ادریس محمدی روزنامه نگار و فعال سیاسی
از خاتمی بگذرید و طرحی نو در اندازید!
سخن سردبیری
بزرگنمایی:
نویسنده که یکی از اعضای حزب اراده ملت ایران است این مطلب را پارسال قبل از انتخابات مجلس تهیه کرده بود که با توجه به توقف انتشار، چاپ نشده بود در بازبینی مطالب جامانده محتوای مطلب را در راستای خروج حزب از شورای هماهنگی اصلاحطلبان مناسب برای انعکاس یافتیم. استدلالهایی در آن وجود داشت که میتواند در تبیین علل و دلایل خروج تأثیرگذار باشد.
راندمان قدرت در تاروپود و گفتمان کلمات منوط به آن هویداست. اصلاحات اما باری به دوش میکشد که گویا «قرعه» آن به نام آدمی افتاده است و البته ما ابناء بشرِ «ظلومِ جهول» اگر به تجرد ملائک و آن عقل کامل میرسیدیم؛ هیچگاه سر به حمل اصلاح و خواستگاه آن یعنی عشق فرونمیآوردیم. ما چنین پنداشتیم که راه سهل است و ما توانا؛ گو اینکه «صفری فزود» و «افتاد مشکلها»! ما شرقیان بسان مردمان مغرب، در پی اصلاح برآمدیم. هر بار به صورتی و به مسلکی، باشد که داد آن را ستانده و در أرجاء جامعه به منصه تجلی درآوریم؛ اما پیچیدن به قدرت و دلخوشی به آن، راهی است که مصلحان سلف ما، وادی آن را ورطهای پر از فتنه میدیدند. اصلاحات هر چه بود به حال رسید و اکنون سه کلیدواژه قدرت، اصلاح و جایگاه مردم در آن تعریف درستی ندارد. قدرت به چه قیمتی به کار میآید؟ اصلاح در چه صورتی رمق میبخشد؟ مردمان چگونه جان میگیرند؟ پرسشهایی که اهتمام به آنها اکنون نه یک ضرورت، بلکه حیات اصلاحات به شمار میآید. پیشتر و در شمارگان قبلی نقل کرده بودم که اینک آنچه اصلاحات نام دارد؛ بار گفتمانی خود را بر زمین گذاشته و جای خود را به زورق ناپایدار قدرت داده است. اصلاحات نام نیکی بود که گویی همچون جام حیات، بر دست هر کس که افتاد در میدان قدرت نقشی بیچونوچرا را عهدهدار شد. دلیل این رابطه دال و مدلولی یا به تعبیری دیگر، علت و معلولی مبرهن است! مردم اگر به چیزی اعتماد ورزند به همان نیز تکیه میکنند و خاصیت اعتماد در اصل کلمه نیز همین است. برخی از این موضوع استفاده کردند و خود را در لابهلای دیسکورسی عظیم قایم نمودند تا از نردبان قدرت بالا روند. نردبانی که البته تکهبهتکه آن از اعتماد ملت ساخته شده بود. بیگمان امروز این نردبان بیپایه و سست گردیده است و همه آن برمیگردد به اصلاحاتی که قدرت را از مردم و نه برای مردم اخذ نمود. پس از ساعتها صرفِ وقت و مجادله پیرامون «قدرت زدگی و سیاست زدگی» اصلاحاتچیها و سوءاستفاده از این جام حیات، امروز دیگر این بحث بیفایده است. قبول این موضوع که حنای اصلاحات برای عده بسیاری دیگر رنگی ندارد؛ برای اصلاحطلبان سخت مینماید. اما بگذارید این بار با جرأت بگویم که اگر اصلاحات به روند کنونی خویش ادامه دهد؛ از دست خواهد رفت. بدیهی است که مراد من از پروسه و گفتمان اصلاحات نیست؛ بلکه همین اندکی است که از 76 و با حضور خاتمی رونق یافت. پیشتر خوف این موضوع که «پسکشیدن» خاتمی به قول عوام «پا از گلیم درازتر کردن» باشد؛ من کوچک را بر این میداشت که این موضوع را حتی در لفافه نیز بیان نکنم؛ اما حقیقت این است که اگر پروسه اصلاحات بر پاشنه خاتمی بچرخد و در این خرابات طرحی نو انداخته نشود؛ ماحصل هر آنچه هست و نیست به باد سپرده میشود. آنهم باد محاق ...
حوادث «پسابنزینی» و رخدادهای تلخ پسازآن، دل هرکدام از ما را به درد آورد. پرسش برخی از هممیهنان پس از انتشار این نوشتار این خواهد بود که دقیقاً تقصیر خاتمی در کجای ماجرا نهفته بود؟ جواب بسیار ساده است و درعینحال تأملبرانگیز! خالق گفتمان تمدنها که پس از سکوتی طویل و همزمان با ترامپ بیانیهای پیرامون اوضاع کشور صادر نمود؛ چه سهمی در هدایت مردم و مطالبات آنها دارد؟ نقش خاتمی در 96 چه بود و اینک در 98 چه باری بر دوش میکشد؟ بهعنوان کسی که مدعی رهبری اصلاحات است و با یک «تَکرار» و چینش عدهای در تکهای کاغذ بهعنوان لیست امید، چیدمان قدرت را دستخوش قدرت میکند؛ دقیقاً مشخص نماید که جایگاه او و نهادهای مدنی پیرو خطمشی او کجاست؟ آیا «نگران غم هم پرواز» است و مملکت را چهارچشمی میپاید که اجنبی و طماع بر آن خیره نشود یا کماکان غم قدرت و یازدهمین مجلس او را سرگرم تهیه لیستی دیگر نموده است؟ لیستی که البته دیگر با اشارت او «تَکرار» نخواهد شد. اینگونه لیستها و شوراهای بهاصطلاح عالی زحمتافزاست و گره بر گره میبندد. هر صاحبخردی نیک درمییابد که امروز احزاب بهجای وصل کردن ملت به خود، از پی فصل ایشان با تشکیل شوراهای قمر در عقرب برآمدهاند و این روند نامیمونِ بوروکراتیک احزاب، ما ایرانیان را بهکلی از کنشگری مسالمتآمیز دور انداخته است. در نبود و انفعال نهادهای حزبی و به تبع آن جذب و حلّ جامعه مدنی در توده، تصاویری شکل میگیرد که جان میکاهد و چشم را یارای شهادت بر آن نیست! این پیکر، زخمی عمیق برداشته و همه آن از ما بود که بر ما ...
باری ... خاتمی دیگر نمیتواند رهبر اصلاحات باشد و این جریان عظیم مگر خود به راه پر فراز و نشیب خویش ادامه دهد و اگر سید اصلاحات میخواهد جزئی از آن بماند حرفی نیست؛ اما رهبری او دیگر کارآمد نمینماید.
بر این جان پریشان رحمت آریدکه روزی کاردان کاملی بود
حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی