راهی که به فردا نمیرسد
سرمقاله
بزرگنمایی:
مسئله نسبت ما با گذشته، یکی از چالشهای بنیادین فرهنگ و سیاست ایران معاصر است. در حالی که بسیاری از جوامع، تاریخ را منبعی برای نقد و آموختن میدانند، در جامعه ما تاریخ اغلب بهصورت یک مرجع مقدس و تغییرناپذیر درک میشود. این وضعیت، که میتوان آن را «آرکائیسم فرهنگی» نامید، نه گرایشی حاشیهای بلکه روح غالب زمانه ماست.
علیرضا مقدم
مقدمه
مسئله نسبت ما با گذشته، یکی از چالشهای بنیادین فرهنگ و سیاست ایران معاصر است. در حالی که بسیاری از جوامع، تاریخ را منبعی برای نقد و آموختن میدانند، در جامعه ما تاریخ اغلب بهصورت یک مرجع مقدس و تغییرناپذیر درک میشود. این وضعیت، که میتوان آن را «آرکائیسم فرهنگی» نامید، نه گرایشی حاشیهای بلکه روح غالب زمانه ماست.
گذشته بهمثابه زندان
گذشته در ایران تنها یادگاری از روزگاران رفته نیست؛ بلکه بهسان تقدیری محتوم در زندگی ما حضور دارد. در اینجا تاریخ از جایگاه یک متن برای فهم و نقد فراتر رفته و به «حاضر»ی بدل شده است که امروز و فردا را در خود فرو میبرد. به همین دلیل، کشمکشهای سیاسی و فکری ما اغلب بازتابی از جدالهای تاریخیاند: گروهی در جستوجوی نجات، به 1400 سال پیش بازمیگردند؛ گروهی دیگر در حسرت شکوه 2500 ساله میمانند. این دو رویکرد در ظاهر متضادند، اما در عمق همریشهاند: هر دو از مواجهه با اکنون میگریزند و آینده را در گذشته جستوجو میکنند.
حافظهای که میفرساید
نیچه بر این باور بود که «انسان برای زیستن نیازمند فراموشی است، زیرا حافظهای که بیوقفه بازتولید شود، روح را میفرساید.» جامعه ما اما مسیر معکوس را پیموده است: گذشته نه منبع آگاهی، که زندانی بیپنجره شده است. سیاست رسمی، زبان روزمره و حتی رؤیاهای جمعی ما زیر سلطه همین حافظه تاریخی شکل میگیرند. در چنین وضعی، فردا همواره وعدهای مبهم است، زیرا امروز در سنگینی دیروز دفن شده است.
نقش نخبگان
روشنفکران و نخبگان نیز از این چرخه مصون نماندهاند. برخی در ستایش گذشتههای اسطورهای غرق شدهاند و برخی دیگر به نفی مطلق آن روی آوردهاند. با این حال، هر دو رویکرد خطای مشترکی دارند: محوریت بخشیدن به گذشته به جای اکنون. در نتیجه، لحظهای که تنها امکان واقعی برای کنش و تغییر را در خود دارد، یعنی لحظه حال، همواره به حاشیه رانده میشود. این همان تراژدی پوچی است که آلبر کامو به آن اشاره میکند: جستوجوی معنا در اسطورهها به جای تجربه عینی زندگی.
پیامدهای اجتماعی
«آرکائیسم فرهنگی» صرفاً یک بحث نظری نیست؛ پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن هر روز آشکارتر میشود. جامعهای که در گذشته پناه میگیرد، مسئولیت ساختن آینده را به تعویق میاندازد. سیاستی که به مسابقه بازگشت بدل میشود، هیچ برنامهای برای اکنون نمینویسد. در نتیجه نسلها میآیند و میروند، بیآنکه لحظه اکنونی اصیل را تجربه کرده باشند. جوانی در این سرزمین، یا حسرت گذشتهای است که هرگز دیده نشده، یا انتظار آیندهای است که هرگز نخواهد آمد.
راه برونرفت
برای رهایی از این چرخه، باید بپذیریم که گذشته نه خانه ماست و نه پناهگاه ما، بلکه صرفاً راهی است که پیمودهایم. آینده در جایی آغاز میشود که جرأت کنیم دیروز را به دیروز واگذاریم. این رویکرد به معنای نفی تاریخ نیست، بلکه به معنای نقد تاریخ و گشودن امکان اکنون است. آلبر کامو میگفت: «در جهانی پوچ، انسان تنها با پذیرش پوچی میتواند آزاد شود.» شاید برای ما نیز تنها راه رهایی، پذیرش پوچی گذشتهپرستی باشد.
نتیجهگیری
هیچیک از گذشتههای 1400 ساله یا 2500 ساله پاسخی برای مسائل امروز ما ندارند. آینده در معابد تاریخ یافت نمیشود، بلکه در جسارت زیستن در اکنون شکل میگیرد. دعوت امروز ما باید این باشد: گذشته را بخوانیم، اما برای عبور نه برای اقامت؛ تاریخ را بفهمیم، اما برای نقد نه برای پرستش؛ و آینده را بسازیم، نه با بازگشت، بلکه با گسستن. تنها در این صورت است که از تبعیدگاه گذشته رها میشویم و برای نخستین بار، طعم امروز را میچشیم.
پاینده باد ایران پویا.
حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی