علوم انسانی پادشاه واقعی کمبریج ویژه نامه‌ها

علوم انسانی پادشاه واقعی کمبریج

  بزرگنمایی:
درآمد با نزدیک شدن به زمان بازگشایی دانشگاه‌ها، مشتاقی و مهجوری پیرامون این نهاد علمی در ایران، بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاده و در عرصۀ عمومیِ مجازی به سرخط خبرها تبدیل گشته است

حمید شاکری

درآمد

با نزدیک شدن به زمان بازگشایی دانشگاه‌ها، مشتاقی و مهجوری پیرامون این نهاد علمی در ایران، بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاده و در عرصۀ عمومیِ مجازی به سرخط خبرها تبدیل گشته است. اگر شروع به کار دانشگاه به معنای امروزیِ آن را با تأسیس «دانشگاه تهران» به سال 1313 خورشیدی بدانیم و از سِبقۀ آن از «گندی شاپور» تا «دارالفنون» و مدارس معتبر «علوم سیاسی»، «دارالمعلمین» و «صنایع مستظرفه» گذر کنیم، نهاد دانشگاه در ایران همواره محل مناقشه میان حکومت و جامعه بوده است؛ اما به جرأت می‌توان گفت هیچ‌گاه به اندازه سال‌های پس از «انقلاب اسلامی» این نهاد با بی‌مهری مواجه نبوده است. این روزها خبر از مواجهۀ بی‌حساب و کتاب حکومت با اساتید دانشگاه به گوش می‌رسد. «دولت محرومان» در حال محروم کردن ساحت عِلم از عالمانِ به معنای واقعی کلمه عالِم، است و دریغا که «علوم انسانی» همچنان متهم ردیف اول این مناقشات! اینک سوال اینجاست که جرم واقعی علوم انسانی چیست؟ چرا میان «خودکامگی» و «تحدید علوم انسانی» رابطه معناداری وجود دارد؟
در این نوشتار برآنم تا تجربه دیدار از یکی از پرآوازه‌ترین نهادهای علم در جهان، دانشگاه کمبریج را با شما در میان بگذارم، شاید بتوان بخشی از پاسخِ پرسش‌های فوق را در آن پیدا کرد!
شنبه بیست و نهم آوریل 2023 برابر با نهم اردیبهشت 1402 خورشیدی، همراه با همسر و دخترم با قطار از شهر بیرمنگهام واقع در مرکز انگلستان به سمت شهر کمبریج به سوی جنوب شرقی جزیره به راه افتادیم. کشور انگلیس با پایتخت‌اش لندن شناخته می‌شود همان‌طور که فرانسه با پاریس شهره آفاق است. اما همین لندن متکی به دو بال است، یکی بال راست: کمبریج در شرق لندن، و دیگری بال چپ: آکسفورد در غرب لندن؛ و کیست که نداند این دو شهر به دانشگاه‎‌شان شناخته می‌شوند که به آن «دانشگاه‌های باستان» و یا «آکسبریج» می‌گویند. پیش از این سه بار با نام و نشان دانشگاه کمبریج آشنا شده بودم. نخست در دوران کودکی در دهه شصت خورشیدی که پدر برای یک دوره مطالعاتی و آشنایی با کتابخانه‌های بریتانیا به آن کشور سفر کرده و از خاطراتش از «بادلیان آکسفورد» و «کتابخانه دانشگاه کمبریج» بارها سخن گفته بود. سپس، چند سال بعد کتابی خواندم با نام «جزیره بی‌آفتاب» از دکتر محمدجعفر یاحقی استاد دانشگاه فردوسی مشهد که گزارش فرصت مطالعاتی در دانشگاه کمبریج را به شیرینی بیان کرده بود و این دوم بار بود که از آوازه دانشگاه کمبریج می‌شنیدم و می‌خواندم. و بار سوم از زبان دکتر شرف‌الدین خراسانی فیلسوف و ادیب برجسته ایرانی که پس از «پاکسازی»! از دانشگاه در جریان «انقلاب فرهنگی»، در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی عضو شورای عالی علمی بود و من این بخت را داشتم تا در اواخر عمر پربارش در آن مرکز برای عرض ادب و آموختن، گاهی به اتاقش بروم و او که دکترای فلسفه‌اش را از دانشگاه کمبریج اخذ کرده بود، خاطراتش از آن دانشگاه و اساتید برجسته‌اش همچون برتراند راسل را نقل کند. باری، با این پیشینه وارد شهر زیبا و باشکوه کمبریج شدیم. 


شهر کمبریج پیرامون رودخانۀ کَم واقع شده است و از آن‌جایی که یک پُل ارتباط دو منطقه مهم نورفولک (Norfolk) در شرق و  وِسکس (Wessex) در غرب رودخانه را برقرار می‌کند، این شهر (کمبریج) به معنای پُلِ رود کَم نام‌گذاری شده است. دانشگاه آن نیز در اوایل قرن سیزدهم میلادی تأسیس شده که دومین دانشگاه قدیمی انگلیسی‌زبان و سومین دانشگاه قدیمی در جهان محسوب می‌شود. حکایت ایجاد دانشگاه هم شنیدنی است. نقل است که در اوایل قرون وسطا در شهر آکسفورد آشوبی برپا می‌شود که در نتیجه آن چند دانشجوی بی‌گناه اعدام می‌شوند. پیامد این ماجرا مهاجرت دانشجویان به سایر شهرهای نزدیک بوده که عده‌ای راهی کمبریج می‌شوند و پس از مدت کوتاهی زمینه را برای راه‌اندازی کلاس‌های درس در این شهر مساعد می‌یابند؛ و این سنگ بنای اولیه شکل‌گیری دانشگاه در کمبریج است. نخستین سند رسمی در این‌باره، سندی است منسوب به هِنری سوم پادشاه انگلستان که به دانشگاه کمبریج اجازه آموزش و معافیت مالیاتی اعطا می‌کند. ذکر یک نکته در اینجا لازم است. اساساً دانشگاه در مغرب‌زمین و به‌طور مشخص بریتانیا از دل کلیسا بیرون آمده است. لذا تأسیس نهاد دانشگاه مربوط به دوران قرون وسطا و سلطۀ کلیسا بر جامعه است. اما با پایان یافتن این هژمونی در دوره رنسانس، نهاد دانشگاه که دیگر تبدیل به درختی تنومند و بارور شده بود، نه تنها از میان نمی‌رود بلکه خود را با شرایط و بایسته‌های علم و دانش همسو کرده و با قدرت به تأثیرگذاری در جامعه ادامه می‌دهد. در واقع این سنت نیک، هم‌گام با مقتضیات جهان مدرن، به «شکاکیت»، «پرسش‌گری» و «نقادی» دولت و جامعه می‌پردازد و به فرآیند دموکراتیزاسیون در دنیای مدرن مدد می‌رساند. دانشگاه کمبریج با بیش از 30 کالج که در خود ده‌ها هزار دانشجو جای داده امروزه شهرتی جهانی دارد. 


باری، پس از ورود به شهر با یک دوست که از اهالی دانشگاه کمبریج است، در میدان بازار (Cambridge Market Square) که میدان مرکزی شهر است و به دلیل قدمت آن از جاذبه‌های توریستی این شهر نیز محسوب می‌شود، قرار داشتیم تا ما را به دیدن کالج‌های مهم و تاریخی دانشگاه ببرد. 
نخستین دیدار ما از کینگز کالج (King’s College) واقع در حاشیه رود کَم بود. این کالج توسط هنری ششم و در سال 1414 میلادی تأسیس شده و می‌گویند بسیار مورد توجه و علاقه پادشاه بوده است. اولین چیزی که توجه ما را به خود جلب کرد، تنوع و تکثر دانشجویان بود که از بخت خوش ما آن روز مراسم فارغ‌التحصیلی آنان نیز در حال برگزاری بود و چهره‌های خندان و پرنشاط دانشجویان که در کنار خانواده‌هایشان یکی از مهم‌ترین لحظات زندگی‌شان را تجربه می‌کردند، دیدنی بود. لبخند عمیق و حاکی از رضایت قلبی در سیمای پدران و مادران نیز در نوع خود دیدنی و مثال زدنی می‌نمود. در این کالج علاوه بر رشته‌های فنی و مهندسی، رشته‌های علوم انسانی و هنر نیز از جایگاه والایی برخوردار است. برای ما بازدید از دپارتمان علوم اجتماعی و هنر خاطره‌انگیز و آموختنی بود.
 






