اخلاق حرفه ای (9)

بررسی انواع وظیفه گرایی اخلاقی و موضع حرفهای ایشان اندیشه

بررسی انواع وظیفه گرایی اخلاقی  و موضع حرفهای ایشان

  بزرگنمایی:
در بحث از اخلاق، مفهوم “وظیفه”، مفهومی کلیدی است، حتّی اگر مانند نتیجه گرایان اخلاقی آنرا اساسی ندانیم و وظیفه را منوط و محوّل به نتیجه نمائیم. به هر حال، اخلاق بایسته ها و شایسته ها، بایدها و نبایدها و خیر اعمال را نمایان می کند، از این رو، وظیفه، تکلیف، فریضه یا هر واژه ای که نشانگر چنین مفهومی باشد، اساس و شاه کلید اخلاق خواهد بود.

کاظم طیبی فرد 
در بحث از اخلاق، مفهوم “وظیفه”، مفهومی کلیدی  است، حتّی اگر مانند نتیجه گرایان اخلاقی آنرا اساسی ندانیم و وظیفه را منوط و محوّل به نتیجه نمائیم. به هر حال، اخلاق بایسته ها و شایسته ها، بایدها و نبایدها و خیر اعمال را نمایان می کند، از این رو، وظیفه، تکلیف، فریضه یا هر واژه ای که نشانگر چنین مفهومی باشد، اساس و شاه کلید اخلاق خواهد بود.
اما در عین حال، بحث و مناقشه در اینجاست که آیا صِرف توجه به انجام وظیفه، در اخلاق کافی است یا در نظر گرفتن نتیجه نیز لازم است. نتیجه گرایان، به دنبال تحقّق نتیجه، یعنی محقّق شدن وضعیت مطلوب هستند. از این رو، عمل اخلاقی را عملی می دانند که نتایج ارزشمند و برخوردار از خیر، در بر داشته باشد، در حالیکه وظیفه گرایان، نتیجه را ضروریِ عمل اخلاقی نمی  پندارند.
در تلقّی وظیفه گرایان از اخلاق، مفهومِ امر اخلاقی، از “شایسته ها و ایده آل ها”، چنانکه در نتیجه گرایی بوده، فراتر می رود و به “بایسته ها و بایدها” معطوف است. در وظیفه گرایی، یک عمل اخلاقی، بدون در نظر داشتن یک غایت قبلی، شناخت خیر و عطف توجه به آن، و حتی نگاه به نتیجه، امر اخلاقی را یک وظیفه ی ذاتی می شناسد که ذاتاً و فی حد نفسه مطلوب است و باید مورد اجرا قرار گیرد. یعنی امر اخلاقی بدون واسطه قابل فهم است و در ذات خود اقتضاء آن را دارد که به عمل دارد.
بنابراین، عمل اخلاقی، عملی است که بر اساس قواعدی معیّن صورت گیرد. این قواعد وجود دارند و در دسترس فهم و اکتشاف هستند چون وجدانیات بشری  به عنوان یک مقوله ی عام و مشترک شامل تمام اخلاقیات و قواعد آن می گردد.
به بیان دیگر، اخلاق و احکام “خوب” و “بد” اخلاقی، چنانکه مقولات فاهمه، از جمله زمان و مکان، در عقل آدمیان وجود دارند و به کار گرفته می شوند، در وجدان حاضرند. عقل با استمداد از درک استعلایی، آنها را به شناخت در می آورد و می شناساند. از اینرو، اخلاق نه تنها یک محصول عقلی ست، بلکه همگانی، مستقل و ذاتاً واجد ارزش است. از اینرو، اگر مناقشه و اختلافی در شناخت و تمیز آنها وجود دارد، به سبب تفاوت در بکارگیری قوای عقلی و شناخت مقولات و قوای آن است.
بنابراین، اگر عمل اخلاقی را یک وظیفه بدانیم، بر ما فرض و واجب خواهد بود که هر یک از احکام اخلاقی را مو به مو و فعل به فعل انجام دهیم و برای انجام آنها نیاز به ارزیابی نتایج و شرایط نداشته باشیم.
اگر چه “وظیفه گرایی” را با “اخلاق مبتنی بر الهیات” یا “اخلاق مبتنی بر امر الهی” و همچنین با “اخلاق فضیلت گرایانه” می توان به سبب جبری و دستوری بودنش سازگار دانست و لیکن در پذیرش آن با اشکال نتیجه گرایان روبرو خواهیم بود چرا که نتیجه گرایان و دیگر مخالفان وظیفه گرایی می توانند بر تلازم وظیفه با حق تأکید نمایند.
“اخلاق مبتنی بر الهیات”، مجموعه ی دستورات اخلاقی را فرض و وظیفه ی متدیّنان می داند، از آنرو که شرع به آن امر کرده است. وجدانی بودن اخلاقیات هم تأیید کننده و مؤیّدی بر احکام آنچنانی است.
