اخلاق حرفه ای (8)

نتیجه‌گرایی مبتنی بر عاطفه‌گرایی اخلاقی اندیشه

نتیجه‌گرایی مبتنی بر عاطفه‌گرایی اخلاقی

  بزرگنمایی:
همانطور که قبلاً بیان شد، عاطفه‌گرایی(emotivism) با دو تلقی دیگر یعنی با طبیعت گرایی و با شهودگرایی حداقل یک تفاوت اساسی دارد. طبیعت گرایی و شهودگرایی گرایش‌های شناختی هستند یعنی بر این اساس استوارند که چیزی در جهان، چه احکام و مفاهیم اخلاقی و چه دیگر مفاهیم و پدیده‌ها

کاظم طیبی فرد 
همانطور که قبلاً بیان شد، عاطفه‌گرایی(emotivism) با دو تلقی دیگر یعنی با طبیعت گرایی و با شهودگرایی حداقل یک تفاوت اساسی دارد. طبیعت گرایی و شهودگرایی گرایش‌های شناختی هستند یعنی بر این اساس استوارند که چیزی در جهان، چه احکام و مفاهیم اخلاقی و چه دیگر مفاهیم و پدیده‌ها، به نحوی از انحاء وجود دارند و ما می‌توانیم به آنها شناخت پیدا کنیم(1). اساساً هدف ما شناخت آنهاست یعنی شناخت مفاهیم پدیده‌ها و اشیاء.
به این ترتیب، این دو نگرش خودِ شناخت را ممکن می ‌دانند و در پی آنند که ماهیت امور را بشناسند اما در مقابل، عاطفه‌گرایی گرایشی غیر شناختی است به این معنی که از نظر اینان، امور و پدیده‌هایی در جهان وجود ندارند که امکان شناخت آنها ممکن باشد. این امور و پدیده ‌ها مانند نظرات شخصی، درون-نگری‌ها و بیان احساسات، آنقدر منحصر به فرد، غیر عام و جزئی هستند که نمی‌توانیم قوانین وجود آنها را کشف کنیم و به تبیینشان بپردازیم. تبیین پذیر و قابل کشف نیستند بلکه انواعی از کاربردهای زبانی و بیانی انسان‌ها هستند.
امور غیرشناختی گرچه می‌توانند وجود داشته باشند اما چیزی نیستند که از علتی طبیعی و یا حتی قراردادی برخوردار باشند و وقتی علتی طبیعی ندارند تبیین پذیر نیز نیستند.
این گونه امور را فقط از راه تحلیل زبانی می‌توان دریافت و طبقه ‌بندی نمود. مثلاً اینکه گفته شود “هوا خوب است” معنای دقیق و عامه فهمی ندارد چرا که بر اساس سلیقه و باور گوینده، می‌تواند به هوای ابری و بارانی، برفی یا آفتابی اطلاق گردد. ای بسا مراد یک شخص از خوبیِ هوا، بارانی بودنِ آن باشد و به عبارتی، بارش باران برای وی خوب به نظر برسد در حالی که برای شخص دیگر، بارندگی امر خوب و پسندیده‌ای نباشد و وی همان هوا را بد توصیف نماید. اینکه مراد این گفته چیست، به شرایط و غالب گفتاری و بسیاری امور و شرایط دیگر بستگی دارد.
در همین مثال، برای فهم معادل طبیعی و متعلَّق جمله ی “هوا خوب است”، باید به ساختار شخصیتی، سلیقه او در دوست داشتن نوع هوا و یا حتی در برهه‌هایی، به شغل و منافع او توجه کنیم. ای بسا در مقطعی و در جایی، بارش برف برای یک کشاورز مطلوب باشد و او با دیدن هوای برفی بگوید:” هوا خوب است”. یعنی این هوای خوب، برای عموم مردم و شهرنشینان، به طور معمول بد توصیف می‌شود چون امور زندگی روزانه آنها را مختل می‌نماید(2).
اینکه خوبی یا بدی هوا در واقع چیست، موضوع یک بررسی علمی نمی‌تواند باشد. یعنی نمی‌تواند یک واقعیت تجربی را بیان کند بلکه فقط از بیان احساسات و عواطف توسط یک فرد حکایت دارد. از این رو چنین گزاره‌ای را غیر شناختی می‌دانیم.
عاطفه گرایان گزاره‌های اخلاقی را دارای چنین ماهیتی می‌دانند یعنی به نظر ایشان اینکه گفته شود “دروغ بد است” نه یک حکم اخلاقیِ مطابق واقع، نه یک گزاره شناختی و قابل تجربه، بلکه تنها جمله‌ای حاکی احساس گوینده است. بنابراین برای اینکه بدانیم چه احکامی اخلاقی هستند و احکام اخلاقی چه خواصی دارند باید در عواطف و احساسات آدمیان کندوکاو نماییم تا هر احساسی را طبق سرشت و شخصیت گوینده آن معنا نماییم.
عاطفه‌گرایی از نتایج نظریات دوران ساز دیوید هیوم است(3). هیوم که فهم علّیت و باور به آن را در حد یک پدیده ی روانشناختی تقلیل داده بود، با فهم تجربه‌گرایان و پوزیویتیست‌های متعاقبش باعث بروز دیدگاه‌هایی شد که بسیاری از پدیده‌ها و امور را همانند مفهوم علّیت بیانگر احساس و عادت ذهنی تلقی می‌کنند. یعنی همان گونه که هیوم گرایش روانی ما را مسبب پیوند دادن و مرتبط دانستن علت‌ها و معلول‌ها می‌دانست، اصحاب تحلیل زبانی در قرن 20 و 21 بر آن شده اند که بسیاری دیگر از امور، مفاهیم و پدیده‌ها نیز مانند علیت، صرفاً یک تلقیِ برخاسته از خاصیت روانی انسان‌هاست و نه یک اصل عقلی جامع.