بازدید بعدی از کالج ترینیتی (Trinity College) بود که از معتبرترین کالج‌های دانشگاه کمبریج است. این کالج که در سال 1546 میلادی و توسط هنری هشتم تأسیس شده، بیش‌ترین پشتوانه مالی را از طریق موقوفات در اختیار دارد. سنت وقف در اکثر دانشگاه‌های مهم دنیا جاری است و از جمله میراث گرانبهای سال‌های تیره و تار قرون وسطا به شمار می‌آید. بدون تردید دوران تاریک قرون وسطا در اروپا به رغم فجایع انسانی که در خود داشت، میراث نیکویی نیز بر جای گذاشت یا بهتر است این طور بگوییم که پیرایش شد و سنت‌های نیک‌اش حفظ گردید. از آن جمله سنت «وقف» است که امروزه با حمایت مالی دانشگاه‌ها این نهاد را بی‌نیاز از دولت کرده و تبدیل به یک نهاد قدرتمند و مستقل نموده است. شهرت کالج ترینیتی علاوه بر موارد فوق، به حضور و تحصیل چهره‌های شاخص و نام‌آور تاریخی نیز هست. معروف‌ترین آنان اسحاق نیوتن، فرانسیس بیکن، لودویگ ویتگنشتاین، برتراند راسل، جواهر لعل نهرو و اقبال لاهوری هستند که برای ما ایرانیان شناخته شده‌اند. 


و اما کالج سنت جان (St John’s College) که مقصد بعدی ما بود توسط لیدی مارگارت بوفرت (مادرسالار دودمان تودور) و با شعار «بسیار به یاد می‌آورم/I often remember» در سال 1511 تأسیس شده که ابتدا با هدف آموزش و پژوهش در دین، ذیل عنوان «مرکز آموزش یوحنای بشارت‌دهنده» آغاز به کار نموده و اینک با نقادی در همه علوم از جمله الهیات به رسالت اصلی علم و دانش می‌پردازد. از معروف‌ترین افرادی که در این کالج درس خوانده‌اند می‌توان به توماس هابز فیلسوف شهیر بریتانیایی اشاره کرد.
و سرانجام با دیدار از کالج‌های امانوئل (Emmanuel College) و کریست (Christ’s College) که بیش از 450 سال قدمت دارند و چهره‌های شاخصی همچون چارلز داروین در آن درس خوانده‌اند، بازدید ما از این فضای پرشکوه و کم نظیر به پایان رسید. 