 در فضیلت گرایی نیز چنانکه فضیلت، عبارت است از به فعل رسیدن وظیفه ی ذاتی هر چیز، شناخت فضایل، شناخت وظایف را ایجاب کرده و از اینرو این دو نگرش اخلاقی می توانند وظیفه گرایی را بپذیرند و با آن همساز شوند در حالیکه نتیجه گرایان این اشکال را وارد می کنند که انجام وظایف، ایجاد حق می نماید و از این رو وظایف اخلاقی در صورت تحقّق، منجر به نتیجه ای می شوند که همانا حق فاعل امر اخلاقی است.
شاید بتوان به آنها حق داد که بدست آوردن یک حق، نتیجه ی انجام وظایف تلقّی شود اما اختلاف در همینجاست چون وظیفه گرایانی که به اخلاق گرایی فلسفی قائل هستند توجهی به حق یا نتیجه  ندارند و معتقدند اگر چنین حقوق و نتایجی هم قابل حصول باشند، به سبب اینکه ما توان و امکان شناخت و پیش بینی آنها را نداریم، نباید مورد نظر و توجّه ما باشند و نباید به عنوان انگیزه ی عمل اخلاقی قرار گیرند. انگیزه ی حق یابی و نتیجه مندی از نظر ایشان، علاوه بر اینکه عقلانی نیست، موجب بروز مشکلات بعدی  ای می گردد که وظیفه شناسی را تحت الشعاع قرار خواهد داد. از همین رو، وظیفه گرایان، همواره بر این هشدار و پندشان تأکید می نمایند که طمع بدست آوردن حق و رسیدن به نتیجه را باید سرکوب نمود.
در بحث از “اخلاق حرفه ای” نیز، همینگونه است. اگر وظیفه ی اخلاقی ملازم با حق و نتیجه در نظر گرفته شود، آنگاه است که تعارضاتی چون تعارض میان وظیفه ی اخلاقی و وظیفه ی حرفه ای بروز می-نماید. چون چنانچه امر اخلاقی را به عنوان تکلیف بپنداریم، هر گونه وظیفه ای که مشمول نتیجه مادی یا معنوی، حرفه ای و شغلی یا فردی و اجتماعی می شود، می باید به نفع ادای تکلیف و به جهت اجرای آن کنار گذاشته شود.
بنا بر این، چنانچه بر حسب هر گونه قرائتی از احکام اخلاقی، وظیفه گرا باشیم، در هنگام تعارض میان وظیفه ی اخلاقی با وظیفه ی حرفه ای بی درنگ جانب اخلاق را گرفته، عمل به تکلیف اخلاقی را هدف خود می سازیم اما مشکل اینجاست که شناخت این وظایف، چگونه تنها به وسیله ی عقل ممکن است و اگر ممکن باشد چگونه می تواند به شناخت درآید.
پس برای تبیین ذات وظیفه گرایی لازم است که تکلیف خود را با تلقّی های فرا اخلاقی مشخص نماییم و منشأ احکام و مفاهیم اخلاقی را بازشناسیم. یعنی بدانیم که این اخلاقیات که وظایفی ذاتی، قطعی، لازم الاجرا و همه فهم هستند، آیا مطابق نظر طبیعت گرایان، وجود خارجی ای دارند که می توان آنها را شناخت، یا مفاهیمی درونی هستند که بوسیله ی شهود بدست می آیند و یا بر خلاف هر دو تلقّی، تنها بیانگر عواطف و احساسات مایند.
پس، وظیفه گرایی را با هر یک از این سه گانه ی فرا اخلاقی محک می زنیم تا در “اخلاق حرفه ای” به کاربندیم.
1.   وظیفه گرایی مبتنی بر طبیعت گرایی اخلاقی
اگر وظیفه گرایانی که معتقد به وجود اخلاقیات در جهان خارج و طبیعت هستند، برای اثبات مدعای خود نیاز به دلیل دارند، اما علاوه بر آن و صرف نظر از توانایی یا ناتواییشان، به نظر می رسد که راه آسانی در سازگار نشان دادن طبیعت گرایی با وظیفه گرایی در پیش رو داشته باشند چون چنانچه مدعای اصلی خود را ثابت نمایند و نشان دهند که اخلاقیات، امری طبیعی هستند، می توانند مدّعی امکان استنتاج “باید” از “هست” شده، عمل به مقتضای طبیعی را بوجود آورنده ی هماهنگی با طبیعت و در نتیجه، سامان مندی جهان بدانند. این گمان با تکامل گرایی نیز سازگار به نظر می رسد چون بنا بر این عقیده، عمل به اقتضائات طبیعت کمک به ادامه ی راه تکامل طبیعی بوده و از همینرو امری مطلوب خواهد بود.
گرچه در امکان استنتاج “باید” از “ هست” محل بحث و اشکال فراوان است، اما اقامه ی این دلیل، یعنی دلیل طبیعت گرایانه ما را در تسلسلی دوباره گرفتار خواهد کرد چرا که اولاً برای اثبات اصالت وظیفه  به نتیجه ی آن متوسل شده و در دام نتیجه گرایی افتاده ایم و ثانیاً با همان مشکلی که نتیجه گرایان در عمل و در دنیای واقعیِ پیش رو با آن روبرو بوده اند روبرو و دچار خواهیم شد.
