بیایید باور کنیم که مسئولیم
اندیشه
بزرگنمایی:
واقعیت دردناکی است گسترش این ذهنیت که در آن مطمئن باشیم که همه حقیقت تنها همانی است که در نزد ماست و یا در صحنه عمل بدان عمل میکنیم.
حسن اسدی
واقعیت دردناکی است گسترش این ذهنیت که در آن مطمئن باشیم که همه حقیقت تنها همانی است که در نزد ماست و یا در صحنه عمل بدان عمل میکنیم.
اجازه بدهید تا با مثالی کمی فضا را برای ادامه مطلب آماده نمایم. سهروردی (شیخ اشراق) در داستانی میگوید:
موران جوانی برای انجام مأموریت از لانه بیرون شدند و با مشاهده شاخه نباتی بدان نزدیک گردیدند اما چون خواستند آن را برای حمل به لانه جابجا کنند با مشاهده شبنمی بر روی شاخه نبات هر یک به فراخور درک از وجود شبنم حرفی زدند و چون قانع نشدند ابتدا به انتقال شاخه نبات همت کردند تا پس از اتمام کار به پیش فرزانهای بروند و از ایشان توضیحی بخواهند که رفتند و ایشان با اشاره به این نکته که باید دنبال منشاء پیدایش موجود رفت تا علت وجودی آن را یافت به توضیحات جامعی در خصوص منشاء پیدایش شبنم و علتهای وجودی آن اقدام کردند
با اشاره به این داستان اجازه بدهید به موجودیتهایی چون انسان، ایران، اسلام، حکومت، مردم، زمان، منابع و مهمتر از همه آنها مسئولیتهای نسلی در حد همین فهرست اشاره کنیم و از خود بپرسیم که مگر همه اینها به این واقعیت متصل نمیشود که من ایرانی مسلمان به عنوان عضوی از جامعه جهانی متعهد به این هستم که با انتخاب بهترین روشها و ابزارها به سرآمدترین مردمانی تبدیل شوم که در مسیر تعالی انسانیت قدم بر میدارد؟ اگر چنین است کدام نشانه درپندار، کردار و گفتارمان گواه آن است که موجودیت فعلیمان در راستای تحقق آن هدف و نیتی قرار گرفته که در خلقت برای ما تعریف شده است؟
برای نمونه مگر در دین اسلام به تأکید نیامده است که اگر اختلافی در میان امت پیش آمد باید به چهار قرارگاه قرآن، سنت، عقل و اجماع مراجعه شود تا با یافتن راهی یقینی از هزینههای بسیاری که بر اثر اختلاف بروز میکند جلوگیری گردد؟ خوب این مراجعه باید ابتدا از جانب چه کسانی پیشنهاد شود جز حاکمان! که باید با انعطاف در عمل مردم را از خشونت و هیجان پرهیز دهند؟ کجای سخنان سخنگوی دولت، نوشتههای سردبیر روزنامه کیهان و پیشنهاد نمایندگان مجلس و... گواه این است که آنان به عنوان استوانههای مهم و موثراز سیستم حکومتی، علاقه مند به گفتگو و رفع اختلاف میباشند؟
عزیزان سرپوش نهادن بر وجود اختلاف و شکاف شدید بین مردم و حکومت بیش از آنکه به مصلحت جامعه باشد خیانتی بر اهداف غایی ایران و ایرانی است زیرا که اختلاف، واقعیت است و برخورد با آن باید متناسب با اهمیت و عمق آن صورت بگیرد و این ممکن نمیشود مگر آنکه بپذیریم هسته اصلی اختلاف و اعتراض موجود در نزد دهه هشتادی هاست یعنی جوانانی که دو درد نهفته در نزد آنها وجود دارد
اول آنکه ما در تربیت آنها به کلام مولی علی (ع) که در آن به مقتضیات زمانی اشاره میشود توجه نکردهایم و به شرایطی رسیدهایم که آنها ما را درک نمیکنند و ما آنها را نمیفهمیم
و دوم درد و گرفتاری آنها را که در ناامیدی نسبت به آینده و ترس از ناملایمات حاصل از کاستیهای مدیریتی تجلی دارد نادیده انگاشتهایم و با کمال تأسّف با شدت هر چه تمامتر به این بیتوجهی و یا بهاء ندادن ادامه میدهیم
و این دو، موجودیتهایی هستند که به قول سهروردی باید به ریشه پیدایشان برگشت و از آنجا به اصلاحشان اقدام کرد و گرنه با دور زدن مشکلی که امروز زمینه اعتراض شده است قطع به یقین نسلهای بعدی نیز همان راه را خواهند رفت راهی که دهه هشتادی ها رفتهاند البته با این تفاوت که به قول آن سربازجو که گفته بود نه من اینها را می فهم نه آنها مرا، مسلم است که در نزد نسلهای بعدی این شکاف عمیقتر خواهد شد
پس بیایید با کنار گذاشتن لجاجت در برابر علت وجودی اختلاف با تکیه براین مهم که انسان مسلمان مسئول است و روزی پاسخگو خواهد بود به این مهم بپردازیم که اختلاف در حد منازعه ایجاد شده است و این ما هستیم که باید راهی برای حل آن پیدا کنیم که کمترین هزینه و زخم را بر تن و جانمان داشته باشد.