کاش می شد شعر را رنگی نوشت معرفی و پیشنهاد

کاش می شد شعر را رنگی نوشت

  بزرگنمایی:
گاهی شعر جای صحبتهای روزمره ما انسانها میشود تا آنچه را نمیتوانیم در گفتگوهایمان عریان بیان کنیم، به زبان شعر بسرائیم.

گاهی شعر جای صحبتهای روزمره ما انسانها میشود تا آنچه را نمیتوانیم در گفتگوهایمان عریان بیان کنیم، به زبان شعر بسرائیم. در تمام ادوار تاریخ، شعر بسیاری از شاعران در لفاف لغات و استعارات، بیان حرف ها و شعارها و خواسته های مگو بوده است و اینگونه شد که شعر به کمک ما آمد تا بتوانیم بغض فروخفته خود را بیرون دهیم و فریاد اعتراضمان را مانا و رسا به مردم برسانیم.
مفتون امینی اینگونه بود. وی که سالیان طولانی در ایران سراسر حادثه زیسته بود؛ به سان هر روشنفکر دلسوزی میخواست که بر علیه بی عدالتی ها و تبعیض ها و انحصار طلبی ها فریاد بزند، اما آرام و متین حرف هایش را در شعرهایش گفت.
در این ستون شعر به مثابه آزادی
باران
وقتی که از یک چتر آویخته می‌چکد
باران
وقتی که از یک زنگ به صدا درآمده می‌چکد
یا از یک قفل بسته
باران
وقتی که از شادی یک دهقان می‌چکد
یا از شتاب یک مهمان
یا حتی
وقتی که از یک علامت تعجب«!» در هر حال
قطراتی از خود را بر کاغذ سپیدی می‌پراکند
که من
روی آن شعری خواهم نوشت
و شگفت آن که
اینجا
قطره ی زودتر افتاده دیرتر می‌خشکد
و آن که
در جایی پایین‌تر از همه چکیده است
زیباتر نقطه‌ای است
برای پایان یک شعر...

سالها پیش (1368) احمد شاملو در رسای مفتون امینی گفته بود: کاش میشد شعر را رنگی نوشت و شعر زیر را به او تقدیم کرده بود. بهتر دیدیم که این شعر زیبا را نیز در اینجا بیاوریم.

ای کاش آب بودم
گر می‌شد آن باشی که خود می‌خواهی. ــ
آدمی بودن
حسرتا!
مشکلی‌ست در مرزِ ناممکن. نمی‌بینی؟
ای کاش آب بودم ــ به خود می‌گویم ــ
نهالی نازک به درختی گَشن رساندن را
(ــ تا به زخمِ تبر بر خاک‌اش افکنند
در آتش سوختن را؟) 
یا نشای سستِ کاجی را سرسبزی‌ جاودانه بخشیدن
(ــ از آن پیش‌تر که صلیبی‌ش آلوده کنند
به لخته‌لخته‌ی خونی بی‌حاصل؟)
یا به سیراب کردنِ لب‌تشنه‌یی
رضایتِ خاطری احساس کردن
(ــ حتا اگرش به زانو نشانده‌اند
در میدانی جوشان از آفتاب و عربده
تا به شمشیری گردنش بزنند؟
حیرت‌ات را بر نمی‌انگیزد
قابیلِ برادرِ خود شدن
یا جلادِ دیگراندیشان؟
یا درختی بالیده‌نابالیده را
حتا
هیمه‌یی انگاشتن بی‌جان؟)
می‌دانم می‌دانم می‌دانم
با اینهمه کاش ای‌کاش آب می‌بودم
گر توانستمی آن باشم که دلخواهِ من است.
آه
کاش هنوز
به بی‌خبری
قطره‌یی بودم پاک
از نَم‌باری
به کوهپایه‌یی
نه در این اقیانوسِ کشاکشِ بی‌داد
سرگشته‌موجِ بی‌مایه‌یی




نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

چگونه یک اتحادیه کارگری راه بیندازیم

بالکن رسوایی

یک مرد

نگاهی به دیدگاه ها و برنامه های حزب راده ملت ایران ( از 1379 تا 1402)

اندیشه های سیاسی سید قطب و تاثیر آن بر جنبش های اسلامی معاصر

نگاهی به دلایل افول مردم سالاری اجتماعی (سوسیال دموکراسی )

جهانی شدن و مردم سالاری اجتماعی

پرسه ای در حوالی سیاست

آدم کسی نبودن

دست یابی و پیوند با مخاطبین در احزاب سیاسی

قالب بندی و ساختار دهی یک حزب

کار بست فلسفه در اخلاق حرفه ای

گفتار 2

فریادی بر دیوار

هستیم برآن عهد که بستیم

اکثریت جامعه خواهان تغییر است

سالی که نکوست از پیداست

مجلس و مبارزه با فساد

رخداد های منطقه ای و جهانی و رسالت حزبی

انتخابات حزب محور

جنبش زنان ایران

نمایشگاه رسانه ایران

بررسی یک نمونه تاریخی در بازار نیروی کار

مردان سپر آلودگی و تورم

چرخه مدارا

نان خالی را هم از سفره ها برداشتند!

گپی در نمایشگاه مطبوعات

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

اخبار جهان 78

تقدیر نامه نمایشگاه رسانه ایران

مشاهدات در 65 درجه جنوبی

آزادی زنان به سبک استالین

درگذشت خالف

سایه سیاست

کاروانسرای ایزد خواست

سرعت قطار تورم در دولت سیزدهم

اولین کتاب از مجموعه سازوکار حزبی به وزارت ارشاد ارسال گردید

حضور نماینده حزب اراده ملت ایران در گفتگوی نخبگان سیاسی دانشگاه تهران

حضور نشریه اراده ملت در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانه های ایران

برنامه ریزی حزبی ترجیع بند جلسات دبیران حوزه ها

فلسفیدن در باب دروغ؛ دروغ چرا؟!

انتخابات و دیگر هیچ ...

درباره ما

ایران گربه نبود

راهکارهای اثربخشی مجلس

انتخابات حزب محور (بخش اول)

نقلی از سلسله نشست های گفتگو و اندیشه

تاریخچه مالیات ایران

از نبود ظلم باید نوشت یا از وجود آزادی؟ چیستی عدالت و ظلم!

دولت رانتیر چیست و چه پیآمدهایی دارد؟