نتیجه گرایان، هیچگاه نمی توانند ادّعا کنند که با تحقّق احکام اخلاقی و عمل به آنها نتایج اخلاقی محقّق خواهد شد چون تحقّق چنین امری در گرو عمل همه ی اعضاء جهان بر مبنای اخلاق است و در عمل غیر ممکن می نماید.
به بیان واضح، چنانچه هر عمل اخلاقی را فقط به این دلیل انجام دهیم که معتقد و امیدوار باشیم که در کلّیت نظامات عالم باعث تعالی و سعادت می گردد، هیچگاه نمی توانیم امیدوار بمانیم که بقیه ی اعضاء نیز به وظایف خود عمل نمایند. در یک ساختار و سازمان پیچیده، عمل به وظایف و حتّی تحقّق عمل یک یا چند عضو، به هیچ وجه امکان حصول نتیجه را محقّق نمی نماید. نه تنها نتیجه ی نهایی، یعنی تحقّق جهانی اخلاقی، دور از انتظار، بعید و ساده لوحانه است بلکه انجام وظایف اخلاقی در چنین جهانی ناسازگاری با آن خواهد بود.
چگونه هر یک از ما خود را موظّف به انجام وظایفی بدانیم در حالیکه بقیه ی اجزاء جهان چنین وظایفی برای خود قائل نیستند و چگونه خود را ملزم به انجام وظایفی بدانیم که حتّی ممکن است بنا به اَعمال دیگران برای ما مضر و حتّی نابود کننده باشد؟
افسر ارتشی که از وظیفه ی خود در حمله به غیر نظامیان، فقط بنا به وظیفه گرایی امتناع می کند، ممکن است به دلیل همین عمل، محاکمه ی نظامی و یا حتّی اعدام شود در حالیکه اعدام او از آن حمله و فاجعه جلوگیری نمی کند و افسری دیگر، وظیفه ی بر زمین مانده ی او را به انجام رسانده، موجب پیروزی و برتری ظاهری و مادی غیر اخلاق گرایان می گردد؟!
اینجاست که در پاسخ باید دو مسأله را بررسیم و موضع گیری نمائیم. اول اینکه باید بفهمیم واقعاً از “هست”ها “باید”ها استخراج می شوند یا نه؟ و بعد باید به ویژگی منشی و سرشتی بشریمان توجه نمائیم چون وظیفه ی اخلاقی را امری وجدانی دانسته و وجدان را مندرج در سرشت و نهادمان می شناسیم.
در یک حالت است که امکان دارد “باید” را از “هست” استنتاج نمود. یعنی چنانچه این حالت واقعی باشد، استنتاج “باید” از “هست” عقلانی و ممکن خواهد بود و این، در حالتی است که نظام کلی جهان را  دارای نظم و قاعده بدانیم و معتقد باشیم که کلّیت آن سازوار است یعنی تمام اجزاء جهان به بهترین نحو در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و این تنظیم و چینش امور باعث حرکت رو به جلوی آن می شود.
در صورتی که جهان چنین باشد و ما چنین اعتقادی داشته باشیم، یعنی جهان را “نظام احسن”2 بدانیم، آنچه هست را بهترین حالت ممکن می دانیم و در جهت ادامه ی آن، باید در راستا و دوشادوش هستی حرکت کنیم. بنا بر این، برای اینکه تمام “هستی”  چنانکه هست، بماند، عقلاً، هرچه وجود دارد را واجد بایستگی می دانیم.
به عبارت دیگر، وقتی اجزاء جهان، با ویژگیهای مخصوص و با ارزشهای خاصّشان، به نحوی که مجموعه ای هدفمند و کارآمد را ساخته اند، باشند، بدیهی است که حفظ این حالت یک اصل است. هیچ عقلی جز این حکم نمی کند و جز این نمی خواهدکه بهترین حالت ممکن حاصل شود، اگر حاصل شد، باید حفظ شود و تداوم یابد. پس برای تداوم و حفظِ بهترین حالت و بهترین نظامِ موجود باید آنرا ادامه دهیم و مطابق همان نظام عمل کنیم. از این رو آنچه هست، باید باشد و برای ما “باید” همان است که “هست”.
اگر آنچه هست بهترین است، پس باید این هستی ادامه یابد. پس “باید” از “ هست “ استنتاج می شود. از دیگر سو و بر همین اساس، چون سرشت و منش بشر هم  جزئی از همین نظامات عالم و قسمتی از هستی است، استمرار این هستی نیز به عنوان یکی از اجزاء “نظام احسن”، امری ضروری ست. یعنی سرشت بشری ما هم چنان که هست، باید هم باشد.
“وجدان” که عبارت از طبع ارزشگذار ماست، باید باشد و باید  مطابق آن عمل شود. در صورتی که مطابق “وجدان”، این طبع قضاوت گرمان، عمل کنیم، آرامش خاطر می یابیم. پس “باید”ها از “هست”ها، یعنی همان جهان طبیعی، استنتاج می شوند و چون سرشت ما نیز جزئی از همین جهان است، از هستیِ آن، بایدهایِ وجدانی را می توان استنتاج کرد3.
