ﺑﺮرﺳﻲ اﻧﺪﻳﺸﻪ و ﻛﻨﺶ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ در ﻋﺮﺻﺔ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ (بخش اول) اندیشه

ﺑﺮرﺳﻲ اﻧﺪﻳﺸﻪ و ﻛﻨﺶ ﺳﻴﺎﺳﻲ  ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ در ﻋﺮﺻﺔ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ (بخش اول)

  بزرگنمایی:
به دنبال چاپ کتاب راقمان انقلاب اثر مشهور متفکر و نویسنده مصری- سلامه موسی- به زبان فارسی توسط انتشارات حزب اراده ملت ایران؛ شایسته دیدیم که در بخش اندیشه نشریه اراده ملت به بازنشر مقاله “ﺑﺮرﺳﻲ اﻧﺪﻳﺸﻪ و ﻛﻨﺶ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ در ﻋﺮﺻﺔ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ” نوشته خانم دکتر یاسمن یاری بپردازیم. این مقاله قبلا در نشریه ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺗﺎرﻳﺦ اﺳﻼم (ﺳﺎل ﻫﺸﺘﻢ / ﺷﻤﺎره ۲۹/ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن ۱۳۹۵) به چاپ رسیده است.

به دنبال چاپ کتاب راقمان انقلاب اثر مشهور متفکر و نویسنده مصری- سلامه موسی- به زبان فارسی توسط انتشارات حزب اراده ملت ایران؛ شایسته دیدیم که در بخش اندیشه نشریه اراده ملت به بازنشر مقاله “ﺑﺮرﺳﻲ اﻧﺪﻳﺸﻪ و ﻛﻨﺶ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ در ﻋﺮﺻﺔ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ” نوشته خانم دکتر یاسمن یاری بپردازیم. این مقاله قبلا در نشریه ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺗﺎرﻳﺦ اﺳﻼم (ﺳﺎل ﻫﺸﺘﻢ /  ﺷﻤﺎره 29/ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن 1395) به چاپ رسیده است. خانم دکتر یاری در این مقاله تفکر و زندگی سلامه موسی را در دو عرصه اندیشه و سیاست مورد بررسی قرار داده است. در این شماره نشریه، بخش اول این مقاله تقدیم میگردد و در شماره بعدی بخش دوم و پایانی این مقاله را تقدیم شما عزیزان خواهیم نمود.

ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ در ﻣﺼﺮ، ﺑﺎ ﻣﺘﻔﻜﺮان ﻏﻴﺮﺑﻮﻣﻲ راه ﺧﻮد را ﺷﺮوع ﻛﺮد؛ اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪاﻧﻲ ﻛﻪ از دﻳﺎر ﺷﺎﻣﺎت و از ﭘﻲ رﻫﺎﻳﻲ از اﺳﺘﺒﺪاد ﺳﻠﻄﺎن ﻋﺒﺪاﻟﺤﻤﻴﺪ ﺛﺎﻧﻲ، راﻫﻲ ﻣﺼﺮ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ، اﻣﺎ ﺳـﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳـﻲ ﻧﺨﺴـﺘﻴﻦ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﺖ ﻣﺼﺮی ﺑﻮد ﻛﻪ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻋﺮﺻـﺔ اﻳـﻦ ﻣﻜﺘـﺐ ﮔﺬاﺷـﺖ و در ﻣﻴـﺪان اﻧﺪﻳﺸـﻪ و ﺳﻴﺎﺳـﺖ، ﻣﺠﺎﻫﺪتﻫﺎی ﻓﺮاوان ﻛﺮد؛ ﺑﺮﺧﻼف ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﺖﻫﺎی ﻣﻬﺎﺟﺮ ﻛﻪ ﺣﻮزه اﻧﺪﻳﺸﻪ را ﻣﺄﻣﻨﻲ اﻣﻦ ﺑﺮای ﮔﺴﺘﺮش اﻳﻦ ﻣﻜﺘﺐ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ و ﭘﺎ ﺑﻪ ﻣﻴﺪان ﻣﺒﺎرزات ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻧﮕﺬاﺷﺘﻨﺪ.
ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ در ﺣﻮزه ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت، ﻧﮕﺎرش ﻛﺘﺎب و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ورود ﺑﻪ ﺳﻴﺎﺳﺖ، ﺑـﺎ اﻳﺠﺎد ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺣﺰب ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﺖ ﻣﺼﺮی، ﺑﻪ او و ﺷﻨﺎﺧﺖ زﻧﺪﮔﻲ وی، اﻫﻤﻴﺖ وﻳﮋه ای ﺑﺨﺸﻴﺪه اﺳﺖ. اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻫﻤﮕﺎم ﺑﺎ ﺑﺎزﺧﻮاﻧﻲ اﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎی ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ، ﺗﺼـﻮﻳﺮی از ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴـﻢ ﻣﺼﺮی، آن ﻫﻢ در ﺑﺮﻫﻪﻫﺎی ﺣﺴﺎس ﺗﺎرﻳﺦ اﻳﻦ ﻣﻤﻠﻜﺖ اراﺋﻪ دﻫﺪ؛ ﺣﺴﺎس ﺑﻪ اﻳﻦ دﻟﻴﻞ ﻛﻪ درﺳـﺖ در ﻫﻤﻴﻦ زﻣﺎن، ﻣﺒﺎرزات ﻣﺮدﻣﻲ ﺑﺮای ﻛﺴﺐ اﺳﺘﻘﻼل ﻣﺼﺮ در ﺟﺮﻳﺎن اﺳﺖ. اﻧﻘﻼب 1919م. در ﭘﻲ ﭘﺎﻳﺎن ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﻲ اول آﻏﺎز ﻣﻲﺷﻮد. ﻣﺮدم ﻣﺼﺮ ﻫﻤﭽﻮن ﺑﺴﻴﺎری از ﻛﺸﻮرﻫﺎی دﻳﮕﺮ ﺟﻬﺎن، ﭘـﺲ از اﻧﻘﻼب 1917م. روﺳﻴﻪ، از اﻳﻦ اﻧﻘﻼب ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻲﭘﺬﻳﺮﻧـﺪ و ﺟﻬـﺎن ﺑـﺎ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴـﻢ و ﻛﻤﻮﻧﻴﺴـﻢ، ﻣﻲرﻓﺖ ﺗﺎ ﭼﻬﺮهای ﻛﺎﻣﻼً ﻣﺘﻔﺎوت ﻳﺎﺑﺪ. اﻳﻦ ﻣﻮارد، اﻫﻤﻴﺖ اﻳﻦ اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪ را در زﻣﺎﻧـﺔ ﺧـﻮﻳﺶ ﺑـﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﻧﻤﺎﻳﺎن ﻣﻲﺳﺎزد و ﻛﺎر ﺑﺮ روی اﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎ و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی ﺳﻴﺎﺳﻲ و ﻓﻜﺮی او را ﺑﺮای ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺟﺮﻳﺎن ﻓﻜﺮی ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ در ﻣﺼﺮ را ﺧﻮاﺳﺘﺎرﻧﺪ، ﻻزم ﻣﻲﻛﻨﺪ.
در اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ و در ﮔﺎم ﻧﺨﺴﺖ، اﻧﺪﻳﺸﺔ ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﻣﻮرد ﺑﺎزﺧﻮاﻧﻲ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و در ﮔـﺎم ﺑﻌﺪی ﻛﻨﺶ ﺳﻴﺎﺳﻲ وی ﺑﺮرﺳﻲ و واﻛﺎوی ﺷﺪه اﺳﺖ. اﻣﻴﺪوارﻳﻢ ﻛﻪ ﺷـﻨﺎﺧﺖ اﻳـﻦ ﻣـﺮد، ﺑـﻪ درک ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ در ﻣﺼﺮ در ﻧﻴﻤﺔ ﻧﺨﺴﺖ ﻗﺮن ﺑﻴﺴﺘﻢ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﺪ.

ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ در ﻋﺮﺻﺔ اﻧﺪﻳﺸﻪ
ﺑﺮای ﺷﻨﺎﺧﺖ اﻳﻦ ﻣﺘﻔﻜﺮ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﺖ، ﺑﺎﻳﺪ از زﻧﺪﮔﻲ ﺷﺨﺼﻲ وی آﻏﺎز ﻛﺮد. ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳـﻲ ﻣﺘﻮﻟـﺪ روﺳﺘﺎﻳﻲ در ﻫﻔﺖ ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮی ﺷﻬﺮی ﺑﻪ ﻧﺎم زﻗﺎزﻳﻖ اﺳﺖ. اﻳﻦ روﺳﺘﺎ در دوران اﺷﻐﺎل ﻣﺼـﺮ ﺗﻮﺳـﻂ ﻧﺎﭘﻠﺌﻮن ﺑﻨﺎ ﺷﺪ. ﺳﻼﻣﻪ در ﺳﺎل 1887م. و درﺳﺖ ﭼﻨﺪ ﺳﺎل ﭘﺲ از اﺷﻐﺎل ﻣﺼﺮ ﺑﻪ دﻧﻴﺎ آﻣﺪ. او ﭘﺴﺮی درونﮔﺮا ﺑﻮد ﻛﻪ از دﺳﺖ دادن ﭘﺪر در دوﺳﺎﻟﮕﻲ، اﻳﻦ درونﮔﺮاﻳﻲ را ﺗﺸﺪﻳﺪ ﻛﺮد، اﻣـﺎ اﻳـﻦ اﻧـﺰوا، ﭼﻨﺪان ﺑﺪ ﻧﺒﻮد و او را ﻣﺸﺘﺎق ﺑﻪ ﺧﻮاﻧﺪن ﻛﺘﺎب و ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻛﺮد. ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﻗﺒﻄﻲ ﺑـﻮد و از ﻣﻴـﺎن اﻗﻠﻴﺖ ده درﺻﺪی ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻣﺼﺮ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ. او در ﺳﺎل 1903م. و ﭘﺲ از ﮔﺬراﻧﺪن دوره دﺑﻴﺮﺳـﺘﺎن در ﻣﺪارس ﺗﻮﻓﻴﻘﻴﻪ و ﺧﺪﻳﻮﻳﻪ، ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﻣﺪرک دوره ﻣﺘﻮﺳﻄﺔ ﺧﻮﻳﺶ را أﺧﺬ ﻛﻨﺪ.
در اوان ﺟﻮاﻧﻲ و در ﺳﺎل 1908م. ﺑﻪ اروﭘﺎ ﺳﻔﺮ ﻛﺮد و ﺑﻲﺷﻚ اﻳﻦ ﺳﻔﺮ، ﺑﺰرگﺗﺮﻳﻦ ﺗـﺄﺛﻴﺮ را اﻓﻜﺎر اﻳﻦ اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪ ﮔﺬاﺷﺖ. اﻳﻦ ﺳﺮآﻏﺎز ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻦ وی ﺑﺮای ﻳﺎﻓﺘﻦ راه ﺣﻠﻲ ﺑﺮای ﻧﺠﺎت ﻣﺼﺮ از اﻧﺤﻄﺎط ﺑﻮد. او در ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺎلﻫﺎ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ را ﺷﻨﺎﺧﺖ. ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﺔ ﻓﺎﺑﻴﻦﻫﺎی اﻧﮕﻠﻴﺲ ﭘﻴﻮﺳـﺖ و در ﺳﺎل 1910م. ﻛﺘﺎب ﺳﻮﭘﺮﻣﻦ را ﺑﻪ ﻋﺮﺑﻲ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻛﺮد. او در اﻳﻦ ﺑﺎره ﭼﻨـﻴﻦ ﻣـﻲﮔﻮﻳـﺪ: در ﺟﺎﻣﻌـﺔ ﺟﺪﻳﺪ اﻧﮕﻠﻴﺴﻲ وارد ﺷﺪم. ﻓﺎﺑﻴﻦﻫﺎ را ﺟﻤﻌﻴﺘﻲ ﻣﺘﻔﻜﺮ و ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮ ﻳﺎﻓﺘﻢ ﻛﻪ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﻌﻀـﻼت زﻣﺎﻧﻪ ﺧﻮد ﺑﻮدﻧﺪ. ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ در اﻳﻦ ﺳﺎلﻫـﺎ در راه ﺗﻐﻴﻴـﺮ و ﺗﻄـﻮر و در ﺣـﺎل ذوب ﺷـﺪن اﺳـﺖ. ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ در ﺗﻤﺎم اروﭘﺎ در ﺣﺎل ﮔﺴﺘﺮش اﺳﺖ و آزاداﻧﺪﻳﺸﺎن، ﺧﻮدﺷـﺎن از اﻳـﻦ رﺷـﺪ ﺳـﺮﻳﻊ در ﺗﻌﺠﺐاﻧﺪ. در ﺑﻴﻦ دﺳﺖراﺳﺘﻲﻫﺎ و ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﺖﻫﺎ ﺳﺮﮔﺮدان ﺑﻮدم و ﻧﻤﻲداﻧﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﻛﺪام را اﻧﺘﺨﺎب ﻛﻨﻢ، اﻣﺎ در اﻳﻦ روزﻫﺎ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ را از ﻃﺮﻳﻖ ادﺑﻴﺎت، ﺑﻴﺸﺘﺮ از ﺳﻴﺎﺳﺖ درک ﻛﺮدم. ﻣﻜﺘﺐ ﺗﻄـﻮر داروﻳﻦ ﻫﻢ ﻫﻨﻮز ﻣﻜﺘﺒﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻋﻠﻤﻲ ﺑﻮد. ﺧﺮدﮔﺮاﻳﺎن ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺗﻼش را ﺧـﻮد ﺑـﺮ ﻣﻘﺎوﻣـﺖ ﺳـﻠﺒﻲ در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻛﺘﺐ ﻣﻘﺪس ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ و ﻛﻤﺘﺮ ﺑﻪ ﺷـﺮح و روﺷـﻦ ﺳـﺎﺧﺘﻦ ﺣﻘـﺎﻳﻖ ﻣﻮﺟـﻮد در ﺗﻄـﻮر ﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ، درﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻓﺎﺑﻴﻦ ﺑﺮﻋﻜﺲ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﺮد.
اﻳﻦ اﻇﻬﺎرات، ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ اﻧﺪﻳﺸﻪ ﻣﻮﺳﻲ را آﺷﻜﺎر ﻣﻲﺳﺎزد. اﻳﻨﻜـﻪ ﺳـﻔﺮ ﺑـﻪ اروﭘـﺎ ﻧﻘﻄـﻪ ﻋﺰﻳﻤﺖ ﺗﻔﻜﺮ وی ﺑﻪ ﺳﻮی ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﺑﻮده، ﺑﻪ اﻳﻦ ﻋﻠﺖ ﺑﻮده اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪﺷﺪت ﺗﺤـﺖ ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﻓـﺎﺑﻴﻦﻫـﺎ ﻗﺮار داﺷﺘﻪ اﺳﺖ و ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺎﻳﻞ اﺳﺖ درﺑﺎره ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻋﻠﻤﻲ و ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺗﻜﺎﻣﻞ ﺳـﺨﻦ ﺑﮕﻮﻳـﺪ ﺗـﺎ وارد ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﻮد. ﺳﻼﻣﻪ از اﺑﺘﺪای دوران ﺟﻮاﻧﻲ ﺑﻪ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ روی آورد و ﺗﺎ آﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ اﻳـﻦ ﻣﻜﺘﺐ اﻋﺘﻘﺎد راﺳﺦ داﺷﺖ. او ﺧﻮد ﻧﻴﺰ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻬﻢ اﺷﺎره ﻛـﺮده اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻋﻘﺎﻳـﺪ او ﺑﻌـﺪ از ﺳـﺎل 1909 م. ﻫﻴﭻ ﺗﻐﻴﻴﺮ و ﻳﺎ ﭼﺮﺧﺸﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻪ، ﺑﻠﻜﻪ ﻓﻘﻂ راه ﺑﻠﻮغ را ﻃﻲ ﻛﺮده اﺳﺖ. ﺳـﻼﻣﻪ در ﺳـﺎل 1958م. و در 71 ﺳﺎﻟﮕﻲ از دﻧﻴﺎ رﻓﺖ؛ در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ رﺧﺪادﻫﺎی ﺑﺰرﮔﻲ را ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺑﻮد.
ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ وﻳﮋﮔﻲ اﻧﺪﻳﺸﺔ ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ، ﻏﺮبﮔﺮاﻳﻲ او اﺳﺖ. اﻳـﻦ ﮔـﺮاﻳﺶ، در ﺧـﻂ ﺑـﻪ ﺧـﻂ اﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎی وی دﻳﺪه ﻣﻲﺷﻮد و ﺧﻂ ﺳﻴﺮ ﻓﻜﺮی او را آﺷﻜﺎر ﻣﻲﺳﺎزد. او درﺑﺎره ﺗﻤﺪن ﻏﺮب ﭼﻨـﻴﻦ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﻣﺎ ﻳﻘﻴﻦ دارﻳﻢ ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺧﻮرﺷﻴﺪ در ﺷﺮق ﻃﻠﻮع ﻣﻲﻛﻨﺪ، اﻳﻨﻚ اﻳـﻦ ﺧﻮرﺷـﻴﺪ، ﻧﻮر ﺧﻮد را از ﻏﺮب ﻣﻲﮔﻴﺮد.
ﺳﻼﻣﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ دﻳﮕﺮ ﻫﻤﻔﻜﺮان ﺧﻮﻳﺶ، در ﮔﺎم ﻧﺨﺴﺖ، ﺑﻪ ﺳﻮی ﻧﻈﺮﻳﺔ ﺗﻜﺎﻣﻞ داروﻳﻦ ﻣﻲرود. اﻋﺘﻘﺎد وی ﺑﻪ داروﻳﻦ ﺑﺴﻴﺎر ﻋﻤﻴﻖ اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻣﺘﻔﻜﺮ ﺑﺴﻴﺎری از اﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎی ﺧﻮد را ﺑﺎ اﻟﻬﺎم ﮔـﺮﻓﺘﻦ از ﻗﻮاﻧﻴﻦ اﻳﻦ ﻣﻜﺘﺐ، ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻣﻲﻛﺮد. او ﺧﻮد در اﻳﻨﺒﺎره ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﻳﻜﻲ از ﻛﺴـﺎﻧﻲام ﻛـﻪ ﺑـﺎ ﻧﻈﺮﻳﺔ داروﻳﻦ دﮔﺮﮔﻮن ﺷﺪم. ﺗﻄﻮر، ﻧﺰد ﻣﻦ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﻧﻴﻜﻮ اﺳﺖ. ﺗﻄﻮر، ﺑﺮای ﻣﻦ ﻓﻘـﻂ ﻳـﻚ ﺗﻔﻜـﺮ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮای ﻣﻦ اﺣﺴﺎس، ﻋﺎﻃﻔﻪ، ﻋﺸﻖ و روﺣﻴﻪ اﺳﺖ.
ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮد ﻛﻪ ﻧﻈﺮﻳﺔ ﺗﻜﺎﻣﻞ، ﻧﻈﺮﻳﺔ آرزو و ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ اﺳﺖ؛ ﻫﻤﺎن ﻛﻠﻴﺪی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮای ﻣﺎ ﻗﻔﻞﻫﺎی اﺑﻬﺎﻣﺎت ﮔﺬﺷﺘﻪ را ﻣﻲﮔﺸﺎﻳﺪ. ﺗﻔﺎوت ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﻈﺮﻳﺔ ﺗﻄﻮر را درک ﻛﺮده و ﺑﻪ ﻛﻨـﻪ آن ﭘﻲ ﺑﺮده اﻧﺪ، ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ آن ﺟﺎﻫﻠﻨﺪ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻔﺎوت ﻣﻴﺎن اﻧﺴـﺎﻧﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻣﻠﻜـﻮت ﻋﻈﻴﻢ ﺧﺪا را درک ﻛﺮده و ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﻳﺶ را ﻣﺤﺒﻮس در ﺻﻮﻣﻌﻪﻫﺎ ﮔﺬراﻧﺪﻧﺪ؛ زاﻫـﺪاﻧﻲ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ در ﻣﻮرد ﻛﺎﺋﻨﺎت و ﻣﺨﻠﻮﻗﺎت و ﻣﻜﻨﻮﻧﺎت و اﺳﺮار ﮔﻤﺎﻧﻪزﻧﻲ ﻣﻲﻛﺮدﻧـﺪ. ﺳـﻼﻣﻪ در اﻳـﻦ ﻋﺸﻖورزی ﭼﻨﺎن ﭘﻴﺶ رﻓﺖ ﻛﻪ اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻳﺔ ﺗﻜﺎﻣﻞ داروﻳﻦ را دﻳﻦ و ﻣﺬﻫﺐ ﺧﻮﻳﺶ داﻧﺴـﺖ. او ﺑﺎ ﻣﻜﺘﺐ داروﻳﻦ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ درﮔﻴﺮ ﻧﺸﺪ و درﻳﺎﻓﺖﻫﺎﻳﺶ را از ﻓﻼﺳﻔﺔ اﻧﮕﻠﻴﺴﻲ، ﺑﻪوﻳـﮋه ﺑﺮﻧﺎرد ﺷﺎو ﮔﺮﻓﺖ.  ﺳﻼﻣﻪ در ﻣﻮرد اﺣﺴﺎس ﺧﻮد ﺑﻪ ﺷﺎو ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: اﺣﺴﺎس ﻣﻲﻛﻨﻢ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻢ ﻓﻜﺮ و ﻗﻠﺐ ﺑﺮﻧﺎرد ﺷﺎو را ﻟﻤﺲ و ﺣﺲ ﻛﻨﻢ.
ﻣﻮﺳﻲ از ﻋﺸﻖ ﺑﺮﻧﺎرد ﺷﺎو ﺑﻪ ﻣﻜﺘﺐ ﺗﻜﺎﻣﻞ ﻣﻲﮔﻔﺖ. ﺷﺎو ﺑﻪ ﺣﺪی ﺑﻪ ﻣﻜﺘـﺐ ﺗﻜﺎﻣـﻞ اﻋﺘﻘـﺎد داﺷﺖ ﻛﻪ ﺣﺘﻲ ﺧﻮاﺳﺘﺎر اﻳﺠﺎد وزارت ﺗﻄﻮر در ﻛﺎﺑﻴﻨﺔ دوﻟﺖ ﺷﺪ. از ﻧﻈﺮ ﺳﻼﻣﻪ، وﻇﻴﻔﺔ اﻳﻦ وزﻳـﺮ ﻓﺮاﻫﻢ ﻛﺮدن روشﻫﺎ و اﻳﺠﺎد ﺗﺴﻬﻴﻼت ﻻزم اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑـﻪ اﻳﺠـﺎد روش ﺟﺪﻳـﺪ زﻧـﺪﮔﻲ ﺑﻴﻨﺠﺎﻣـﺪ؛ روﺷﻲ ﻛﻪ اﻧﺴﺎنﻫﺎ را ﺟﺴﻤﺎً ﻗﻮیﺗﺮ و ﺑﺎﻫﻮشﺗﺮ و ﺳﺎﻟﻢﺗﺮ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﻧﺴﻠﻲ در آﻳﻨﺪه اﻳﺠﺎد ﻣـﻲﻛﻨـﺪﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﺳﻮﭘﺮﻣﻦ ﺷﻮد.
ﺳﻼﻣﻪ از ﺑﺮﻧﺎرد ﺷﺎو ﺑﺴﻴﺎر آﻣﻮﺧﺖ و از وی ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻓﺮدی ﻳﺎد ﻣﻲﻛﺮد ﻛﻪ درﺑﺎره آﻳﻨﺪه ﻓﻜـﺮ ﻣﻲﻛﻨﺪ. او ﺷﺎو را ﺣﻜﻴﻤﻲ ﻣﻲداﻧﺪ ﻛﻪ در ﻋﺼﺮ ﻛﻨﻮﻧﻲ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﻧﻮری ﺑﺮای ﻫﻤﺔ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛه او را ﺷﻨﺎﺧﺘﻪاﻧﺪ، ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﺷﻮد. او اذﻋﺎن دارد ﻛﻪ ﺷﻜﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺷﺎو در روزﮔﺎر ﻣـﺎ، ﻫﻤـﺎن ﻓﺮزﻧﺪ روﺣﻲ و ﻣﻌﻨﻮی وﻟﺘﺮ اﺳﺖ. او ﻛﺴﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ آﻣﻮزش اﻋﺘﻘـﺎد ﻓـﺮاوان دارد. ﻫﻤﭽﻨـﻴﻦ ﺑـﻪ ﻧﻈﺮﻳﺔ ﺗﻄﻮر ﻣﺆﻣﻦ اﺳﺖ. او ﺑﺮای اﻧﺴﺎن آﻳﻨﺪه، ﻳﻚ ﺳﻮﭘﺮﻣﻦ را آرزو ﻣﻲﻛﺮد؛ ﺳﻮﭘﺮﻣﻨﻲ ﻛﻪ ﻧﺴـﺒﺖ او ﺑﻪ ﻣﺎ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻴﻤﻮن اﺳﺖ. ﺳﻼﻣﻪ ﻫﻤﭽﻮن ﺷـﺎو ﻣﺴـﺌﻠﺔ ﻣﺒـﺎرزه ﺑـﺮای ﺗﻨـﺎزع ﺑﻘـﺎ را ﻧﻤﻲﭘﺬﻳﺮد و ﻧﻮﻋﻲ ﺗﻄﻮر ﺟﺪﻳﺪ را ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺑﺎ اﻳﻦ ﭘﻴﺶﻓﺮض ﻛﻪ اﻧﺴﺎن از ﻃﺒﻴﻌﺖ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪﺗـﺮ اﺳﺖ. ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺷﻬﻮت را ﻣﻲآﻓﺮﻳﻨﺪ و اﻧﺴﺎن، ﻋﺸﻖ را؛ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺗﻨﺎزع را اراﺋﻪ ﻣﻲﻛﻨﺪ و اﻧﺴﺎن ﺗﻌـﺎون را ﺑﻨﺎ ﻣﻲﻧﻬﺪ. ﻣﻨﻄﻖ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺑﺮ ﻏﺮﻳﺰه ﻣﻮﻗﺖ ﻗﺮار دارد، وﻟﻲ ﻣﻨﻄﻖ اﻧﺴﺎن ﺑﺮ ﻋﻘﻞ ﺑﺼﻴﺮ اﺳـﺘﻮار اﺳـﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺧﻮد ﺳﻼﻣﻪ، ﭼﻨﺪ ﻣﻮرد اﺳﺎﺳﻲ از اﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎی ﺷﺎو ﺑﺮ اﻳﺴﺘﺎر وی، ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ و اﻧﻜﺎرﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﮔﺬاﺷﺖ ﻛﻪ اوﻟﻴﻦ آﻧﻬﺎ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴـﻢ ﺑـﻮد؛ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴـﻤﻲ ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﺗﻌﺒﻴـﺮ ﺧـﻮد ﻣﻮﺳـﻲ، ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﻮد و ﺑﺎ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﻋﻠﻤﻲ ﻣﺎرﻛﺲ ﺗﻔﺎوت اﺳﺎﺳﻲ داﺷـﺖ. ﺳـﻼﻣﻪ ﻫﻤﺎﻧﻨـﺪ ﺷـﺎو اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ اﺻﻞ ﺗﻨﺎزع ﺑﻘﺎ ﻧﺪاﺷﺖ. ﺳﻮﻣﻴﻦ اﻋﺘﻘﺎدات، اﻳﻤﺎن ﺑﻪ ﻋﻠﻢ و ﺳﻠﻮک ﻋﻤﻠﻲ در ﻛﻨـﺎر اﻳﻤـﺎن ﺑـﻪدﻳﻦ ﺑﻮد. او ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﺎو اﻋﺘﻘﺎد داﺷﺖ ﻛﻪ ﻋﻠﻢ ﺑﺪون دﻳﻦ، ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻤﺐ اﺗـﻢ را ﻣـﻲآﻓﺮﻳﻨـﺪ. در ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﺑﺎ اﻟﺤﺎد ﻧﻬﻔﺘﻪ در ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﻋﻠﻤﻲ ﻣﺸﻜﻞ داﺷﺖ و آن را رد ﻣﻲﻛﺮد.
ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻌﺪ از ﺷﺎو، ﻫﺮﺑﺮت ﺟـﻮرج وﻟـﺰ (1946-1866م) را ﻳﻜـﻲ از ﻣـﺆﺛﺮﺗﺮﻳﻦ اﺷـﺨﺎص در زﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺗﻔﺎوت اﻳﻦ دو را در اﻳﻦ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﺎو ﺑﻪ اﻋﻤﺎق و آﻓﺎق ﻣﻲﻧﮕﺮد و ﺑﻪ ﻣﺎورای آن ﻣﻲاﻧﺪﻳﺸﺪ، در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ وﻟﺰ ﺑﺮ روی زﻣﻴﻦ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﺑـﻪ زﻣـﻴﻦ ﻣـﻲاﻧﺪﻳﺸـﺪ. ﺳﻼﻣﻪ در ﻣﻮرد وﻟﺰ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﺗﻄﻮر اﻧﺴﺎن، از ﻧﻈﺮ ﺷﺎو آﻧﮕﻮﻧﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ از ﻧﻈﺮ ﺟﺴـﻤﻲ و دروﻧﻲ دﭼﺎر دﮔﺮﮔﻮﻧﻲ و ﺗﻄﻮر ﻣﻲﺷﻮد، وﻟﻲ وﻟﺰ اﻳﻦ ﺗﻄﻮر و ﺗﺤـﻮل را در ﻧﻈـﻢ و اﺧـﻼق ﻣﺘﺼـﻮر اﺳﺖ. اﻳﻨﻜﻪ وﺳﺎﻳﻠﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻗﺪرتﻫﺎی ﺟﺪﻳﺪ اﻗﺘﺼﺎدی را ﺑﺎ ﺧﻮد ﻣﻲآورﻧﺪ و ﻧﺘﻴﺠﺔ آن، ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻠﺖﻫﺎی ﺟﻬﺎن ﺑﻪ ﺳﻮی ﻳﻚ واﺣﺪ و ﻳﻚ ﻣﻠﺖ ﺷﺪن اﺳﺖ. وﻟﺰ ﺑﻼﺷﻚ ﭘﺪر روح ﻋـﺎﻟﻢ ﺟﺪﻳـﺪ اﺳﺖ و ﺟﻬﺎن را ﺑﻪ زﺑﺎن واﺣﺪ و ﻓﺮﻫﻨﮓ واﺣﺪ ﻣﻲﺧﻮاﻧﺪ، اﻣﺎ ﺗﺄﺛﻴﺮ وﻟﺰ ﺑـﺮ ﻣـﻦ ﺑﻴﺸـﺘﺮ از ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﻓﻜﺮی ﺻﺮف اﺳﺖ. ﻣﻦ از وی ﺟﻬﺎن وﻃﻨﻲ را آﻣﻮﺧﺘﻢ. اﻳﻦ ﺣﺲ ﺑﻪ ﺣﺲ ﻣﻠﻲﮔﺮاﻳﻲ ﻣﻦ اﻓﻀﻞ ﺷـﺪ. ﭘﺲ ﻧﻬﻀﺖ ﻧﺎﺳﻴﻮﻧﺎﻟﻴﺴﻢ در ﻫﻨﺪ ﺑﺮاﻳﻢ ﻫﻤﺎن اﺣﺴﺎﺳﻲ را داﺷﺖ ﻛﻪ ﻧﺎﺳﻴﻮﻧﺎﻟﻴﺴـﻢ در ﻣﺼـﺮ و ﻫﻤـﻴﻦ ﻃﻮر در آﻓﺮﻳﻘﺎ. ﻣﻦ از وﻟﺰ ﺧﻮی ﺟﺴﺘﺠﻮﮔﺮی و ﻛﻨﺠﻜﺎوی را ﻛﺴﺐ ﻛﺮدم و داﻧﺶ ﺧﻮد را در ﻋﻠﻢ، ادﺑﻴﺎت و ﻫﻨﺮ اﻓﺰاﻳﺶ دادم.
اﻳﻨﻜﻪ ﻳﻚ ﻣﺴﻴﺤﻲ ﻛﻪ در اﻗﻠﻴﺖ ﺟﺎﻣﻌﺔ ﻣﺴﻠﻤﺎن ﻣﺼﺮ ﻗﺮار دارد، ﺑﻪ ﺟﻬﺎن وﻃﻨﻲ ﻓﻜﺮ ﻛﻨـﺪ، ﻳـﻚ اﻣﺮ واﺿﺢ و ﻋﺎدی اﺳﺖ؛ آن ﻫﻢ زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﺎﺳﻴﻮﻧﺎﻟﻴﺴﻢ ﻣﺼﺮی، در ﻗﺴﻤﺖ اﻋﻈـﻢ ﮔﻔﺘﻤـﺎﻧﻲ ﻛـﻪ ﺗﻮﻟﻴـﺪ ﻣﻲﻛﻨﺪ، اﺳﻼم را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﺷﺎﺧﺼﺔ ﻫﻮﻳﺘﻲ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ. در ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﺟﺎی ﭼﻨـﺪاﻧﻲ ﺑـﺮای ﻫﻤـﻮﻃﻦ ﻣﺴﻴﺤﻲ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﻲﮔﺬارد ﺗﺎ ﻋﺮﺻﻪ ﻧﺎﺳﻴﻮﻧﺎﻟﻴﺴﻢ را ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮای رﺳﻴﺪن ﺑـﻪ ﺧﻮاﺳـﺘﻪﻫـﺎی ﺧـﻮﻳﺶ ﺑﺪاﻧﺪ. ﻫﻤﻴﻦ اﻣﺮ، اﻓﻜﺎر وﻟﺰ و اﻋﺘﻘﺎد او ﺑﻪ ﺟﻬﺎن وﻃﻨﻲ را ﺑﺮای ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﺟﺬاب ﻣـﻲﻛﻨـﺪ. در ﻧﻬﺎﻳـﺖ، ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺷﺎو و وﻟﺰ، او را ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﻓﺎﺑﻴﻦﻫﺎ ﻣﻲﻛﻨـﺪ و از ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴـﻢ ﻋﻠﻤـﻲ ﻣـﺎرﻛﺲ دور ﻣﻲﺳﺎزد؛ ﻫﻤﻴﻦ اﻣﺮ ﻛﻨﺶ ﺳﻴﺎﺳﻲ وی را ﻧﻴﺰ ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻣﻲﻛﻨﺪ.
ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﻣﻄﺎﻟﺒﻲ ﻛﻪ در ﺑﺎﻻ ﺑﻪ آن اﺷﺎره ﺷﺪ، ﺑﺎﻳﺪ اذﻋﺎن داﺷﺖ ﻛﻪ اﺻـﻠﻲﺗـﺮﻳﻦ و ﻣﺤـﻮریﺗـﺮﻳﻦ ﺑﺨﺶ ﻧﻈﺎم اﻧﺪﻳﺸﮕﻲ ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ، ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ اﺳﺖ. ﺷﺎﻳﺪ واﺿﺢﺗﺮﻳﻦ ﻣﺘﻨﻲ ﻛﻪ ﻧﮕـﺎه وی ﺑﻪ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ را ﺗﺮﺳﻴﻢ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻛﺘﺎب اﻷﺣﻼم اﻟﻔﻼﺳﻔﻪ اﺳﺖ. در اﻳﻦ اﺛﺮ، ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻪ رؤﻳﺎﻳﻲ ﻣﻲﭘﺮدازد ﻛﻪ ﺑﺮﺳﺎﺧﺘﺔ اﻧﺴﺎنِ درﻣﺎﻧﺪه از ﺳﺘﻢ ﻣﺴﺘﺒﺪان روزﮔﺎر اﺳﺖ؛ رؤﻳﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺟﻬـﺎﻧﻲ دﻳﮕﺮ، آرزوﻫﺎی ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺤﻘﻖﻧﻴﺎﻓﺘﺔ اﻧﺴﺎن را ﺑﺮآورده ﻛﺮده اﺳﺖ. اﻳﻦ رؤﻳﺎ، ﺳﻌﺎدﺗﻲ را ﻛﻪ در زﻣـﻴﻦ از اﻧﺴﺎن درﻳﻎ ﺷﺪه اﺳﺖ، ﺑﻪ او ﻋﻄﺎ ﺧﻮاﻫﺪ ﻛﺮد. ﺳﭙﺲ ﺑﻪ روﻧﺪ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﻣﻲﭘﺮدازد ﻛـﻪ از اﻓﻼﻃـﻮن ﺷﺮوع ﻣﻲﺷﻮد. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﺎ اﺗﻮﭘﻴﺎﻫﺎی رؤﻳﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺣﺪی ﺑﺎ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ دارﻧﺪ، اداﻣﻪ ﻣﻲدﻫﺪ. اﻳﻦ اﺗﻮﭘﻴﺎﻫﺎ ﺳﻌﺎدت اﻧﺴﺎن را زﻣﻴﻨﻲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. در ﺗﻤﺎم اﻳـﻦ ﻣﺴـﻴﺮ، راﻫـﻲ را ﺑﺮرﺳـﻲ ﻣـﻲﻛﻨـﺪ ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﻣﻨﺠﺮ ﻣﻲﺷﻮد.
ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ در ﭘﻲ ﺗﺮﺳﻴﻢ ﻣﺴﻴﺮی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺸﺮ ﻃﻲ ﻛﺮده ﺗﺎ ﺑﻪ اﺗﻮﭘﻴﺎ ﻳـﺎ (ﺑـﻪ ﻗـﻮل ﺧـﻮدش) ﻃﻮﺑﺎی اﺻﻠﻲ و ﺣﻘﻴﻘﻲ دﺳﺖ ﻳﺎﺑﺪ. اﻳﻦ ﻣﺴﻴﺮی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺳﺎﺧﺘﺔ ﺧﻮد اﻧﺴـﺎن اﺳـﺖ و از اﺗﻮﭘﻴـﺎ ﻳـﺎ ﻣﺪﻳﻨﺔ ﻓﺎﺿﻠﻪای در ﺟﻬﺎن دﻳﮕﺮ آﻏﺎز ﻛﺮده ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﺔ ﻓﺎﺿﻠﻪای ﻣﻲرﺳﺪ ﻛﻪ ﻓﻼﺳـﻔﻪ ﺑﻨـﺎ ﻛﺮدﻧـﺪ. ﺳﻼﻣﻪ در اﻳﻦ ﻣﺴﻴﺮ، ﺳﻪ ﻧﻮع اﺗﻮﭘﻴﺎ ﻳﺎ ﻣﺪﻳﻨﺔ ﻓﺎﺿﻠﺔ ﺑﺮﺳﺎﺧﺘﺔ اﻧﺴﺎن در ﻃﻮل ﺗﺎرﻳﺦ را ﺷﺮح ﻣﻲدﻫـﺪ. ﻧﻮع ﻧﺨﺴﺖ آن، ﻣﺪﻳﻨﺔ ﻓﺎﺿﻠﺔ ﻋﺎﻣﺔ ﻣﺮدم اﺳﺖ ﻛﻪ در ﺟﻬﺎﻧﻲ دﻳﮕﺮ ﺗﺮﺳـﻴﻢ ﻣـﻲﺷـﻮد. اﻳـﻦ ﻣﺪﻳﻨـﻪ، ﺗﺴﻠﻲدﻫﻨﺪه ﻧﻘﺼﺎنﻫﺎی زﻧﺪﮔﻲ اﻳﻦ ﺟﻬﺎﻧﻲ اﻧﺴﺎن اﺳﺖ و ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ اﻳﻦ ﻧﻘﺼﺎنﻫﺎ را ﺗﻜﻤﻴـﻞ ﻣـﻲﻛﻨـﺪ. اﺗﻮﭘﻴﺎی ﻧﻮع دوم ﻫﻢ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ادﻳﺎن ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺷﺪه، ﻫﻤﻴﻦ ﮔﻮﻧﻪ اﺳﺖ. اﻳﻦ اﺗﻮﭘﻴﺎ در ﺟﻬﺎﻧﻲ دﻳﮕﺮ ﻗﺮار دارد و ﻣﻨﻮط ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﻔﺲ ﻣﺆﻣﻦ اﺳﺖ و ﺑﻪ ﺟﺰای اﻋﻤﺎل، وﻋﺪه داده ﺷﺪه اﺳـﺖ. ﭘـﺲ اﮔـﺮ ﺗﻐﻴﻴـﺮ ﻧﻔﻮس و ﭘﺬﻳﺮش اﻳﻤﺎن، ﺗﻌﺎرﺿﻲ ﺑﺎ اﺗﻮﭘﻴﺎی زﻣﻴﻨﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، دﻳﻦ ﺑﺮای ﻧﻈﺎم زﻧﺪﮔﻲ دﻧﻴـﺎ ﺑـﺮ روی زﻣﻴﻦ ﻧﻴﺰ آن را ﺗﺮﺳﻴﻢ ﻣﻲﻛﻨﺪ. در ﻧﻬﺎﻳﺖ، ﺳﻮﻣﻴﻦ ﻣﺪﻳﻨﺔ ﻓﺎﺿﻠﻪ را ﻓﻼﺳـﻔﻪ ﺗﻌﺮﻳـﻒ ﻛـﺮده اﻧـﺪ و آن اﻣﻜﺎن ﭘﻴﺪا ﻧﻤﻲﻛﻨﺪ، ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻳﻚ ﻫﺪف؛ و آن ﻫﺪف ﻫﻤﺎن ﺳﻌﺎدت و ﺗﺮﻗﻲ اﻧﺴﺎن اﺳﺖ، ﻳـﺎ ﻫﻤـﺎنﺣﻴﺎت ﻃﻴﺒﻪاﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺮای راﺣﺘﻲ ﻓﺮد و ﺗﻮﺳﻌﻪ و ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻧﺴﻞﻫﺎی ﺑﻌﺪ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد. ﺑﺪﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ در اﻳﻦ ﻛﺘﺎب ﺳﻴﺮی را ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻃﻲ ﻛـﺮده اﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ اﺗﻮﭘﻴﺎی ﺣﻘﻴﻘﻲ ﺑﺮﺳﺪ. اﻟﺒﺘﻪ در ﺑﺮرﺳﻲ اﻳﻦ روﻧﺪ، ﻓﻘـﻂ ﺑـﻪ ﻓﻠﺴـﻔﺔ ﻏـﺮب ﻣـﻲﭘـﺮدازد و ﻫﻴﭻﮔﻮﻧﻪ اﺷﺎرهای ﺑﻪ ﻓﻠﺴﻔﺔ ﺷﺮق و ﺳﻬﻢ آن ﻧﻤﻲﻛﻨﺪ. در ﺑﺮرﺳﻲ ﻓﻠﺴﻔﺔ ﻏﺮب ﻧﻴﺰ روﻧﺪ را ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای ﭘﻴﮕﻴﺮی ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﺑﺮﺳﺪ. ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﺸﺨﺺ ﺑﻪ ﺳﺮاغ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﺗﺨﻴﻠﻲ رﻓﺘﻪ و از آن آﻏﺎز ﻛﺮده اﺳﺖ. در ﻧﻬﺎﻳﺖ، ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻜﺘﺐ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان درﻣﺎﻧﻲ در ﻣﻘﺎﺑﻞ دردﻫﺎی اﻧﻘﻼب ﺻﻨﻌﺘﻲ ﻣﻲﭘﺮدازد. او ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﻋﺠﻴﺐ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻟﻔﻆ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ در ﺣﻮاﻟﻲ ﺳـﺎل 1825م. ﺑـﻪ اﻳـﻦ ﺟﺮﻳﺎن داده ﺷﺪه اﺳﺖ و ﻧﻈﺎم ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﺘﻲ ﻫﻤﺎن اﺗﻮﭘﻴﺎﻳﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ اﻧﺴـﺎن ﺑـﻪ دﻧﺒـﺎل آن ﻗـﺮنﻫـﺎ ﻣﺠﺎﻫﺪت ﻛﺮده اﺳﺖ. اﻣﺮی ﻛﻪ ﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺎرﮔﺮان ﺑﻮده و ﺗﻮﺳﻂ اﻳﺸﺎن ﺑﻪ ﺷﻜﻮﻓﺎﻳﻲ رﺳﻴﺪه اﺳـﺖ.
ﭘﺲ از ﺗﻐﻴﻴﺮ اوﺿﺎع ﺳﻴﺎﺳﻲ در ﻣﻠﺖﻫﺎی ﻏﺮﺑﻲ، اﻳﺸﺎن ﺑﻪ اﻳﺠﺎد اﻳﻦ ﺳﻌﺎدت ﻳﺎ ﭼﻴـﺰی ﺷـﺒﻴﻪ ﺑـﻪ آن ﻣﺘﻤﺎﻳﻞ ﺷﺪﻧﺪ. اﻳﻦ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﺖﻫﺎ ﺑﻮدﻧﺪ ﻛﻪ از ﺑﻲﻋﺪاﻟﺘﻲ ﻣﻮﺟﻮد ﭘﺮﺳﺶ ﻛﺮدﻧﺪ و ﺧﻮاﺳﺘﺎر ﻋﺪاﻟﺖ و ﻣﺴﺎوات ﺷﺪﻧﺪ و راﻫﻜﺎرﻫﺎﻳﻲ اراﺋﻪ دادﻧﺪ ﻛﻪ ﺳﺎزﻧﺪه ﻳﻚ ﺟﻬﺎن ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮد.
