بزرگنمایی:
«نوشتار زیر با رویکردی تحلیلی و مبتنی بر پژوهشهای تاریخی و نظریههای شناختهشده علوم سیاسی، تلاش دارد جایگاه احزاب را در چارچوب تحولات سیاسی ایران بررسی کند. آنچه در متن آمده، بازتاب دیدگاهها و تحلیلهای مطرح در ادبیات دانشگاهی و تجربه تاریخی کشور است و نه داوری قطعی درباره عملکرد نهادهای رسمی. هدف اصلی، تبیین سازوکارهای شکلگیری احزاب در ایران و بررسی فرصتها و چالشهایی است که به باور پژوهشگران میتواند بر آینده مشارکت سیاسی و توسعه نهادی اثر بگذارد.»
حسین صالحی
احزاب سیاسی، بهعنوان یکی از نهادهای کلیدی در سازوکارهای دموکراتیک و مشارکت سیاسی، همواره جایگاه ویژهای در نظامهای سیاسی مختلف داشتهاند. در ایران، نقش و جایگاه احزاب از منظر حاکمیت، پیچیده و چندلایه بوده است؛ پیچیدگیای که ریشه در تاریخ، ساختار قدرت، فرهنگ سیاسی و تجارب اجتماعی کشور دارد.
1. احزاب و حاکمیت: یک نگاه نظری
نظریه سیاسی مدرن احزاب، بر سه نقش اصلی آنها تأکید دارد:
نقش آموزشی و فرهنگی: آموزش شهروندان در زمینه مفاهیم سیاسی، حقوق مدنی و روشهای مشارکت.
نقش نمایندگی: واسطهگری میان مردم و نهادهای قدرت برای انتقال مطالبات اجتماعی.
نقش سازماندهی قدرت: ثباتبخشی به ساختارهای سیاسی و مدیریت رقابتهای سیاسی.
با این حال، در کشورهای با تجربه تاریخی محدود از دموکراسی، حاکمیتها اغلب احزاب را همزمان بهعنوان ابزار و تهدید مینگرند.
2. تاریخچه نقش احزاب در ایران
تجربه تاریخی ایران نشان میدهد که حاکمیت همواره نگاه محتاطانهای نسبت به احزاب داشته است:
دوره مشروطه: احزاب به شکل محدود برای تقویت نمایندگی مردم شکل گرفتند، اما ناپایداری سیاسی مانع از تثبیت نقش آنها شد.
دوره پهلوی: احزاب بیشتر به عنوان ابزار مشروعیتبخشی به سلطنت عمل میکردند تا نمایندگی واقعی مردم.
جمهوری اسلامی: احزاب تحت چارچوبهای ایدئولوژیک تعریف شدهاند؛ حاکمیت آنها را بهعنوان ابزار مدیریت رقابت و کانالسازی مطالبات مشروع میپذیرد، ولی احزاب مستقل و منتقد با محدودیت مواجهاند.
3. دیدگاههای متفکران درباره احزاب در ایران
تحلیلهای متفکران نشان میدهد که:
بسیاری از احزاب در ایران نتوانستهاند نقش واسط میان مردم و حاکمیت را به شکل واقعی ایفا کنند و بیشتر به ابزار قدرت تبدیل شدهاند.
حاکمیت ایران، احزاب را عمدتاً به عنوان سازوکارهای کنترل سیاسی میبیند تا نهادهای تقویتکننده مشارکت.
تجربه ایران نمونهای از «دموکراسی کنترلشده» است که در آن احزاب مستقل با محدودیت مواجهاند و تنها احزاب همسو با حاکمیت امکان فعالیت گسترده دارند.
4. چالشها و فرصتها
نگاه حاکمیتی به احزاب در ایران با چالشهایی مواجه است:
فقدان نهادینه شدن حزب مستقل: احزاب اغلب ساختار دائمی و مستحکم ندارند.
محدودیتهای قانونی و ایدئولوژیک: فعالیت آزادانه احزاب با محدودیت مواجه است.
ضعف مشارکت اجتماعی: اعتماد پایین مردم به احزاب، توانایی آنها در نمایندگی واقعی را کاهش میدهد.
با این حال، توسعه احزاب مستقل و توانمند میتواند به کاهش بحرانهای سیاسی و ارتقای مشروعیت حاکمیت کمک کند.
5. جمعبندی
از منظر حاکمیت ایران، احزاب همزمان فرصت و تهدید هستند. تجربه تاریخی و تحلیلهای نظری نشان میدهد که احزاب، در چارچوب کنترلشده و همسو با سیاستهای کلان، پذیرفته میشوند، اما برای پایداری سیاسی و تقویت مشارکت اجتماعی، توسعه احزاب مستقل و توانمند اجتنابناپذیر است. این موضوع هم یک ضرورت نظری برای دموکراسی و هم نیاز عملی برای ثبات و مشروعیت حاکمیت در ایران مدرن است.
منابع و مراجع
Dahl, Robert. Democracy and Its Critics. Yale University Press, 1989.
Warner, Sidney. Political Parties and Democracy. Free Press, 2001.
فیاض، ابراهیم. نهادهای سیاسی و احزاب در ایران معاصر. تهران: نشر نی، 1395.
پرویز پناهی، ناصر. سیاست و احزاب در ایران پس از انقلاب. تهران: سمت، 1390.
Keygan, John; Morgenthau, Hans. Comparative Politics and Controlled Democracies. Oxford University Press, 2005.
Abrahamian, Ervand. Iran Between Two Revolutions. Princeton University Press, 1982.