بنا بر این استدلال، عمل به وظایف طبیعی، ذاتی است و منوط به نتیجه نیست. گرچه تا کنون نتیجه داده و نظامات عالم استوار مانده، خودِ عمل، به آن نتایج وابسته نیست و در طمع آن نتایج به وقوع نمی-پیوندد.
این برداشت وظیفه گرایانه ی مبتنی بر طبیعت گرایی، چه از سر غایتمندی جهان باشد و چه از سر اعتقاد به تکامل گرایی، وجود وظیفه را برگرفته از طبیعت می داند امّا لزوماً بر آنها مبتنی نبوده و وابسته به قبول آن پیش فرض های الهیاتی یا فلسفی نیست.
نظریه ی تکامل، اصل میل به بقاء را عامل نظم جهان موجود و نظریه ی الهیاتی، غایتمندی الهی را عامل آن می داند ولی علاوه بر این نظریات و نظریات احتمالیِ دیگری که می توان برشمرد، واقعگرایی نیز حکم می کند که به حفظ نظم موجود مدد رسانیم و به قوانین آن گردن نهیم.
در واقع، واقعیت آن چیزی که با آن روبروئیم، همین طبیعت، همین جهان و همین نظام است. حالتی دیگری برای جهان اگر از لحاظ ذهنی و خیالی ممکن باشد، از نظر واقعی غیر ممکن است. ما همین جهان را داریم، با تمام مقتضیات، محاسن و معایبش. چه آنرا متجلی شده ی ارده الهی بدانیم و چه نتیجه ی تصادف، گریزی از زیستن در آن نداریم و گزینه ی دیگری نیز نداریم. از اینرو، قبول وظیه گرایی یعنی اصالت دادن به انجام وظایف اخلاقی، اخلاقی که مندرج در طبیعت و برگرفته از طبیعت است، بدون داشتن هیچ باور و پیش فرض الهیاتی و فلسفی نیز قابل دفاع به نظر می رسد.
در بحث “ اخلاق حرفه ای”، پیداست که وظیفه گرای طبیعت گرا به وظیفه ی اخلاقیش ارجحیت می دهد چون اخلاق را مبتنی بر “هست”ها می داند در حالیکه وظایف حرفه ای چنین نیستند. وظایف حرفه ای بر اساس نیاز اجتماعی ما آدمیان بوجود آمده و تعریف شده اند، در طبیعت نبوده اند.
شاید بر این سخن نیز اشکال شود که وظایف حرفه ای هم از آنجا که از نیازهای بشری برآمده اند بخشی از طبیعت هستند و از اینرو به همان دلیلی که به اخلاقاصالت بخشیده ایم، ارزش دارند. اما این اشکال به جا و وارد به نظر نمی رسد چون لازم است که میان آنچه در طبیعت وجود دارد و طبیعی است، با آنچه ما بر اساس طبیعتمان بدان عمل می کنیم تمایز و تفاوت قائل شویم.
حرفه و عمل حرفه ای، تدبیری است که آدمیان برای استفاده از طبیعت اندیشیده اند. یعنی بنا به مقتضیات فردی و اجتماعی، با تقسیم وظایف، شغل ها و حرفه ها بوجود آورده اند. به عبارت دیگر، آدمیان می توانند ساختار تقسیم وظایف را به گونه ای تنظیم کنند تا نیازهایشان را بر طرف کنند اما نمی توانند نظامات طبیعت را تغییر دهند.
مثلاً اینکه جنگی در جهان وجود نداشته باشد، تصور غیر ممکنی نیست. آدمیان می توانسته اند منازعاتشان را بدون حذف دیگری پیش برند و در عین حال مطابق طبیعت خود و مطابق نظامات هستی زندگی کنند. اما اگر به عنوان مثال، بد بودن دروغ را طبیعت و هستی در سرشت ما نهاده، به گونه ای دیگر نمی توانست باشد. دگرگونه بودن طبیعت نه در اختیار ماست نه در توان ما. واقعیت این است که ما یگانه فرصت زیستن را با همین جهان در دست داریم و باید برای این فرصت یگانه، بنا به همین ویژگی ها و مختصات چاره ای بیندیشیم، نه حالت های ممکن و احتمالی دیگر. حال چه این هستی را “نظام احسن” بدانیم و چه حاصل تصادفیِ عوامل مایل به بقاء.
بنا بر این اگر به وظیفه گرایی مبتنی بر طبیعت گرایی معتقد باشیم، بی درنگ در هنگام تعارض وظایف اخلاقی با وظایف حرفه ای به وظایف اخلاقی خود عمل می کنیم و از چنین انتخابی کوچکترین تردید و واهمه ای نداریم.
امّا اینکه برای تبیین طبیعی بودن اخلاق، وجود “وجدان” در سرشت آدمیان را بپذیریم، به شهودگرایی نیز نزدیک شده ایم چون شهودگرایان، وجدانیات را از درونیات سرشت بشری می دانند که توسط شهود به شناخت در می آید.
 