از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ، ﺳﻼﻣﻪ رﺳﻴﺪن ﺑﻪ ﻃﻮﺑﻲ را اﻣﺮی ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ از ﺗﻄﻮر و ﺗﻜﺎﻣﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣـﻲداﻧـﺪ. اﻳﻦ ﺗﻄﻮر اﻣﺮی ﺣﺘﻤﻲ و اﺟﺘﻨﺎبﻧﺎﭘﺬﻳﺮ اﺳﺖ. ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻪ ﺗﻼش ﺑﺮای ﻧﻴﻞ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﻜﺎﻣﻞ، ﺑـﻪ ﺣﺪﻳﺴـﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺳﻴﺴﺘﻢ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﻧﻴﻞ ﺑﻪ آن ﺑﺎﺷﺪ، از ﺳﺮ راه ﺑﺮﻣﻲدارد. ﺣﺘـﻲ اﻧﺴـﺎن در راه ﺗﺮﻗـﻲ ﺧﻮﻳﺶ، ﺟﺎن ﻓﺪا ﻣﻲﻛﻨﺪ. اﮔﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪای روﻧﺪ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺧﻮد را ﻃﻲ ﻧﻜﻨﺪ و ﺑﻪ ﺗﻄﻮر اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ دﺳـﺖ ﻧﻴﺎﺑﺪ، ﻻﺟﺮم اﻧﻘﻼب را ﺑﻪ ﺧﻮد ﺧﻮاﻫﺪ دﻳﺪ. اﻳﻦ ﺷﻜﺎف اﻳﺠﺎدﺷﺪه، ﻓﻘﻂ ﺑﺎ اﻧﻘﻼب ﭘﺮ ﻣﻲﺷﻮد. اﻟﺒﺘـﻪ اﻳﻦ اﻧﻘﻼب را در ﺻﻮرﺗﻲ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ، روﻧﺪ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ را ﻃﻲ ﻧﻜﻨﺪ. ﭘﻴﺸـﺮﻓﺖ و ﺗﻄﻮر، ﻫﻤﺎن ﻫﺪف و ﻣﺮادی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻤـﺎم ﻣﺼـﻠﺤﺎن ﺟﻬـﺎن از اﻧﺒﻴـﺎ، ﻋﻠﻤـﺎ و ﻓﻼﺳـﻔﻪ در راه آنﻛﻮﺷﻴﺪه اﻧﺪ و ﺣﺘﻲ ﺑﺮاﻳﺶ ﺟﺎن ﻓﺪا ﻛﺮده اﻧﺪ. اﻳﻦ ﻫﻤﺎن ﺟﺎم زﻫﺮی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻘﺮاط ﻧﻮﺷﻴﺪ.
ﺳﻼﻣﻪ ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﺎور اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺼﺮ ﻧﺘﻮاﻧﺴﺘﻪ اﺳﺖ ﻣﺴﻴﺮ ﺗﻄﻮر و ﺗﻜﺎﻣﻞ را ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻃﻲ ﻛﻨﺪ. ﻋﻠﺖ اﻳﻦ ﺷﻜﺴﺖ و ﻋﺪم ﺗﻮﻓﻴﻖ را ﻧﻮع ﺣﻜﻮﻣﺘﻲ ﻣﻲداﻧﺪ ﻛﻪ در ﺳـﺎﻟﻴﺎن دراز ﻣﺼـﺮ را ﺗﺤـﺖ ﺗﺴﻠﻂ ﺧﻮﻳﺶ داﺷﺘﻪ و اذﻫﺎن ﻣﺮدم را ﺑـﻪ ﺳـﻮی ﺧﺮاﻓـﺎت و اوﻫـﺎم ﻛﺸـﺎﻧﺪه اﺳـﺖ. او ﻣﺸـﻜﻼت ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻛﻨﻮﻧﻲ را اﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﻣﻲﺷﻤﺎرد:
1.  ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﺸﻐﻮل ﺟﻤـﻊآوری ﻣـﺎل ﻫﺴـﺘﻴﻢ، ﺗﻤـﺎم وﻗـﺖ ﺧﻮﻳﺶ را ﻣﺼﺮوف آن ﻣﻲدارﻳﻢ و ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻔﻴﺪ دﻳﮕﺮی ﻧﻤﻲﭘﺮدازﻳﻢ، اﻣﺎ در ﻧﻈﺎم ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ، ﻣـﺮدم ﻓﻘﻂ ﺑﻪ اﺷﺘﻐﺎل روی ﻣﻲآورﻧﺪ ﺗﺎ ﻏﺬا، ﻟﺒﺎس و ﻣﺴﻜﻦ ﺧﻮﻳﺶ را ﺗﻬﻴﻪ ﻛﻨﻨﺪ. در ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﺳﺎﻋﺖ ﻳﺎ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻲ را ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺼﺮوف اﻳﻦ اﻣﺮ ﻧﻤﻲﻛﻨﻨﺪ، وﻟﻲ ﻣﺎ ﻫﻤﮕﻲ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ رﻗﺎﺑﺖ، ﺣﺴﺪ و زﻳﺎدهﻃﻠﺒﻲ در ﺑﻪ دﺳﺖ آوردن ﻣﺎل ﻣﻲﭘﺮدازﻳﻢ. در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ وﻗﺖﻣﺎن را ﺑﻪ ﺗﺄﻟﻴﻒ ﻛﺘﺎب، اﺧﺘـﺮاع ﻳـﺎ اﻛﺘﺸـﺎف ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻳﺎ ﺑﻬﺮه ﺑﺮدن از ﺳﻴﺎﺣﺖ ﺑﮕﺬراﻧﻴﻢ. 
2.  ﻣﺎ ﺑﻪ ﮔﺮوهﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣـﻲﺷـﻮﻳﻢ. ﮔﺮوﻫـﻲ ﺛﺮوﺗﻤﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﻜﻢﻫﺎیﺷﺎن از ﻏﺬاﻫﺎی ﭼﺮب ﭘﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ و ﮔﺮوﻫﻲ دﻳﮕﺮ، ﻓﻘﺮاﻳﻲ ﻛﻪ رﻣﻖ ﺣﻴﺎت ﻧﺪارﻧﺪ. 
3.  وﺟﻮد ﻣﺸﺎﻏﻠﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ درد ﺑﺸﺮﻳﺖ ﻧﻤﻲﺧﻮرد و در ﻧﻈﺎم ﻣﺎ وﺟﻮد دارد و ﻫﻴﭻ ﺑﻬـﺮه ای از آن ﺑﺮده ﻧﻤﻲﺷﻮد؛ ﻣﺸﺎﻏﻠﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ وﻛﺎﻟﺖ، ﻓﺎﺣﺸﮕﻲ و ﻗﻤﺎرﺑﺎزی و اﻣﺜﺎل آن. اﻳـﻦ ﺷـﻐﻞﻫـﺎ در ﻧﻈـﺎم ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ وﺟﻮد ﻧﺪارد. 
4.  در ﻧﻈﺎم ﻣﺎ ﺷﺮاﻓﺖ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﻣﻮرد اﺣﺘﺮام ﻗﺮار ﻧﻤﻲﮔﻴﺮد و دروغ و ﺧﺪﻋﻪ اﻣﺮی راﻳﺞ اﺳﺖ. 
5.  ﺟﺮاﻳﻢ ﺑﺰرگ ﻧﺘﻴﺠﺔ ﻓﻘﺮ اﺳﺖ و ﻧﻪ ﺟﻬﻞ. ﻧﻈﺎم اﻗﺘﺼﺎدی ﻛﻪ ﺑﻪ راﺣﺘﻲ ﻛـﺎرﮔﺮ را از ﻛﺎر ﺑﻴﻜﺎر ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻣﻨﺘﺞ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺟﺮاﻳﻢ ﻣﻲﺷﻮد. 
6.  ﺟﻨﮓ و ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻣﺨﺮب آن و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻋﻠـﺖ اﻳﺠﺎد ﺟﻨﮓ؛ ﻳﻌﻨﻲ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ و اﻗﺘﺼﺎد، ﻧﺘﻴﺠﺔ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻛﻨﻮﻧﻲ ﻣﺎ و ﻣﻔﺎﺳﺪ ﻣﻮﺟﻮد در ﻧﻈـﺎم اﻗﺘﺼﺎدی اﺳﺖ ﻛﻪ آن ﻧﻴﺰ از ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﻧﺸﺄت ﻣﻲﮔﻴﺮد؛ و ﻣﺎ ﻳﺎدآور ﻣﻲﺷﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﻋﻼج آن و ﺑﺪﻳﻠﻲ ﺑﺮای آن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﺷﻮد.
ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﻣﻲﭘﺮﺳﺪ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲﺗﻮان ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ را در ﻣﺼﺮ ﭘﻴﺎده ﻛﺮد؟ در ﺟﻮاب ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: از ﻃﺮﻳﻖ آﻣﻮزش و اﺷﺎﻋﺔ اﺻﻮل ﺣﻜﻮﻣﺖ ﭘﺎرﻟﻤﺎﻧﻲ، دﻣﻮﻛﺮاﺳﻲ و ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴـﻢ در ﻣﻴـﺎن ﻣـﺮدم، اﻳـﻦ اﻣﻜﺎن ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﻲآﻳﺪ. ﺑﺎ ورود ﺗﺪرﻳﺠﻲ ﺑﻌﻀﻲ از اﻳﻦ اﺻﻮل ﺑﻪ ﺑﺪﻧﺔ ﺣﻜﻮﻣﺖ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺮدم ﻧﻮﺷـﻴﺪه ﺷﻮد، راه ﻫﻤﻮار ﻣﻲﮔﺮدد؛ ﺗﺎ ﻣﺮدم، ﻗﺪر آن را ﺑﺪاﻧﻨﺪ و ﻣﺘﻮﺟﻪ اﻫﻤﻴﺖ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﺷﻮﻧﺪ. اﻳﻦ اﻣﺮ ﺑـﺎ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ آﻣﻮزش و ﺗﻨﻮﻳﺮ ﻣـﺮدم ﺗﻮﺳـﻂ ﻣﻄﺒﻮﻋـﺎت اﻣﻜﺎﻧﭙـﺬﻳﺮ اﺳـﺖ. ﺑﻨـﺎﺑﺮاﻳﻦ راه رﺳـﻴﺪن ﺑـﻪ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ را ﻳﻚ ﺣﻜﻮﻣﺖ دﻣﻮﻛﺮات ﻣﻲداﻧﺪ. اﻟﺒﺘﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻗﻠﻴﺖ روﺷـﻨﻔﻜﺮ ﺑﺎﻳﺴـﺘﻲ در ﮔﺎم ﻧﺨﺴﺖ اﻳﻦ ﺣﻜﻮﻣﺖ را ﺑﻨﺎ ﻧﻬﻨﺪ. ﺑﺎ ﮔﺴﺘﺮش داﻧﺶ و آﮔﺎﻫﻲ در ﻣﻴﺎن ﺗﻮده ﻣﺮدم، اﻣﻜـﺎن اﻳﺠـﺎد ﺟﺎﻣﻌﻪای ﻛﻪ ﺗﻤﺎم اﻓﺮاد آن ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ در ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﺆﺛﺮ واﻗﻊ ﺷـﻮﻧﺪ، ﻓـﺮاﻫﻢ ﻣـﻲآﻳـﺪ. او اﻳـﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ را ﺟﺎﻣﻌﺔ ﻋﻠﻤﻲ ﻣﻲﻧﺎﻣﺪ. ﭘﺲ راه ﮔﺬار ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪای ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﺖ را دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ دﻣﻮﻛﺮاﺳـﻲ ﻣﻲداﻧﺪ. ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺛﺮوت ﻣﺮدم ﺑﻪ دﺳﺖ ﺧﻮدﺷﺎن ﻣﻲﺷﻮد و دﺳﺖ اﺳـﺘﻌﻤﺎر را در ﺑﻬﺮهﻛﺸﻲ از ﻣﺼﺮﻳﺎن ﻣﻲﺑﻨﺪد. اﻳﻦ آرزو ﺑﻪﺗﺪرﻳﺞ و ﺑﺎ آﻣﻮزش ﺑﻪ دﺳﺖ ﻣﻲآﻳﺪ. او ﺑـﺎ ﻧﻈـﺮ ﺷـﺎو در ﻣﻮرد اﻧﻘﻼب ﻣﻮاﻓﻖ اﺳﺖ و اﻧﻘﻼب را اﻣﺮی ﺷﻜﺴﺖﺧﻮرده ﻣﻲداﻧﺪ. اﻣﺎ در ﺻﻮرت اﺟﺒـﺎر و ﻋـﺪم ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ، ﺑﻪ اﺟﺒﺎر آن را ﻣﻲﭘﺬﻳﺮد. در ﻧﺘﻴﺠﻪ از اﻳـﻦ ﻧﻈـﺮ، دﻳـﺪﮔﺎﻫﺶ ﺗﻔﺎوت زﻳﺎدی ﺑﺎ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﻋﻠﻤﻲ دارد. در ﻧﻬﺎﻳﺖ، ﻋﻼﻗﺔ واﻓﺮ وی ﺑﻪ ﻣﺎرﻛﺲ ﻧﻴﺰ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﮔـﺮاﻳﺶ وی ﺑﻪ ﻣﺎرﻛﺴﻴﺴﻢ ﻧﺸﺪ و آﻧﭽﻪ اراﺋﻪ ﻣﻲدﻫﺪ آﻣﻴﺰه ای از ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﺗﺨﻴﻠﻲ و ﻋﻠﻤﻲ اﺳﺖ. ﺳﻼﻣﻪ از اﻳﻨﻜﻪ او را ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﺖ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﻨﻨﺪ، واﻫﻤﻪ داﺷﺖ و ﺑﺎرﻫﺎ از اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮده اﺳﺖ. ﺷﺎﻳﺪ اﻳﺴﺘﺎر ﺧﺎص وی، ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﻣﻼﺣﻈﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﺼﺮ ﺑﻮده ﺑﺎﺷﺪ.
در ﻣﺠﻠﻪ اﻟﺠﺪﻳﺪه از ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﭘﺮﺳﺶ ﺷﺪه ﺑﻮد ﻛﻪ ﭼﻪ ﺗﻔـﺎوﺗﻲ ﻣﻴـﺎن ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴـﻢ، ﻓـﺎﺑﻴﻦ، ﺑﻠﺸﻮﻳﺴﻢ و ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﻢ وﺟﻮد دارد؟ در ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺘﻪ: ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ در ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺗـﺪرﻳﺠﻲ و از ﻃﺮﻳﻖ ﭘﺎرﻟﻤﺎﻧﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﺟﻠﻮی ﺑﻬﺮهﻛﺸﻲ از ﻛﺎرﮔﺮاﻧﻲ را ﻛﻪ روی زﻣﻴﻦ، در ﺑﺨﺶ ﺻﻨﻌﺖ ﻳﺎ ﻣﻌﺪن ﻛﺎر ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﻣﻲﮔﻴﺮد. ﻧﻈﺎم ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﺘﻲ، ﭘﺴﺖ، راه آﻫﻦ، آﻣﻮزش و ﺑﻬﺪاﺷﺖ و ﺑﻴﻤﺎرﺳﺘﺎنﻫـﺎ را در ﻣﺼﺮ ﺗﺎ ﺣﺪ زﻳﺎدی اﺷﺘﺮاﻛﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺑﺪﻳﻨﮕﻮﻧﻪ اﻳﻦ ﺛﺮوتﻫﺎی ﻣﻠﻲ در دﺳﺖ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮد، ﻧﻪ در دﺳﺖ اﻓﺮاد. ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ دوﺳﺖ ﻧﺪارد اﻳﻦ ﺑﺨﺶﻫﺎ ﺑﻪ ﺻـﻮرت ﺧﺼﻮﺻـﻲ اداره ﺷـﻮد و ﻫـﻴﭻ ﻛﻨﺘﺮل ﺣﻜﻮﻣﺘﻲ ﺑﺮ آﻧﻬﺎ ﺻﻮرت ﻧﮕﻴﺮد. ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﻢ و ﺑﻠﺸﻮﻳﺴﻢ و ﻏﻴﺮه ﭼﻨﻴﻦ اﻫﺪاﻓﻲ دارﻧﺪ، وﻟﻲ روش رﺳﻴﺪن ﺑﻪ اﻳﻦ اﻫﺪاف، ﺑﺮاﻳﺶ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. آﻧﻬﺎ ﺑﻪ اﻧﻘﻼب و ﻗﻴﺎم اﻋﺘﻘﺎد دارﻧﺪ، ﺑﻪ ﻫﻤﺎن روﺷﻲ ﻛﻪ در روﺳﻴﻪ رخ داده اﺳﺖ. ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل رﺳﻴﺪن ﺑﻪ ﺧﻮاﺳﺖﻫﺎی ﺧﻮد ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺗﺪرﻳﺠﻲ و از ﻣﺠﺮای ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ اﺳﺖ، اﻣﺎ ﻓﺎﺷﻴﺴﻢ اﻳﺘﺎﻟﻴﺎ و ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﻢِ ﺷﺒﻴﻪ ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﻢ روﺳﻲ، ﺑﺎ روی آوردن ﺑﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ و ﻋﻨﻒ و از ﻃﺮﻳﻖ ﻗﻬﺮی (ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺿﺮر ﻣﺮدم ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎن ﻣﻲرﺳﺪ)، ﺑـﻪ دﻧﺒـﺎل دﺳـﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑـﻪ ﻫـﺪفﺧﻮﻳﺶاﻧﺪ.
آﻧﭽﻪ در ﻧﻈﺎم اﻧﺪﻳﺸﮕﺎﻧﻲ ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺷﺪ، ﺑﺨﺸﻲ از آن ﺑـﻪ واﺳـﻄﺔ ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﻧﺎﺷـﻲ از ﻣﺤﻴﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺳﻴﺎﺳﻲ زﻣﺎﻧﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻛﻨﺎر ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻋﺮﺻﺔ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻛﻪ ﺳﻼﻣﻪ ﻣﻮﺳـﻲ در آن ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ داﺷﺖ، ﻗﺎﺑﻞ درک ﻣﻲﺷﻮد.

