به احترام تماشاچی نوشتار

به احترام تماشاچی

  بزرگنمایی:
شنبه دوم شد و از صبح که بیدار شدم، موبایل را از کنار تخت، بدستم گرفتم و، عمر شنبه‌ام را پای اخبار خبرگزاری‌ها ریختم. از چپ و راست، اصولی و اصلاحی، اینور آبی و آنور آبی، دشمن و دوست، متخاصم و همکار، عربی و انگلیسی و خلاصه ....

زهره رحیمی 

شنبه دوم شد و از صبح که بیدار شدم، موبایل را از کنار تخت، بدستم گرفتم و، عمر شنبه‌ام را پای اخبار خبرگزاری‌ها ریختم. از چپ و راست،  اصولی و اصلاحی، اینور آبی و آنور آبی،  دشمن و دوست، متخاصم و همکار، عربی و انگلیسی و خلاصه ....
خودم را زیر هجوم صدها خبر از خبرگزاری‌ها که معلوم بود کارکنانش، چقدر تقلا می‌کنند تا یکی تازه از تنور درآمده را، به مشتری تحویل بدهند، له‌ و لورده کردم.
و بدبختانه چون خط و مرز ضخیمی هم برای دستیابی و انعکاس خبر داشتند، ساعتها با همان وضعیت بی‌خبری، ناچیزترین اتفاقات را گزارش می‌کردند. از رنگ در و دیوار کوچه تا عابرانی که با پلاستیک پفک و شیر از سوپرمارکت خارج می‌شدند، تا شکل سگ‌های گوگولی محله و تا نفس‌گرفتن اعضای هیات مذاکره و باز و بسته‌کردن درهای ماشین کاروانها و خلاصه ....
البته شخصا از ایشان بسیار ممنونم که چند ساعت انتظار امثال من را با آستانه امکان و اجازه خود با احساس مسئولیت پر می‌کردند. 
مثل همان شنبه اول، زیر تل‌انبار بی‌خبری، وقتی یکی می‌گفت حالا‌حالاها هستند و شام‌ با هم میل می‌کنند و دیگری می‌گفت، تا فردا قرار هست که ماجرا به درازا بکشد، خبری آمد که: «تمام شد!»
حالا نمایش وارد فاز بعدی خودش شد. هر مقام ارشد و رسمی ایرانی و خارجی که دستی بر آتش مذاکرات داشت، چیزی گزارش می‌کرد. 
باز صدها خبر از عمان تا واشنگتن، از وال استریت تا لوموند که انصافا همه را توی هم می‌چپاندی، یک‌دو پیام بیشتر ازش درنمی‌آمد. 
همه و همه، حرفهای مبهم و کلی، ابراز خرسندی، اظهار امیدواری، آرزوی کامیابی، پیش‌بینی همراهی و تمام ...
به ساعت نگاه کردم. حدود ده شب بود. چه روز مفیدی را گذرانده بودم! 
همه را پای تماشای نمایش «ما، سرنوشت شما را می‌نویسیم» خرج کرده بودم.
چند دقیقه به فکر فرو رفتم. خُب دقیقا چی شد؟ الان کجای داستان سرنوشت من است؟ اینها توی این خودروهای میلیاردی، پشت درهای بسته و اتاق‌های مشترک یا حالا جدا، در مورد سرنوشت ما دقیقا چه می‌گویند و چه می‌کنند؟
چون جواب درست و حسابی گیرم نیامد، به احترام خودم بلند شدم و برای خودم دست زدم. 
بله، به احترام تماشاچی!



نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

از تهدید تا فرصت ایران و دوراهی تدبیر یا هیجان

اعتماد عمومی به مثابه ثروت

حجله‌ی آتش و خون

درس‌هایی در 12 روز

جنگ های جدید چگونه است؟

جهان در هفته ای که گذشت(97)

چهارمین پلنوم حزب اراده ملت ایران در مهر ماه برگزار می‌شود.

گرجستان؛ سفره‌ای کوچک، اما باز برای همه

«مدرسه حزبی 2» در آستانه آغاز؛ پاییز امسال با نیرویی دوچندان

کتاب «امنیت پایدار آب و سیاست خارجی» راهی چاپخانه شد

انتصاب مشاور جوان و رئیس شورای مشورتی جوانان خوزستان

24 آگوست، نمایش قدرت و وحشت شوروی

پدر علم کویرشناسی ایران

فقط ما بودیم و بس

مدرسه حزبی؛ از رؤیا تا نهاد

به تمامی رعیت، اما بزک‌شده

روز مبارزه با تروریسم فراتر از مبارزه نظامی، به‌سوی امنیت پایدار با رویکردی جامع و ملی

در راه مانده

معرفی کتاب امنیت پایدار آب و سیاست خارجی

معرفی کتاب «خرس کوچولو و خرس بزرگ»

جامعه‌شناسی نقش زنان در سازمان‌های مردم‌نهاد

نقد کتاب «انضباط بدون گریه»

بازگشت به نهاد: راهی برای عبور از فرسایش سیاست

جنگ بزرگ - صلح بزرگ

پروژه وفاق پزشکیان؛ رجعتی به دوران پیشا خاتمی

تله‌های سه‌گانه پیشِ روی تصمیم‌گیران

سیاست و بالن آرزوها

میزان نفوذ موساد در ایران

سقوط طبقۀ متوسط این گونه روی می‌دهد

افول نفوذ روسیه در قفقاز جنوبی

خاورمیانه در تلاقی قدرت و کرامت: حقوق بشر، قربانی غفلت استراتژیک

تاسیان

«اندر حکایتِ حکمرانی دشمن‌یار»

ارزش پاسخگویی

مادر بودن یک امتیاز است

معضلاتِ حل معضل!!

فرسایش خاک و نقش شخم زدن در آن

معرفی کتاب صداهایی برای برابری

بررسی راه‌های جذب و نگهداشت سرمایه انسانی داوطلب در سازمان‌های مردم نهاد

جهان در هفته ای که گذشت(96)

برگزاری پلنوم تعیین استراتژی و راهبرد حزب پیش از کنگره

سومین هفته مدرسه حزبی؛ تلاشی ماندگار برای پرورش اندیشه‌های نو با وجود همه چالش‌ها

انتشار قریب‌الوقوع کتاب «برابری، تضمین‌کننده منافع جمعی»

بیانیه حزب اراده ملت ایران درباره پس‌گرفتن لایحه مقابله با محتوای فضای مجازی: خواستار شفافیت و مشارکت در سیاستگذاری

حقیقت؛ نخستین قربانی هیاهو

پرونده جنگ در دادگاه تاریخ

سناریوهای پیش رو در جنگ بین جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل

چطور ایران ضربه خورد

خوزستان و همبستگی اجتماعی

بیمه وهوش مصنوعی