیاستهای خانمانبرانداز امثال چمرانها که شورای جدید از ترس ورود چمران رأی به شهرداری کسانی بهجز محسن هاشمی دادند، مردانه ایستادند و قدمی پس نگذاشتند تا با آسیبهای بزرگتری شهرداری تحویل شورای بعدی نشود، ناجوانمردانه و نابخردانه حذف کردند.
معلوم بود که این لیست امید مردم را نشانه گرفته و موجی از نارضایتی را در میان خیل عظیم مردمی که با هزاران امید به لیست امید رأی داده بودند، خواهند پراکند. آن زمان ما گفتیم وقتی اصلاحطلبی را در آرمانها ببازیم، بردمان هم اهمیتی نخواهد داشت و منجر به تغییری نخواهد شد که این امیدواران را راضی کند. در پاسخ به ما گفتند صبر کنید (تا آخر سال 96) و فرصت دهید تا نتیجهاش را ببینید. ما که زیر بار این منطقهای بیمنطق نرفتیم میدانستیم کل سرمایه اصلاحطلبی را یکجا خواهیم باخت. چون دستمان بهجایی بند نبود و کاری نمیتوانستیم بکنیم. بر این تاراج بیرحمانه خودیها حسرت بدل و استخوان در گلو فقط نظارهگر شدیم.
به ما گفتند این بار سلیقهای نخواهد بود؛ بارمبندی و امتیازبندی خواهد بود و ضوابط بجای روابط قرار خواهد گرفت، بیآنکه آن ضوابط به قضاوت و تأیید اهلفن فرستاده شود، بیآنکه بدنه و فعالان اصلاحطلبی آن ضوابط فرضی را دیده و نقد کرده باشند. توگویی ضوابطی تعیین شد که در قواره اشخاص معینی باشد. اما اخبار پراکندهای هم شنیده شد که حتی محسن هاشمی؛ که بعداً معلوم شد نفر اول تهران شده و رأیش در حد رأی ریاست جمهوری در تهران بود؛ هم در لیست جای نخواهد گرفت. نگرانی انشقاق آراء اصلاحطلبان به اوج خود رسید. آقایانی که همینطوری و بدون عضویت در حزبی بهعنوان اشخاص تأثیرگذار؟! در شورای عالی اصلاحطلبان قرارگرفته بودند. درنهایت محسن هاشمی را که رئیس شورای مرکزی کارگزاران بود و از امتیاز حزبی؟! برخوردار بهناچار و تحتفشار بعضی از بزرگان در لیست قراردادند. و جالب اینجاست کسانی دیگری هم با مدادپاککن و لاک لکهگیری وارد لیست شدند بیآنکه عضو هیچ حزبی باشند و از امتیاز حزبی برخوردار. چراکه بعداً فهمیده بودند معروف صمدی از اعضای شورای مرکزی حزب اراده ملت است و نباید در آن لیست وارد میشد. حالا که رأی آورده یعنی امتیازات لازم را بر اساس ضوابطی که خود تعیین کرده بودند و میتوانست در لیست قرار بگیرد، نام او به بهانه دیگری مانند سنی بودن؛ یعنی بدترین و فاشیستیترین شیوه از لیست با لاک پاک شد.
از این داستانها که واقعاً مایه شرمساری بهاصطلاح بزرگان؟! اصلاحطلبی بود بگذریم. حقیقتاً معلوم نشد این فرزانگان و بزرگان که بعضی از ایشان در دوره احمدی نژاد از دور هم دستی در آتش نداشتند و درزمانی که امثال نگارنده این سطور تحت شدیدترین فشارها بودیم، در خارج از کشور به عیش و عشرت مشغول، بر چه ملاکی و چه منطقی ضوابطی را برگزیده بودند که خروجیاش کسانی باشند که برای شهرداران بی شهر و مانده روی دست اصلاحطلبان به دنبال شهر باشند.
اگر نحوه انتخاب شهرداران تهران را طی این یک سال ملاحظه بکنید کارایی این ضوابط ادعایی را خواهید فهمید. درحالیکه بیرون از این شورای عالی، اصلاحطلبان بیمایه و غیر فرزانهای مانند حقیر -که فت و فراواناند - معتقد بودند ضوابط بر اساس کار ویژههای ضروری که میبایست در دستور کار شورا و شهرداری قرار میگرفت، تنظیم میشد و افراد بر اساس برنامه مشخص در لیست قرار میگرفتند و هرکدام مسئولیتی را متقبل میشدند که درنهایت بتواند مدیریت کلانشهر تهران را به نحو احسن به سرانجام رساند.
اولین و مهمترین معضل ابر شهر تهران نحوه گزینش شهردار و حدود اختیارات شوراست. یعنی اصلاح قانون شوراها و مدیریت شهری است و تا آن حل نشود مشکل مدیریت شهری باقی خواهد بود و آن اینکه چرا شهردار تهران با حکم وزیر کشور باید سکان اداره شهر را در دست بگیرد؟ در تمامی ابر شهرها شهردار با رأی مستقیم مردم انتخاب میشود. کسی که همه او را میشناسند و حاضرند با او همکاری کنند تا مشکلات شهری حلوفصل گردد. اگر این خلأ در قانون وجود داشت یکی از وظایف شوراها پیگیری اصلاح و تغییر قانون شوراها در این مورد بود که بهعنوان کلیدیترین مبحث در راستای افزایش جایگاه شورا تا حد کنترل و نظارت بر عملکرد شهردار و پاسخگویی شهردار به شورا بود. بر این اساس شورا میتوانست در خلأ قانون حداقل محبوبترین فرد که رأی اول در تهران را با خود داشت، بهعنوان شهردار برگزیند و راه را برای اصلاح قانون باز کند تا به ترتیب سایر معضلات مدیریت ابر شهر تهران که فرصت طرح آن در این مختصر نیست، چارهجویی و برنامهریزی میشد و بر مبنای این برنامه افرادی که دارای ارجحیت تخصصی نسبت به اجرایی کردن آن برنامه بودند در لیست نهایی وارد میشدند.
بهواقع ضوابطی که تعیین شدند ضوابطی بودند که بر تن عدهای دوخته شود تا با آمدنشان هم شکل بهظاهر بیطرفانه شورای عالی حفظ شود و هم خروجی آن پیدا کردن شهر برای شهرداران بی شهری که روی دست بزرگان اصلاحطلبی ماندهاند، باشد. و از قبل آن نیز ژنهای خوب به نوایی برسند و مگر تاکنون چنین نبوده است؟! و اینچنین سرمایه اصلاحطلبی به تاراج گذاشته شد