اصحاب تحلیل زبان و در رأسشان ویتگنشتاین، برای پی بردن به واقعیت امور، به تحلیل و پردازش ساختارهای زبانی و بیانی اقدام می‌نموده‌اند(4). اینان معنای جمله‌ها، عبارات و گزاره‌ها را نه معادل چیزی در جهان خارج، بلکه تنها دلالت کننده‌ای بر مقصود گوینده می‌پنداشته‌اند، حتی گزاره‌های علمی نیز بر اساس یک سری قواعد همگانیِ مورد قبول عام، قابل فهم هستند. یعنی همچنان که خطای هَند(hand) در بازی فوتبال معنای مشخصی دارد، هر گزاره نیز در بازی زبانی خاص خود، به یک برداشت ذهنی اشاره می‌نماید.
مثلاً جمله ی “دروغ بد است” در بازی زبانی دین به این معناست که صاحب آن شریعت (خدا یا غیر آن) از چنین کاری متنفر است و انجامش را ممنوع کرده در حالی که همین جمله و گزاره، در بازی زبانی قانون، به معنای این است که دروغ گفتن از نظر قانون مجاز نبوده و انجام چنین عملی مستوجب مجازات است.
به این ترتیب از نظر عاطفه‌گرایان احکام اخلاقی نیز بسته به بازی زبانی ای که در آن به کار می‌روند، به باورها، عواطف، عقاید و احساسات گوینده اشاره و دلالت دارند و نه به امری واقعی و موجود در جهان.
پس چنانچه در اخلاق حرفه‌ای عاطفه‌گرا باشیم و در عین حال نتیجه‌گرایی را در دستور کار خود قرار دهیم، لازم است که بازی زبانی  ای که در ذیل آن، احکام اخلاقیِ مورد نظر، صادر شده‌اند را منتج بدانیم. یعنی باور داشته باشیم که احساسات و عواطف ما بنا به این دلایل، چه عملی را مضموم یا پسندیده می‌داند که باعث حصول نتایجی اخلاقی می‌گردد.
اما باید توجه داشت که اگر عاطفه به عنوان یکی از ساحت‌های درونی شخصیت و منش انسان، منشأ و مواد صدور احکام اخلاقی باشد، حتماً ساحت‌های دیگری نیز در آن دخیل بوده و ساحت عاطفه وابسته به آن‌هاست.
شخصیت و منش آدمیان از پنج ساحت متشکل شده که سه مورد از آنها، درونی، و دو ساحتِ بقیه، بیرونی هستند. به این معنا که سه تای اول، بروز و ظهور خارجی ندارند و در بطن و ذهن و ضمیر اشخاص وجود داشته و در اعمال که ساحت‌های بیرونی بشرند متجلی می‌گردند(5).
عقاید و باورها، اولین ساحت منش و سرشت شخصیتی انسان و در وهله بعد، احساسات، عواطف و هیجانات، ساحت دوم آن، و در وهله سوم، خواسته‌ها و امیال و تصمیمات، آخرین ساحت درونی‌اند. این سه ساحت، در ساحت‌های گفتار و کردار، به عنوان دو ساحت بیرونیِ منش، متجلی می‌شوند و بروز می‌یابند. به عبارت دیگر، اولین عرصه ی ساحت و شأن ذهن بشر، ساحت عقاید و باورهای اوست. یک انسان، از اولین لحظات زیستن، باورها و عقایدی را کسب می‌کند و تا انتهای عمر بر آن می‌افزاید. این باورها به معنای عام، از باور و اعتقاد به احکام عقلی پیشینی یا پسینی، تجربی یا عقلی، تا بدیهی یا اکتسابی را شامل می‌شود.
باورها و عقاید، به مرور، یک ساختمان درهم تنیده را می‌سازند که همه ی اجزای آن در شاکله بخشیدن به آن سهیم هستند، با این تفاوت که برخی از این باورها اساسی‌تر بوده و باورهای زیادِ دیگری به آن وابسته و متصلند، در حالی که برخی از باورها کمترین اتصال را با باورهای دیگر دارند. حتی برخی نیز تنها به یکی از باورها وابسته آویزانند.
ساحت دوم منش یعنی ساحت احساسات، عواطف و هیجانات، همانگونه که در مرتبه ی دوم قرار گرفته، به ساحت اول وابسته است. یعنی عواطف، احساسات و هیجانات ما بر اساس آنچه باور داریم به وجود می‌آیند و درخواست‌ها، گفتار و کردارمان بروز می ‌یابند.
مثلاً این باورِ کلّی به این گزاره که “تمام جهان متشکل از ماده است”، به عقیده ماتریالیستی منجر شده و باعث می‌شود شخصی با چنین باورهایی در مقابل تجربیات ماورایی یا دینی خنثی باشد. برعکس، آنکه کلّیت باورهایش بر اساس باور به وجود یک خدای متشخص بنا شده، دارای عواطف و احساساتی است که با آن باور در تناسب است. یک خداباور، احساساتی متفاوت از یک مادی گرا در برخورد با وحی دارا است و عواطف و هیجانات متفاوتی را در خواسته‌ها ، گفتار و کردارش بروز می‌دهد.