اما آن‌چه که برای ما ایرانیان جذاب است و از سالیان دور پیوند معناداری با دانشگاه کمبریج برقرار می‌کند «دانشکده مطالعات آسیایی و خاورمیانه» آن و البته چهرۀ شاخص دپارتمان ایران‌شناسی‌اش یعنی پروفسور «ادوارد براون» است که سال‌هاست یک خیابان نزدیک به دانشگاه تهران مزین به نام اوست و البته عجالتن از گزند بلایای طبیعی و مصنوعی! مصون مانده است. اینک نیز پس از جانشینان فقید وی یعنی «رونالد نیکلسون»، «چارلز استوری»، «آرتور آربری» و «پیتر ایوری»، این کرسی در اختیار پروفسور «چارلز ملویل» است که با پژوهش‌هایش بر روی شاهنامه فردوسی شناخته می‌شود. هرچند زبان فارسی در این مرکز در مقایسه با سالیانِ نه چندان دور به محاق رفته و تحت شعاع زبان‌های عربی و ترکی واقع شده، اما همچنان دیدن کتاب‌ها و مجلاتی به زبان فارسی و در پاره‌ای از مواقع شنیدن صدای دو نفر که به فارسی سخن می‌گویند، برای ما مغتنم و دلگرم کننده است و البته که جای علامه محمد قزوینی، سید حسن تقی‌زاده، مجتبی مینوی، ایرج افشار و... خالی است که با مراوداتِ عالمانه و هوشمندانه خود با این مرکز، تنور زبان و ادب پارسی را گرم نگه دارند. 
باری، سخن به درازا رفت و مجال اندک! آن‌چه ماحصل این گفتار را رقم می‌زند، بازگشت به پرسش‌های آغازین است و تأمل بر آن‌چه روایت شد. اگر نگاهی به اسامی نام‌آوران ذکر شده که محصول این دانشگاه بوده‌اند، بیاندازیم، از فرانسیس بیکن تا برتراند راسل، و حتا ادوارد براون - که در جریان انقلاب مشروطه با حمایت از مشروطه‌خواهانِ ایرانی، از موافقت دولت انگلیس با جنایات روس‌ها در تبریز حیرت‌زده شده بود، از قدرت و تأثیرگذاری خود به عنوان یک دانشگاهیِ معتبر استفاده کرده و با ارسال نامه‌های متعدد و یادداشت‌های فراوان برای روزنامه‌های مهم، تلاش کرد تا افکار عمومی را برای وادار کردن دولت و پارلمان بریتانیا به مداخله در اعمال روسیه تهییج کند که موفق هم شد - هژمونی «علوم انسانی» در دانشگاه کمبریج را به وضوح درمی‌یابیم. و اگر به این لیست نام نخست‌وزیرانِ پرشماری را بیافزاییم که طی سالیان طولانی به عنوان دانش‌آموختگان این دانشگاه در مهم‌ترین مسندِ سیاسی و اجرایی بریتانیا قرار گرفته‌اند، بیش از پیش پی خواهیم برد به اهمیت و تأثیرگذاری علوم انسانی در ساحت سیاسی و اجتماعی انگلستان؛ و موثر در توسعه و پیشرفت این کشور. و درست اینجاست که باید بگوییم «علوم انسانی» پادشاه واقعی کمبریج و بلکه بریتانیاست.



نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

اکثریت جامعه خواهان تغییر است

سالی که نکوست از پیداست

مجلس و مبارزه با فساد

رخداد های منطقه ای و جهانی و رسالت حزبی

انتخابات حزب محور

جنبش زنان ایران

نمایشگاه رسانه ایران

بررسی یک نمونه تاریخی در بازار نیروی کار

مردان سپر آلودگی و تورم

چرخه مدارا

نان خالی را هم از سفره ها برداشتند!

گپی در نمایشگاه مطبوعات

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

اخبار جهان 78

تقدیر نامه نمایشگاه رسانه ایران

مشاهدات در 65 درجه جنوبی

آزادی زنان به سبک استالین

درگذشت خالف

سایه سیاست

کاروانسرای ایزد خواست

سرعت قطار تورم در دولت سیزدهم

اولین کتاب از مجموعه سازوکار حزبی به وزارت ارشاد ارسال گردید

حضور نماینده حزب اراده ملت ایران در گفتگوی نخبگان سیاسی دانشگاه تهران

حضور نشریه اراده ملت در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانه های ایران

برنامه ریزی حزبی ترجیع بند جلسات دبیران حوزه ها

فلسفیدن در باب دروغ؛ دروغ چرا؟!

انتخابات و دیگر هیچ ...

درباره ما

ایران گربه نبود

راهکارهای اثربخشی مجلس

انتخابات حزب محور (بخش اول)

نقلی از سلسله نشست های گفتگو و اندیشه

تاریخچه مالیات ایران

از نبود ظلم باید نوشت یا از وجود آزادی؟ چیستی عدالت و ظلم!

دولت رانتیر چیست و چه پیآمدهایی دارد؟

بیشتر آسیب های اجتماعی با فقر نسبت پیدا می کنند

کارآمدی مجلس را در گرو حضور شایستگان است

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

جهان در هفته ای که گذشت (77)

حضور انتشارات حزب در نمایشگاه کتاب استان هرمزگان

اعضا جدید دفتر سیاسی حزب مشخص شدند

نشریه سازمانی اراده ملت اولین حضور نمایشگاهی خود را تجربه میکند

ابراز نگرانی اعضا هیات دبیران حوزه ها در مورد برنامه 5 ساله حزب

لازم بود یادآوری کنیم

Black white and the greys سیاه سفید و خاکستری ها

آشپزخانه دیکتاتور

شهلا، نخستین ناشر زن ایران

معینی کرمانشاهی

خلیج فارس میزبان مهربانیست

خشکسالی بی سابقه