ادامه سخن سردبیر
بگذرد این روزگار تلختر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید
سخن سردبیری
بزرگنمایی:
2- طبق نظریات متخصصان، نهادینه شدن تغییرات اجتماع (در رفتارها و عادتها) خصوصاً در موضوعات سیاسی و اجتماعیِ صلب و پایدار، حدوداً بین سی تا چهل سال طول میکشد تا این تغییرات از بدنه روشنفکری جامعه به بدنه اصلی جامعه رسیده و فراگیر شود. مرحوم شریعتی بر این اساس اعتقاد داشت انقلاب اگر زودتر از چهل سال ثمر دهد، بدانید انقلاب واقعی نیست. و این مسئله همواره جای سؤال بود که از یکسو میدیدیم تلاشهای نسبتاً موفقی برای تغییرات در حال انجام است و از سوی دیگر تلاشهای مخالفان تغییرات هم موانع بزرگی پیش روی تغییرات مدنظر انقلاب و امام خمینی رهبر فقید انقلاب ایجادکرده است. به نظر میآید اصلاحطلبی درواقع بیدار شدن و ثمر دادن انقلاب بود. آزادی، برابری، قانونمندی، نفی استبداد، تحزب، استقلال از سلطه اجنبی با تأکید بر تنشزدایی در عرصه بینالملل و ... همه و همه مطالباتی بودند که ما در انقلاب میخواستیم و جزو فلسفه وجودی انقلاب محسوب میشد. تلاشهای امام خمینی نیز از سال 63 تا وفات ایشان بهخوبی آشکارکننده این حقیقت است. (قبل از سال 63 حفظ نظام و مقابله با تحرکات ضد انقلاب داخلی و خارجی در اولویتهای ایشان بود) مخالفین امام و انقلاب که باخت را میدیدند، لباس عوض کرده و به صورتی سامانمند با پوشیدن لباس انقلابی گری و نفوذ در ارکان انقلاب و ... سیاست خود را تغییر داده و مخالفت خود با امام و آرمانهای انقلاب را زیرپوشش گفتمان حفظ نظام و با توسعه فضاهای امنیتی ادامه دادند؛ متأسفانه بیتوجهی مسئولان و غلبه هرچه بیشتر این گفتمان بر دستگاههای مدیریتی، موجب شد بهتدریج روح انقلاب پژمرده شود و روزمرگی و اشرافیت و فساد و رانتخواری بجای آرمانهای انقلاب در ویترین انقلاب خودنمایی کند.
به نظر ما، انقلاب فرصتی بود و هست برای طرح مطالبات و خواستههای فرودستان (حکومت شوندگان) جامعه، متأسفانه طوری این گفتمانِ مخالف امام و انقلاب جا انداخته است که گویا انقلاب تهدیدی و یا تحدیدی برای مطالبات مردم است. همین مسئله این شائبه را ایجاد کرد که دوم خرداد و جنبش اصلاحطلبی درواقع نه به انقلاب است. درحالیکه قاعدتاً همانطور که انتظار میرفت اصلاحطلبی همان روح واقعی و حقیقی انقلاب باید باشد که بعد از چند دهه بهبار نشسته و وارث حقیقی انقلاب هم خواهد بود و انقلابیون دروغین، فاسد و رانتخوار را روانه خانههایشان خواهد کرد و سکان گفتمان و اداره انقلاب را به دست خواهد گرفت. اگر جنبش اصلاحطلبی از درون مواجه با موانع نبود، چهبسا اکنون از ثمرات آن بهرهمند بودیم.
3- در نقد جریان اصلاحطلبی سه موج منفی می توان برشمرد:
3-1 - موج انحصارطلبی
موج اول از سال 76 آغاز و تا سال 84 ادامه داشت. این موج را میتوان موج انحصارطلبی با چاشنی فرصتطلبی نامید که تحت نام یک جبهه برآمده از حامیان رئیسجمهور برآمده از بیش از بیست میلیون رأی در خرداد 76 هرچه خواست و توانست کرد. این موج همه کارکرد فقط نتوانست دوگانگی کارکردی را که تئوریسینهایش طراحی کرده بودند عملی کند ولی کل سرمایه اصلاحطلبی را پای این ایده هزینه کرد. دوگانگی کارکردی به دنبال حذف مرحوم هاشمی و جایگزینی جبهه موصوف بجای وی برای ایجاد دوگانگی مدنظر بود.