یاسمن یاری


فایل کامل این مقاله را میتوانید از آدرس زیر جستجو نمائید:
https://journal.pte.ac.ir/article-1-70-fa.html


نظرات شما

admin-magz

با سپاس، مقاله خوب و روان و آموزنده ایی است

۱۴۰۱/۱۲/۰۴

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

اکثریت جامعه خواهان تغییر است

سالی که نکوست از پیداست

مجلس و مبارزه با فساد

رخداد های منطقه ای و جهانی و رسالت حزبی

انتخابات حزب محور

جنبش زنان ایران

نمایشگاه رسانه ایران

بررسی یک نمونه تاریخی در بازار نیروی کار

مردان سپر آلودگی و تورم

چرخه مدارا

نان خالی را هم از سفره ها برداشتند!

گپی در نمایشگاه مطبوعات

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

اخبار جهان 78

تقدیر نامه نمایشگاه رسانه ایران

مشاهدات در 65 درجه جنوبی

آزادی زنان به سبک استالین

درگذشت خالف

سایه سیاست

کاروانسرای ایزد خواست

سرعت قطار تورم در دولت سیزدهم

اولین کتاب از مجموعه سازوکار حزبی به وزارت ارشاد ارسال گردید

حضور نماینده حزب اراده ملت ایران در گفتگوی نخبگان سیاسی دانشگاه تهران

حضور نشریه اراده ملت در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانه های ایران

برنامه ریزی حزبی ترجیع بند جلسات دبیران حوزه ها

فلسفیدن در باب دروغ؛ دروغ چرا؟!

انتخابات و دیگر هیچ ...

درباره ما

ایران گربه نبود

راهکارهای اثربخشی مجلس

انتخابات حزب محور (بخش اول)

نقلی از سلسله نشست های گفتگو و اندیشه

تاریخچه مالیات ایران

از نبود ظلم باید نوشت یا از وجود آزادی؟ چیستی عدالت و ظلم!

دولت رانتیر چیست و چه پیآمدهایی دارد؟

بیشتر آسیب های اجتماعی با فقر نسبت پیدا می کنند

کارآمدی مجلس را در گرو حضور شایستگان است

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

جهان در هفته ای که گذشت (77)

حضور انتشارات حزب در نمایشگاه کتاب استان هرمزگان

اعضا جدید دفتر سیاسی حزب مشخص شدند

نشریه سازمانی اراده ملت اولین حضور نمایشگاهی خود را تجربه میکند

ابراز نگرانی اعضا هیات دبیران حوزه ها در مورد برنامه 5 ساله حزب

لازم بود یادآوری کنیم

Black white and the greys سیاه سفید و خاکستری ها

آشپزخانه دیکتاتور

شهلا، نخستین ناشر زن ایران

معینی کرمانشاهی

خلیج فارس میزبان مهربانیست

خشکسالی بی سابقه