مهندس کاظم جمالیان
بنیاد گرائی در چنبره عقلانیت
نوشتار
بزرگنمایی:
همه گروههای سیاسی در کشور ما زنجیرهای از جریان گفتمان عقلانی را شکل دادهاند و میدهند و به تجربه دریافتهاند که اقبال مردم ایران شامل گروههای سیاسیای میگردد که مؤلفههای بیشتری از این گفتمان را در برنامه و چشمانداز خود دیده باشند. مصداق روشن آن همین انتخابات مهندسیشده سالهای اخیر در کشورمان را بهروشنی و با دلیلی بسیار محکم میتوان نام برد. در این انتخابات مردم ایران تا آنجایی که سرسوزنی فرصت یافتند گروه سیاسی نوگرا که گفتمان عقلانیت بهعنوان شاکله اصلی شعار انتخاباتی آنان بشمار میآمد را در مسند ریاست جمهوری؛ دولت؛ نمایندگان مجلس و شورای شهر انتخاب نمایند و لازم است و باید که این انتخاب و این تحول میمون و مبارک و عظیم یعنی اقبال مردم ایران به گفتمان عقلانیت را با تمام قدرت و توان به فال نیک گرفت و ارزش نهاد و به شایستگی هر چه بیشتر تبیین نمود و از ثمرات آن نیز بهره برد و با همت و توجه به مسئولیت تاریخی و ضرورت درک و یادآوری ناکامیهای سنگین؛ به فرصتطلبان و تمامیت خواهان زمانهمان مجال نداد تا کام ملت ایران را که از میوههای شیرین این اقبال آشنا گردیدهاند را همچون گذشته به تلخی رهنمون سازند. سابقه دمکراسی خواهی ملت ایران در بین ملتهای منطقه و نتایج اندک بهدستآمده از آن؛ بهقدر کافی ناتوان است که موجب عدم جلب رضایت مردم ما گردد و آن برمیگردد به آسیبها و وقفههایی که در اثر عدم پیگیری مستمر مردمی و نبود نهادهای مدنی و بهتبع آن استقرار حکومتهای شاهنشاهی و مستبد، و دیکتاتور و تمامیتخواهی هم که حاصل شد و محصول آن هزینههای گزافی است که از کیسه ملت ایران به یغما میرود و بسیاری از فرصتهای تاریخی را چوب تاراج میزند و امروز مائیم و این فرصتهایی که باید چشم عقل را کاملاً باز نگاهداریم و آنچه به دست آوردهایم پاس بداریم و در تقویت آن بکوشیم. به هر صورت یکی از زمینههای مهم در شکلگیری جنبشهای خشن؛ بهویژه به آمریت بنیادگرایان در دهههای اخیر وجود حکومتهای خودکامه و نبود نهادهای مدنی و بنیادهای مردمسالارانه نوگرا در کشورها بوده است باوجود احزاب مترقی و مستقل و مطبوعات آزاد- علیرغم وجود جنبشهای بنیادگرا همواره راههای مسالمتآمیزی برای بیان دیدگاهها و فعالیت سیاسی وجود دارد به همین دلیل نیز هیچگاه خشونت با اقبال عمومی روبرو نمیشود درعینحال ازجمله دلایل اقبال نسبی به بنیادگرائی، دور بودن آنان از صحنه عملی سیاست ورزی و امور اجرائی روزمره کشور است که این امر به دلیل املاء نانوشتهشان هم سابقه پاک وجدانی را برای آنان فراهم مینماید و هم به دلیل استفادههای پوپولیستی و آرمانگرایانه و رادیکالشان – تا اینکه بتوانند از میان ناراضیان به سیاستهای دولتهای حاکم؛ هوادارانی بیابند البته در مواردی که آنان موفق به رسیدن به قدرت شدهاند یا بهسرعت بهسوی نوگرایی، عقلانیت و تعدیل شعارهای افراطی و آرمانگرایانه و پذیرش اسباب و لوازم عرفی اداره دستگاه اجرائی حرکت کردهاند و یا به دلیل ناکارآمدی بهسرعت محبوبیت خود را ازدستدادهاند و از گردونه حمایت مردمی خارج و سقوط و نابودی؛ سرنوشت محتوم آنان را رقم زد و این تجربه ایست که بعضی از کشورهای در حال رشد و درحالتوسعه و در حال گذار به کسب آن (عدم محبوبیت بنیادگرایان) بسر میبرند.