علاوه بر بیتدبیری و سوء مدیریت رهبران این جبهه، آشفتگی فکری و نداشتن انسجام تئوریک و از همه مهمتر سلطه اسطوره معنایی «بدون بازگشت بودن اصلاحطلبی» در کل جریان اعم از رهبران و بدنه اصلاحطلبی و بنابراین بیخیالی رهبران و بیتوجهی آنان به ابعاد موج بیداری مردم و مطالبات رهاشده طبقات فرودست جامعه، سرانجام موجب شد این موج فروکش کند.
3-2- موج خرداد 88 (اصلاحطلبی اصولگرایانه)
به دنبال پروژه ناکام دوگانگی کارکردی و سرازیر شدن انتقادات بهسوی جبهه فوقالاشاره و ضرورت بازنگری در مدیریت جنبش اصلاحطلبی از یکسو و تحرک و خیزش تکنوکراتها از سوی دیگر، اصلاحطلبی اصولگرایانه و در حقیقت موج بازگشت به مطالبات معوق انقلاب قوت گرفته و جانی دوباره به کالبد اصلاحطلبی دمیده شد. از این تاریخ اصلاحطلبی به اصل خود یعنی اصول اولیه انقلاب گره خورد و از لجامگسیختگی دوره اول فاصله گرفت. گرچه این موج به هر دلیلی ناکام ماند اما بسان خونی دوباره هم انقلاب را احیا کرد و هم اصلاحطلبی در محاق را به حیات دوباره کشاند. برنده این دوران مرحوم هاشمی و نزدیکان ایشان بودند.
3-3- موج واقعگرایی خردورزانه
موج سوم جنبش اصلاحطلبی با مدیریت واقعگرایانِ خردورزِ مصلحت اندیش در سال 92 آغاز شد. بعد از موفقیتهای نسبتاً خوب این موج متأسفانه عملکرد ضعیف لیست امید در مجلس و شورای شهر و همچنین بیتوجهی به مطالبات اقشار فرودست جامعه، فقدان مانیفست اصلاحطلبی و نیز انتقال مشکلات و معضلات جامعه روشنفکری به درون جنبش ازجمله غرور تشکیلاتی و حاکم شدن مناسبات محفلی و غیرشفاف موجب عدم موفقیت مجددِ جریان گردیده است.
4- جریان اصلاحطلبی برای تداوم بالنده نیازمند: اول- پرهیز از آفتهای جامعه روشنفکری با شرکت کردن در احزاب غیرفرمایشی و غیردولتی و متشکلشدن در آنها. دوم - انسجام تئوریک و تدوین مانیفست اصلاحطلبی سوم- احتراز از کیش شخصیت و خودبرتربینی چهارم- توجه به مطالبات اقشار فرودست ازجمله کارگران و معلمان و کارمندان و در یک کلمه مزدبگیران جامعه. پنجم- پیدا کردن رهبری حزبی و تبعیت از آن بهصورت یکپارچه و منسجم می باشد.
نگاهی گذرا به وضعیت شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان و ترکیب آن نشان میدهد این شورا نمیتواند جریان اصلاحطلبی را نمایندگی بکند. رفتارهای انحصارگرایانه، گعدهای، غیرکارشناسانه و غیرشفاف مبتنی بر استبداد رأی و عدم پاسخگویی و ... بههیچوجه در راستای معنا و مفهوم اصلاحطلبی نیست.
در این میان حزب اراده ملت ایران برآن است با ایجاد پیوندی وثیق با متن جامعه و ساختاری از پایین به بالا و اتخاذ رویکرد سوسیالدموکراسی و توجه به مطالبات اقشار مزدبگیر و اقوام ایرانی و حمایت از تشکلهای صنفی، شرایط را برای سامان دادن به انتقادات درونی جریان و ایجاد تغییرات نهادینه و تداوم جریان اصلاحطلبی همپایه تحولات جامعه و مطالبات اقشار و طبقات مختلف جامعه فراهم آورد. در این میان امید است با تلاش مضاعف و همبستگی جامعه روشنفکری جنبش اصلاحطلبی پوسته سنتی و معیوب خود را شکسته و از لاک شخصمحورانه و محفلگرایی درآمده و مسئولیتپذیری خود را در قبال آرمانهای برابریجویانه و نوگرایانه و مردممحورانه و آزادیخواهانه و وطنپرستانه انقلاب ایفا نمایند.
اکنون در آستانه چهلمین سالروز پیروزی انقلاب باید تلاش کنیم جریان اصلاحطلبی با پرهیز از افراطوتفریط و نیز متشکلتر شدن هرچه بیشتر و اتخاذ رویکرد مطالباتی و خود انتقادی و اصلاح مناسبات درونی و دموکراتیکتر کردن آن، هویت اصلی خود را حفظ و به انقلاب نیز روحی دوباره ببخشد.