بزرگنمایی:
اصطلاح «چپول» ابتدا در اوایل دهه ۱۳۸۰ در فضای سیاسی و دانشجویی ایران رایج شد. هنگامی که موجی از جنبشهای عدالتخواه دانشجویی شکل گرفته بود و به سیاستهایی چون خصوصیسازی، نابرابری و فاصله طبقاتی اعتراض میکرد. منتقدان آنها از جریانات مختلف به آنها انتقاد میکردند که حرفهای عدالتخواهانه میزنید اما این حرفها، فاقد پشتوانه تجربی و عمق نظری است و یا ایدهآلیستی و خیالپردازانه است. بعدها با گسترش شبکههای اجتماعی، این اصطلاح به صورت یک برچسب تحقیرآمیز عمومی برای هر گرایش عدالتطلب یا ضدسرمایهداری به کار رفت. در واقع «چپول» این واژهی سیاسی طنزآلود، از دل مجادلات دانشجویی و رسانهای دهه ۸۰ بیرون آمد و بعدتر در فرهنگ عامه سیاسی ایران ماندگار شد و حالا امروزه با هدف تمسخر و تحقیر رایج شده است. در دوران جنگ سرد، واژه «کمونه» با حدودی از مشابهت به عنوان اصطلاحی عامیانه و با قصد تخریب و تحقیر کمونیست بکار میرفت.
زهره رحیمی
«فحش تازهای یـاد گرفتـه بودم و میخواستم هر جور شده، بیجا هم که شده، به یکی بدهم. به خودم میگفتم کاش محمود بیخ گوش من بزند آنوقت مـن عصبانی میشوم و بهش میگویم: «دست روی من بلند میکنی؟ حالا میآیم و..............»
از کتاب 24 ساعت در خواب و بیداری صمد بهرنگی
چندیست که ملت مجازی ما هم، فحش جدیدی یادگرفته و کلا خیلی برایش توفیری ندارد، در هر جایی دنبال فرصت گفتنش میکردد. بعنوان کامنت زیر پست اینستاگرامی، در جوابیه یک پیام تلگرامی، در نقد یک سخنرانی در یوتیوب یا در واکنش به یک خبر سیاسی. خلاصه دلش بدجور میخواهد که هرطور شده، فحش بدهد: «چپول!».
باکی نیست. ما به آزادی بیان قائل هستیم. فقط از این قائلیت، بهره برده و حرف خود را هم به شما میرسانیم.
یکم: معمولا اکثریت قریب به اتفاق کسانی که چنین واژههایی را بکار میبرند، پس از دو کلام بحث جدی بیرون میزند که تفاوت کمونیسم و سوسیالیسم و سوسیالیسم دموکراتیک و سوسیالدموکراسی و، چپ نو، اکوسوسیالیسم، چپ اروپایی و ووکیسم و ... را نمیدانند. و کل اجمعین برای ایشان «چپول» است و خُب شرمنده این عزیزانیم. چون در ابتدای کار بهتر آن باشد که دانش و سواد سیاسی خویش را اندکی ارتقا دهند تا بلکه امکان بحث و گفتگو فراهم آید. چون برخی تعارضات از جنس سوتفاهمات، با گفتگوهای خردمندانه برطرف میشود. در غیراینصورت مشمول آن بیت نغز خواهند بود که:
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
دوم: بخشی از این بغض و کین نسبت به چپ و چپگرایی، برآمده از همپیمانیها و همراهیهای گاه غیرقابلدفاعیست که در تاریخ سیاسی ما، با به موقعیت یا ضرورت چپهای کلاسیک با جریانات و جبهههای ناموجه یا معلومالحال انجام دادهاند و خسران به بار داشتهاند. خُب در خصوص راست هم این قصه، قصهی ناآشنایی نیست. پیوندهای گاهوبیگاه و دائمی و مخوف با جریاناتی از جمله پوپولیسم، فاشیسم، مافیاهای اقتصادی، تندروهای شبه نظامی وپیوندهای آشکار و پنهان دیرینه بازار و سنت و امثالهم ...
سوم و آخر: خطاب به آندسته از افرادی که از سر کمتوجهی به شکلی بیرویه «چپول، چپول» میکنید، عرض میکنم آیا حاضرید که آشکارا از این سیاستها بدگویی کنید و با آنها مخالفت بورزید؟
کاهش شکاف طبقاتی، ساعات کاری منصفانه و دستمزد برای زندگی شایسته، مرخصی زایمان و استراحت مادر، بیمه بیکاری، آموزش و درمان ارزان برای افراد زیر 18 سال، دانشگاه ارزان برای تامین فرصت تحصیل تکمیلی برای همه و رفع دغدغه تامین مسکن.
و آیا میتوانی آشکارا و بدون لکنت از این سیاستها دفاع کنی:
تخریب محیطزیست و نادیدهگرفتن منابع منحصربفرد طبیعت، ایجاد ابرشرکتهای انحصاری که راه نفس را به شکل لجامگسیخته بر هر رقیبی میبندند، بیتوجهی به گسترش حاشیهنشینی و تعمیق فقر، تاکید روی سنت و مذهب، تشدید و تقویت ملیگرایی افراطی و مهاجرستیزی در حدود دشمنسازی از مهاجران و کمتوجهی به برابریهای اجتماعی چون حقوق زنان و اقلیتها.
تمام.
حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی