خاورمیانه در تلاقی قدرت و کرامت: حقوق بشر، قربانی غفلت استراتژیک
جمعه 17 مرداد 1404 - 10:21:57

فاطمه قدم 

مقدمه: ماهیت ژئوپلیتیک و سایه آن بر ارزش‌های انسانی
خاورمیانه، منطقه‌ای سرشار از تاریخ، فرهنگ و تمدن، در عین حال، صحنه همیشگی منازعات و رقابت‌های قدرت بوده است. در بطن این بازی‌های پیچیده سیاسی و استراتژیک، پرسشی بنیادین مطرح می‌شود: جایگاه کرامت و حقوق بنیادین انسان در این معادلات چیست؟ به نظر می‌رسد در این جغرافیای پرآشوب، منطق “منافع کلان” و “حفظ قدرت”، اغلب بر ارزش‌های انسانی و ضرورت رعایت حقوق برابر برای همگان اولویت یافته است. این یادداشت به کاوش در این پدیده می‌پردازد که چگونه منازعات ژئوپلیتیکی، ارزش‌های حقوق بشری را به حاشیه رانده و چرایی این اولویت‌بندی را از منظری فلسفی و تحلیلی مورد بررسی قرار می‌دهد.

1. اولویت‌بخشی به “بودن” در برابر “چگونه بودن”: استراتژی و بقای قدرت
از منظر فلسفه سیاسی، بقای دولت‌ها و بازیگران کلان، غالباً به عنوان غایت اصلی تلقی می‌شود. در خاورمیانه، این اصل به شکل بارزی خود را نشان می‌دهد. بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، برای حفظ یا گسترش حوزه نفوذ و تضمین “بودن” خود در صحنه بین‌الملل، ناگزیر به اتخاذ استراتژی‌هایی هستند که گاه پیامدهای ناگواری برای حقوق اساسی انسان‌ها به‌همراه دارد. این استراتژی‌ها، که ریشه در منطق بقا و خودمحافظت دارند، ممکن است در کوتاه‌مدت منافع یک دولت یا گروه خاص را تأمین کنند، اما در بلندمدت، ارزش‌هایی چون عدالت، کرامت و رفاه انسانی را قربانی سازند.
تحلیل: هنگامی که منافع استراتژیک، مانند دسترسی به منابع، تأمین امنیت مرزها، یا حفظ موازنه قدرت، مطرح می‌شود، مسائل مربوط به حقوق شهروندان، چه در داخل و چه در مناطق همسایه، ممکن است در اولویت‌های بعدی قرار گیرند. این پدیده، نه مختص یک کشور یا منطقه خاص، بلکه روندی است که در بسترهای مشابه قدرت‌محور مشاهده می‌شود.

2. پارادوکس حقوق بشر: ابزار یا غایت؟
مفهوم حقوق بشر، که در ذات خود، پاسخی به نیاز فطری انسان به کرامت و آزادی است، در عرصه سیاست بین‌الملل گاهی کارکردی دوگانه پیدا می‌کند. از یک سو، به عنوان یک آرمان جهانی و معیاری برای سنجش میزان پیشرفت جوامع مطرح است و از سوی دیگر، می‌تواند به ابزاری برای اعمال نفوذ، فشار و توجیه اقدامات سیاسی بدل شود. این پارادوکس، اعتبار و کارایی خودِ مفهوم حقوق بشر را در معرض چالش قرار می‌دهد.
نگاه فلسفی: آیا حقوق بشر یک “غایت” است که باید بدون قید و شرط پاس داشته شود، یا “ابزاری” است که در خدمت منافع بزرگ‌تر (مانند منافع ملّی یا ثبات منطقه‌ای) قرار می‌گیرد؟ پاسخ به این پرسش، چشم‌انداز سیاست‌گذاری‌ها را در خاورمیانه و فراتر از آن، دگرگون می‌سازد. اگر حقوق بشر را غایت بدانیم، آنگاه هرگونه نقض آن، حتی در راستای منافع استراتژیک، باید مورد بازنگری اساسی قرار گیرد.

3. منطق بقا و پیامدهای جمعی: جامعه در گرو بازی قدرت
رقابت‌های ژئوپلیتیکی، فراتر از مرزهای سیاسی، پیامدهای اجتماعی و اقتصادی گسترده‌ای بر جوامع منطقه تحمیل می‌کنند. بی‌ثباتی، جنگ، آوارگی و فقر، غالباً نتیجه مستقیم این منازعات است. در چنین شرایطی، حقوق اساسی انسان‌ها، از جمله حق برخورداری از زندگی سالم، امنیت، آموزش و سلامت، به شکل قابل توجهی تضعیف می‌شود.
رابطه علت و معلولی: درک رابطه میان منازعات قدرت و فرسایش حقوق بشر، مستلزم نگاهی کلان به ساختارهای منطقه‌ای است. دولت‌ها و قدرت‌های منطقه‌ای، در چارچوب حفظ و گسترش نفوذ خود، ناخواسته یا گاهی عامدانه، شرایطی را فراهم می‌آورند که در آن، زندگی عادی و ارتقای وضعیت انسانی شهروندان، در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرد. این امر، یک چرخه معیوب از بی‌ثباتی و نقض حقوق را ایجاد می‌کند.

4. بازگشت به بنیاد: انسانیت به مثابه معیار نهایی
آیا می‌توان از این چرخه هزاره‌ای منازعات قدرت در خاورمیانه عبور کرد؟ شاید کلید این گذار، بازگشتی به مفاهیم بنیادین انسانی باشد. اگر سیاست‌گذاری‌ها، صرف‌نظر از منافع کوتاه‌مدت و بازی‌های استراتژیک، بر پایه اصول انسانی و کرامت ذاتی هر فرد بنا نهاده شوند، می‌توان مسیر را به سوی ثبات و رفاه پایدار هموار کرد.
پیشنهاد راهبردی: 
اولویت‌بخشی به دیپلماسی و گفت‌وگو: تلاش برای حل و فصل اختلافات از طریق مذاکره و تفاهم، به جای تقابل.
توسعه پایدار و رفاه اجتماعی: تمرکز بر بهبود شرایط زندگی، اشتغال، آموزش و سلامت برای همه شهروندان، به‌عنوان بستری برای صلح.
شفافیت و مسؤولیت‌پذیری: ایجاد سازوکارهایی برای پاسخگویی در قبال اقدامات سیاسی و پیامدهای آن بر زندگی مردم.
همبستگی منطقه‌ای بر پایه منافع مشترک: تقویت همکاری‌ها در زمینه‌هایی که منافع مشترک همه ملت‌های منطقه را تأمین می‌کند، مانند محیط زیست، اقتصاد و مقابله با بیماری‌ها.

نتیجه‌گیری: انسانیت، قطب‌نمای سیاست در خاورمیانه
خاورمیانه، سرزمینی است با ظرفیت‌های عظیم انسانی و مادی. شکوفایی این ظرفیت‌ها، تنها در گرو آن است که منطق قدرت، در برابر منطق انسانیت، فروتنی کند. تا زمانی که کرامت و حقوق بنیادین انسان، نه به عنوان یک ابزار، بلکه به‌عنوان یک ارزش غایی و معیار سنجش تمامی فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی مد نظر قرار نگیرد، زخم‌های این منطقه، هرگز التیام نخواهد یافت. انسانیت، باید قطب‌نمای سیاست و استراتژی در این سرزمین کهن باشد.


http://eradehmellat.ir/fa/News/6174/خاورمیانه-در-تلاقی-قدرت-و-کرامت-حقوق-بشر،-قربانی-غفلت-استراتژیک
بستن   چاپ