بنابراین، اگر به عاطفه‌گرایی معتقد باشیم ابتدا باید باورها و عقایدی که عاطفه را می‌سازند، بشناسیم. از این رو، یک عاطفه‌گرای معتقد و باورمند به خدا، با یک عاطفه‌گرای ناباورمند به خدا در چگونگی عواطف و احساسات متفاوت است و همین تفاوت باعث می‌شود که هر کدام از آنها در بازی زبانی مورد نظر خود به عمل تفهیم و تفاهم بپردازد. به این ترتیب، برای حل تعارض میان احکام اخلاقی با وظایف حرفه‌ای ، صِرف عاطفه‌گرایی، کارایی و کارآمدی ندارد. یک عاطفه‌گرا ابتدا می‌باید تکلیف باورمندی خود را معیّن کند و عقایدش را بررسی نماید. چنانچه در پی نتیجه باشد، لازم است که به باورهایی پناه ببرد که حصول نتیجه را تضمین می‌کنند، مثل باور به دین قانون لذت منفعت و...
پیداست که با این اوصاف، عاطفه‌گرایی و تلقّی این چنینی از ماهیت احکام اخلاقی در بحث مورد نظرمان دردی را دوا نمی‌کند. عاطفه‌گرایی تنها می‌تواند یک باور را در انسان به وجود بیاورد، باور به اینکه برای به دست آوردن احکام اخلاقی لازم است به منابع دیگری غیر از شهود و شناخت متوسل شویم، به خصوص اگر انتظار حصول نتیجه اخلاقی را نیز داشته باشد.
عاطفه گرایان اگر بتوانند ما را در تبیین‌هایشان قانع سازند، تنها توانسته ند که مُهر برگشتی بر ما ضرب نمایند و برای حل مشکلاتمان، از جمله مشکل بروز تعارض میان اخلاق و حرفه، به مکاتب اخلاقیِ هنجاری و دستوری یا اعتباری احاله مان نمایند.
بر این توصیفات، شِقّ دیگری نیز می‌توان متصور بود و راهکار دیگری نیز می‌توان ساخت. یعنی راهکار یک عاطفه‌گرا را می‌توانیم به این صورت نیز تصور نماییم که وی می‌باید بنا به التزامش به تحلیل زبانی بودن در فلسفه، در هنگام بروز تعارض میان اخلاق و حرفه، باید به تحلیل بازی زبانی هر کدام از دوگانه ی اخلاق و حرفه بپردازد. ای بسا که تعارض بروز یافته در ظاهر و در شکلِ بیان بوده ، اخلاق و حرفه، به معنایی واحد، با زبان‌ها و بیان‌هایی برخاسته از بازی‌های مختلف ابراز ‌شده‌اند.
این راهکار نیز مجدداً ما را به خانه ی اول باز می‌گرداند چون عاطفه‌گرا برای پی بردن به منشأ عاطفیِ احکام، ناچار است که باورها و عقاید سازنده ی آن عاطفه را بررسی نماید که در این صورت، می‌باید توأمان بررسی عقیده‌ای را که وظیفه ای حرفه‌ای را برایش مطلوب نموده و همچنین بررسی احکام اخلاقی ای که با باور به یک اخلاق هنجاری، مورد پذیرش قرار داده، در دستور کار خود قرار دهد.
می‌بینیم که در بحث از “اخلاق حرفه‌ای” قبولِ عاطفه‌گرایی، افتادن در یک دور تسلسل بی‌پایان است. عاطفه‌گرا برای رسیدن به نتیجه ی اخلاقی به سراغ فلسفه آمده اما عاطفه‌گرایی، وی را ملزم می‌کند تا عقیده و باور خود را به یک اخلاق مشخص نماید.
به این ترتیب برای به دست آوردن اخلاقی جامع که حل کننده تعارضات باشد، ملزم می‌شود که یک باور اخلاقی مشخص بدست آورد و آن را معین و مشخص نماید، در حالی که تمام تلاشش برای به دست آوردن همین مقصود بوده. به بیان ساده‌تر، چون از عاطفه‌گرایان بپرسیم که چه فلسفه ی اخلاقی را توصیه می‌کنند که حلّال تعارضات باشد، این پاسخ را دریافت می‌کنیم که باید باور اخلاقی داشته باشیم و هر تلقی اخلاقی ای به باورها منوط است.  تسلسل باطل اینجاست که برای به دست آوردن “باور”، مکلّف به دستیابی به “باور” می‌شویم! یعنی به همان نقطه ی آغازین باز می گردیم.
مَخلص کلام اینکه عاطفه‌گراییِ نتیجه‌گرا را فقط می‌توانیم به عنوان یک تفسیر و تلقّی  بپذیریم و از آن در توصیف عملکردهای بشری مدد جوییم نه بیشتر و نه کمتر. با تحلیل عاطفی زبان‌ها و ارجاع احکام به منشأ عاطفی‌شان می‌توانیم باورها و عقایدی که موجب صدور احکام اخلاقی یا تبیین‌های عقلی از اخلاق می‌شوند را توصیف کنیم(6).
گرچه این نیز به نوبه خود دستاورد کمی نیست و در تحلیل تجربیات دیگران کارا است، در پیگیری مقصودِ پیش رو یعنی حل تعارضات میان وظایف اخلاقی و حرفه‌ای سود چندانی در پی ندارد. البته از نظر دور نباید داشت که همین کارکرد توصیفی می‌تواند در تلقی وظیفه‌گرایانه از اخلاق، چنانکه در ادامه خواهیم دید، سودمند و کار آمد باشد.