مآخذ و پانوشت ها:
1. بانی این بحث یعنی تشکیک استنباط “باید” از “هست” دیوید هیوم بوده اما برای مطالعه ی مختصر و مفید در این باب، نک: جوادی، محسن، مسأله ی باید و هست: بحثی در رابطه ی ارزش و واقع، چاپ اول،قم،موسسه ی بوستان کتاب، 1375ش
2. این اصطلاح را فلاسفه و حکمای اسلامی به کار می گیرند و غرض ازآن این است که جهان هستی در بهترین شکل ممکن و قابل تصوّر بوجود آمده و سامان یافته و جهانی بهتر از اینی که هست نمی توانسته وجود داشته باشد. نک:سجّادی، سیّدجعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1379ش،ص336
3. در فلسفه  اخلاق کانت، “وجدان” نقشی محوری دارد. او وجدان را به مثابه یک امر فطری و چونان مقولات، قوه ای مندرج در سرشت آدمی می داند که موجب و موجد درک اخلاقیات می شود. به گمان او “وجدان” تمام ان چیزی است که می توان با آن به عالم ماوراء طبیعت متصل شد. کانت با اینکه  دستیابی معرفتی به متافیزیک را غیر ممکن می داند معتقد است که اخلاق و درک وجود خدا نیز از همین طریق امکان دارد. برای بسط بیشتر موضوع، نک: محمدرضایی، محمد، تبیین و نقد فلسفه ی اخلاق کانت، قم، موسسه ی بوستان کتاب،1389ش
4. داروینیسم و تکامل گرایی، اخلاق را نیز از پدیده های طبیعی بشر می دانند و معتقدند در خلال جریان تکامل نوع انسان و به مقتضای آن بوجود آمده.برای مطالعه  بیشتر در این مورد، نک: بهزاد، محمود، داروینیسم و تکامل، تهران، انتشارات سهامی کتاب های جیبی، 1356ش



نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

اکثریت جامعه خواهان تغییر است

سالی که نکوست از پیداست

مجلس و مبارزه با فساد

رخداد های منطقه ای و جهانی و رسالت حزبی

انتخابات حزب محور

جنبش زنان ایران

نمایشگاه رسانه ایران

بررسی یک نمونه تاریخی در بازار نیروی کار

مردان سپر آلودگی و تورم

چرخه مدارا

نان خالی را هم از سفره ها برداشتند!

گپی در نمایشگاه مطبوعات

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

اخبار جهان 78

تقدیر نامه نمایشگاه رسانه ایران

مشاهدات در 65 درجه جنوبی

آزادی زنان به سبک استالین

درگذشت خالف

سایه سیاست

کاروانسرای ایزد خواست

سرعت قطار تورم در دولت سیزدهم

اولین کتاب از مجموعه سازوکار حزبی به وزارت ارشاد ارسال گردید

حضور نماینده حزب اراده ملت ایران در گفتگوی نخبگان سیاسی دانشگاه تهران

حضور نشریه اراده ملت در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانه های ایران

برنامه ریزی حزبی ترجیع بند جلسات دبیران حوزه ها

فلسفیدن در باب دروغ؛ دروغ چرا؟!

انتخابات و دیگر هیچ ...

درباره ما

ایران گربه نبود

راهکارهای اثربخشی مجلس

انتخابات حزب محور (بخش اول)

نقلی از سلسله نشست های گفتگو و اندیشه

تاریخچه مالیات ایران

از نبود ظلم باید نوشت یا از وجود آزادی؟ چیستی عدالت و ظلم!

دولت رانتیر چیست و چه پیآمدهایی دارد؟

بیشتر آسیب های اجتماعی با فقر نسبت پیدا می کنند

کارآمدی مجلس را در گرو حضور شایستگان است

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

جهان در هفته ای که گذشت (77)

حضور انتشارات حزب در نمایشگاه کتاب استان هرمزگان

اعضا جدید دفتر سیاسی حزب مشخص شدند

نشریه سازمانی اراده ملت اولین حضور نمایشگاهی خود را تجربه میکند

ابراز نگرانی اعضا هیات دبیران حوزه ها در مورد برنامه 5 ساله حزب

لازم بود یادآوری کنیم

Black white and the greys سیاه سفید و خاکستری ها

آشپزخانه دیکتاتور

شهلا، نخستین ناشر زن ایران

معینی کرمانشاهی

خلیج فارس میزبان مهربانیست

خشکسالی بی سابقه