آخرین مطالب

در ستایش تحزب اصیل

من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می‌رود سرمقاله

من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می‌رود

  بزرگنمایی:
یک حزب سیاسی یک سازمان رسمی و ساختاریافته است که هدف آن دستیابی به قدرت سیاسی و تأثیرگذاری بر سیاست‌های یک کشور در چارچوب قوانین دموکراتیک است. احزاب سیاسی معمولاً دارای ایدئولوژی، برنامه‌ی مشخص، اساس‌نامه و اعضای رسمی هستند. آنها مشروعیت قانونی دارند به این معنا که به ثبت رسیده‌اند و فعالیت ایشان مطابق قانون است.

افشین فرهانچی 

یک حزب سیاسی یک سازمان رسمی و ساختاریافته است که هدف آن دستیابی به قدرت سیاسی و تأثیرگذاری بر سیاست‌های یک کشور در چارچوب قوانین دموکراتیک است. احزاب سیاسی معمولاً دارای ایدئولوژی، برنامه‌ی مشخص، اساس‌نامه و اعضای رسمی هستند. آنها مشروعیت قانونی دارند به این معنا که به ثبت رسیده‌اند و فعالیت ایشان مطابق قانون است. معمولا برنامه‌ مدون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارند. یک ساختار سازمانی مشخص مثل رهبری منتخب، اعضا رسمی و ساختار تشکیلاتی دارند. آنها در انتخابات‌ها مشارکت می‌کنند و تلاش دارند که با کسب آرا از مردم، قدرت را با سازوکارهای دموکراتیک کسب نمایند و از همه مهم‌تر آنها به مردم به معنای هواداران و رای‌دهندگان پاسخگو هستند و در صورتیکه رای مردم را از دست بدهند‌، از قدرت کناره‌گیری می‌نمایند.
در مقابل، باند سیاسی یک گروه غیررسمی، غیرقانونی یا فرصت‌طلبانه است که به دنبال کسب و حفظ قدرت به هر وسیله‌ای، بدون پایبندی به اصول دموکراتیک و شفافیت سیاسی است. باندهای سیاسی بیشتر بر منافع شخصی یا گروهی کوچک تمرکز دارند تا بر رفاه عمومی. آنها معمولاً در چارچوب رسمی و قانونی فعالیت نمی‌کنند یا قوانین را به نفع خود تفسیر می‌کنند. برخلاف احزاب، باندهای سیاسی معمولاً ایدئولوژی یا برنامه‌ی سیاسی مدونی ندارند و فقط به دنبال حفظ منافع خود هستند. این گروه‌ها بر اساس وفاداری شخصی، فساد، رشوه و رابطه‌سالاری اداره می‌شوند. آنها برخلاف احزاب که باید در انتخابات پاسخگو باشند، از طریق نفوذ غیرقانونی، لابی‌های پشت پرده یا حتی سرکوب، قدرت را حفظ می‌کنند.
سابقه تحزب در ایران حدودا به 100 سال می‌رسد ولی سابقه باندهای سیاسی بیش از 2500 سال است و از دیرپاترین و ماناترین نهادهای سیاسی در ایران می‌باشد. در اصل تحزب در دنیا، ابزاری بوده است برای استانداردسازی سپهر سیاسی، اما در ایران باندهای قدرت در یکصد سال اخیر مانع پا گرفتن این نهاد ارزشمند شده‌اند.
در دموکراسی‌های غربی نیز جدل بین باندها و احزاب، پایان ناپذیر به نظر می‌آید و گرچه قانونا این احزاب هستند که سپهر سیاسی را در اشغال خود دارند ولی در عمل و در پستوهای سیاست، خیلی وقت‌ها، این باندها هستند که تصمیم‌گیری می‌نمایند. لذا در این کشورها مداوما مراقبت می‌گردد تا نقش و کارکرد احزاب تقویت شود تا مبادا باندهای سیاسی حکمرانان بلامنازع سپهر سیاسی گردند.
اما در ایران از همان ابتدای مشروطه و وزیدن بادهای روشنگری و رنسانس، باندهای قدرت مانع شکل‌گیری احزاب شدند و در قدم بعدی، هنگامی که جبر شرایط و تلاش روشنفکران، ایجاد احزاب را الزامی نمود، تلاش کردند که احزاب را در قالب باندهایی با پوشش شکیل تر حزبی فروبرند. لذا احزاب/باندهای دولت ساخته بروز کردند که تمام خصوصیات واقعی باندها را داشتند با روکشی از تحزب. حزب ایران نوین در دوره پهلوی اول، حزب رستاخیز در دوره پهلوی دوم و حزب جمهوری اسلامی در بعد از انقلاب، نمونه‌هائی از چنین احزاب /باندهایی بودند.
در این میان هرگاه نطفه احزاب واقعی نیز شکل می‌گرفت تلاش بسیاری می‌شد تا ایشان را نیز به رنگ خویش درآورند.  “باید ز شهر کوران چون نور دیده رفتن.”
وقتی معیار سنجش موفقیت یک تشکیلات سیاسی، ارتباط با باندهای موجود است و پست‌ها و مناصب بر مبنای رابطه‌ها یا نسبت‌های فامیلی شکل می‌گیرد، طبعا تشکیلاتی که می‌تواند خود را اشبه‌ترین موجودات به باندها نماید موفق‌تر است.
سپهر سیاسی حزب‌گریز ایران، مردابی است مستعد برای تولد باندهای سیاسی، از این رو هر روزه شاهد نشرونمو باندهای جدید در کنار باندهای قدیمی و افت و نزول احزاب واقعی هستیم.
نکته تلخ ماجرا اینجاست که همان جوانان آرمان‌گرا و پرامید سیاسی عضو احزاب نیز، چند صباحی بعد، برای پیدا کردن فضائی مختصر برای فعالیت سیاسی یا دست به دامان همین باندها می‌شوند یا دربدر بدنبال راهی می‌گردند تا حزب خویش را به باندی تبدیل کنند تا از این گردونه قدرت بیرون نمانند.
ساختار قانونی کشور نیز با کم توجهی مطلق به کارکرد احزاب و ندادن کوچکترین نقشی به ایشان؛ چه در قوانین و خصوصا چه در امور اجرائی، بر این روال ناصحیح پای می‌فشارد. البته علت واضح است پای بسیاری از متولیان امر در همین باندهای سیاسی است. شفاف‌تر شدن فضای سیاسی کشور در غالب احزاب، حتی همین احزاب نیم‌بند موجود، بسیاری از مسائل و پشت‌پرده‌ها را عریان خواهد نمود. مهم‌تر از همه اینکه موجب مسئولیت‌پذیری خواهد شد. 
مثلا نگاه کنیم که الان مسئولیت دولت‌های آقای احمدی‌نژاد بر عهده کیست؟ خیلی مبهم و بی تاثیر می‌گوئیم اصول‌گرایان! نه احمدی‌نژاد خود را متعلق به این نحله می‌داند و نه ایشان مسئولیت وی را قبول می‌کنند. لطمات غیرقابل شماری در آن دولت خصوصا دولت دوم ایشان به کشور وارد شد و هیچکس مسئولیتش را نمی‌پذیرد. از عبرت‌های روزگار است که هنوز باند ایشان صاحب قدرت و نیرو می‌باشد و ردپای آنرا در خیلی از وقایع و انتصابات می‌بینیم. 
در مورد دولت روحانی نیز وضعیت به همین گونه است. جبهه اصلاح‌طلبی مسئولیت ایشان را نمی‌پذیرد، حزبی هم که ایشان را معرفی نکرده بود. باند ایشان نیز کماکان فعال مایشا است. کار بجائی رسیده است که این باندها در زیرمجموعه‌های کوچک‌تر نیز دیده می‌شود. مثلا در افواه عمومی گفته می‌شود: باند فلانی در وزارت کشور، یا باند بهمانی در وزارت آموزش و پرورش. هیچ‌کدام از این باندها هم نه ثبت شده‌اند، نه مورد حساب‌کِشی قرار می‌گیرند، نه پاسخگو هستند، نه مجبورند کنگره و مجمع و پلنوم برگزار کنند. نه نیازی به سایت و کانال و غیره دارند. تقریبا از تمام احزاب نیز در کسب پست و سمت موفق‌ترند.
تشکیل دادن و راه‌اندازی و نگهداری یک حزب کاری بسیار سخت است اما باند را خیلی سریع می‌شود راه انداخت و از آن ساده تر نگاهش داشت. کافیست هوای سی چهل نفر اعضا باندت را داشته باشی. خانواده /باندهائی را می‌شناسیم که هر کدام از برادران یا خواهران در جناحی مشغول‌اند و به تناسب شرایط مسئولیت می‌گیرند. خوش‌بختانه همیشه هم موفق و پیروز و سربلند هستند!
سخن طولانی شد و حوصله محدود است. حال در این میان و در شرایط فعلی، کار ما در احزاب، صدچندان سخت تر شده است. اگر حزبی به شیوه مرسوم و کلاسیک کار کند، از سفره دور می‌ماند و وقتی از سفره دور باشی، دیگران، خصوصا جوانان، کمتر سراغت می‌آیند. وقتی نیروی جوان نداشته باشی بتدریج حزبی خاک‌گرفته و فسیل‌گونه میشوی.
اگر بخواهی در قالب باند عمل کنی با ارزش‌ها و آموزه‌هایت سازگاری ندارد و مدام می‌پرسی آیا مرا غم نان خودم بود که سیاست ورزیدم یا غم نان مردمانم؟
در میانه این دو حرکت نیز اگر باشی، حکایت کسی میشود که هم پیاز را خورد و هم چوب را، تازه پول را هم داد.
از این‌رو است که بسیاری از صادقین و خادمین و مطلعین پای در احزاب نمی‌گذارند و عطای سیاست حزبی را به لقایش بخشیده‌اند. باند بازان نیز که داستان دیگری دارند.



نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

پایداری در برنامه‌ریزی برای سکونت‌گاه‌ها؛ ابزاری برای مدیران شهری

راهنمای جریان سازی جنسیتی

انتخابات، بررسی صورت‌های مالی و تأکید بر شفافیت در دستور کار مجمع سالانه انجمن حسابداران خبره ایران

پنجاه‌مین کتاب انتشارات حزب اراده ملت ایران منتشر شد

جلسه شورای مرکزی حزب اراده ملت ساعت 9 روز جمعه 24 اسفند 1403

انتشار ویژه‌نامه محیط زیست با آثار جمعی از نویسندگان و پژوهشگران

انتشار مجموعه‌ای از کتاب‌های پژوهشی و سیاسی در سال 1403

جهان در هفته‌ای که گذشت (90)

افزایش اختیارات استانداران و تأثیر آن بر مدیریت محلی

سه رکن اساسی در برندسازی شخصی

شب مژگان احمدیه

علامه دهخدا

چه کسی باید بر من حکومت کند؟

تأثیر پسماندهای ساختمانی بر محیط زیست شهری و راهکارهای مدیریت پایدار آن

چاه آرتزین و کاربرد آن در ایران

چگونه من به پلاستیک نه گفتم 2

بیمه مسکونی در ایران

روزنگار رئیس جمهور ایران

آثار تغییر مدیران کلان از نگاه روابط عمومی و ارتباطات

ترامپ در خدمت اسرائیل

ماه عسل پروژه وفاق در کشور خیلی زود به پایان رسید

و آگاهی، همین است که زمان را، فهم کنیم

پیام نوروزی کار گروه محیط زیست حاما

پیام نوروزی الهام اسکندری

پیام نوروزی دبیر خانه حاما

پیام نوروزی رییس دفتر سیاسی حزب اراده ملت ایران

رئیس شورای مرکزی حزب اراده ملت ایران

پیام نوروزی دبیرکل حزب اراده ملت ایران

کاوشی در آینده

وفاق یا مصلحت‌اندیشی؛ سیاست ایران در دوراهی تغییرات پایدار

درباره ی آرنت و آموزه هایش

دیباچه

چگونه ما به پلاستیک نه گفتیم

گزارش برگزاری کلاس گروه پسماند کارگروه محیط زیست حاما

تأثیر نور و نورگیری طبیعی در خانه‌های جدید و نقش کانال‌های نوری در بهبود کیفیت فضاهای داخلی

زبان و فرهنگ ایرانی پشتوانه ی آموزش محیط زیست

چرا جمعیت گنجشکان کاهش یافته است؟

لزوم مدیریت پسماندهای پزشکی مطب ها و کلینیک های پراکنده در سطح شهر

بی خطر سازی کیک های باطله ی شهرک تخصصی روی زنجان جهت تولید محصولات دیگربا تاکید بر جنبه های حفاظت محیط زیست

اگر در ایران حزب سبزی شکل بگیرد حاما از اولین گروه‌هائی خواهد بود که تمایل دارد با این حزب ائتلاف نماید.

بحران آب در استان البرز و راهکارهای علمی برای حل آن

کارگروه محیط زیست حاما

باز هم در ضرورت حکمرانی حزبی

من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می‌رود

ستیز با قدرت، ستیز حافظه با فراموشی است

دوگانه مسئولیت و امتیاز

سفر رئیس جمهور به خوزستان؛ امیدها و چالش‌ها

نهیلیسم؛پرتگاه یا فرصت

گفتمان چیست؟

بیایید فلسفه بورزیم