مآخذ و پانوشت ها:
1.به دلیل بی نتیجه ماندن کوشش های شهودگرایان و طبیعت گرایان در تویجه اخلاق، به زعم عاطفه گرایان، اصالت عاطفه و التزام به اینکه معنای احکام اخلاقی به احساس و باور انسانها بر می گردد، رواج یافت.نک:گنفیلد،جان وی،تاریخ فلسفه غرب راتلج،فلسفه معنا،معرفت و ارزش، در قرن بیستم،ترجمه ی یاسرخوشنویس،چاپ اول،تهران،نشرحکمت،1392ش،جلد10،صص240-242
2.آیر و استیونسون چنین نظری داشته اند. آنان بر اساس مشی فلسفه تحلیل زبانی معتقد بوده اند که امر اخلاقی موجود در واژه های امری و ارزشی بیانگر صِرف احساسات هستند، این گزاره ها اگرچه به واقعیت ها تعلّق می گیرند اما واقعیتی را بیان نمی کنند.نک:پیپر،آنه ماری، در بخش ح از مدخل “اخلاق” در: فرهنگ نامه ی تاریخی مفاهیم فلسفی، چاپ اول، تهران، انتشارات موسسه ی پژوهشی حکمت و فلسفه ی ایران،1394ش، ص103
3. منشأ نظریه ی اولویت عاطفه یا تقدّم احساس (Emotive Theory) این رأی دیوید هیوم است که “احکام ارزشی مبتنی بر نگرش های عاطفی هستند”. حلقه ی وین و پوزیتیویست ها از این نگرش پیروی و دفاع می کرده اند و آیر بر همین مبنا نظریه ی “اصالت عاطفه” را ارائه نمود.نک:فرهنگ فلسفه، چاپ اول، تهران، انتشارات  موسسه ی پژوهشی حکمت و فلسفه ی ایران،1399ش،ص337
4.لودویک ویتگنشتاین (Ludwig Wittgenstein) فیلسوف نامدار اتریشی قرن بیستم. برای اطلاع بیشتر درباره ی او و بخصوص نظریه-ی “بازی زبانی” نک: هادسون، ویلیام دانلد، لودویک ویتگنشتاین، ترجمه ی مصطفی ملکیان، چاپ دوم، تهران، نشر هرمس،1393ش
5.ملکیان، مصطفی،عمر دوباره، چاپ چهارم، تهران، نشر شور،1400ش، ص15بب
6.از همین روست که عاطفه گرایی را یک نگرش غیرشناختی می دانیم چراکه به جای تلاش برای تبیین، در توصیف امور و مفاهیم می-کوشد.



نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

اکثریت جامعه خواهان تغییر است

سالی که نکوست از پیداست

مجلس و مبارزه با فساد

رخداد های منطقه ای و جهانی و رسالت حزبی

انتخابات حزب محور

جنبش زنان ایران

نمایشگاه رسانه ایران

بررسی یک نمونه تاریخی در بازار نیروی کار

مردان سپر آلودگی و تورم

چرخه مدارا

نان خالی را هم از سفره ها برداشتند!

گپی در نمایشگاه مطبوعات

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

اخبار جهان 78

تقدیر نامه نمایشگاه رسانه ایران

مشاهدات در 65 درجه جنوبی

آزادی زنان به سبک استالین

درگذشت خالف

سایه سیاست

کاروانسرای ایزد خواست

سرعت قطار تورم در دولت سیزدهم

اولین کتاب از مجموعه سازوکار حزبی به وزارت ارشاد ارسال گردید

حضور نماینده حزب اراده ملت ایران در گفتگوی نخبگان سیاسی دانشگاه تهران

حضور نشریه اراده ملت در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانه های ایران

برنامه ریزی حزبی ترجیع بند جلسات دبیران حوزه ها

فلسفیدن در باب دروغ؛ دروغ چرا؟!

انتخابات و دیگر هیچ ...

درباره ما

ایران گربه نبود

راهکارهای اثربخشی مجلس

انتخابات حزب محور (بخش اول)

نقلی از سلسله نشست های گفتگو و اندیشه

تاریخچه مالیات ایران

از نبود ظلم باید نوشت یا از وجود آزادی؟ چیستی عدالت و ظلم!

دولت رانتیر چیست و چه پیآمدهایی دارد؟

بیشتر آسیب های اجتماعی با فقر نسبت پیدا می کنند

کارآمدی مجلس را در گرو حضور شایستگان است

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

جهان در هفته ای که گذشت (77)

حضور انتشارات حزب در نمایشگاه کتاب استان هرمزگان

اعضا جدید دفتر سیاسی حزب مشخص شدند

نشریه سازمانی اراده ملت اولین حضور نمایشگاهی خود را تجربه میکند

ابراز نگرانی اعضا هیات دبیران حوزه ها در مورد برنامه 5 ساله حزب

لازم بود یادآوری کنیم

Black white and the greys سیاه سفید و خاکستری ها

آشپزخانه دیکتاتور

شهلا، نخستین ناشر زن ایران

معینی کرمانشاهی

خلیج فارس میزبان مهربانیست

خشکسالی بی سابقه