مدرسه حزبی؛ از رؤیا تا نهاد
گزارش
بزرگنمایی:
در جهان پرشتاب امروز، که موجهای پیاپی بحران سیاسی و اجتماعی هر روز ساحلهای تازهای را درمینوردند، نیاز به فضایی آکادمیک-سیاسی که بتواند ساحتی امن و بارور برای گفتوگو و رشد فکری باشد، از همیشه ضروریتر است.
مریم کوشکی
مقدمه: از بذر اندیشه تا نهال سازمان
در جهان پرشتاب امروز، که موجهای پیاپی بحران سیاسی و اجتماعی هر روز ساحلهای تازهای را درمینوردند، نیاز به فضایی آکادمیک-سیاسی که بتواند ساحتی امن و بارور برای گفتوگو و رشد فکری باشد، از همیشه ضروریتر است. ایده «مدرسه حزبی» از همین دغدغه سر برآورد؛ ایدهای که سالها در محافل فکری، جلسات محدود، و گفتوگوهای طولانی میان کنشگران سیاسی شکل گرفت و پرورده شد.
این ایده، نه شعاری زودگذری بود و نه تقلیدی سطحی از مدلهای رایج. بنیانگذاران آن فهمیده بودند که اگر قرار است جامعه ما در دل بحرانها دوام بیاورد، باید تکیهگاهش نسلی آگاه، مسئول و مجهز به دانش نظری و مهارتهای عملی باشد. «مدرسه حزبی» قرار بود همان کارگاهی باشد که در آن این نسل ورزیده میشود نه فقط با آموزش، که با تمرین زیستن بهشیوه حزبی.
روز افتتاح: 28 تیر 1404؛ لحظهای که تاریخ کوچک ساخت
28 تیر 1404، صبحی سرشار از هیاهوی درون و شوق جمعی بود. گرمای تیرماه را باد ملایم سحرگاهی میشکافت، و در اتاقهایی که دیوارشان نه از آجر که از اتصالهای آنلاین ساخته شده بود، صدها نگاه به صفحههای نمایش خیره شد. نخستین زنگ آغاز *پیشنیازهای سوسیال دموکراسی* نواخته شد.
افتتاح مدرسه حزبی یک آیین ساده نبود؛ حرکتی بود که با نواختن نخستین نتش، همنوایی پنج دوره آموزشی در یک ارکستر فکری آغاز شد. مدرسان و دانشجویان، هر یک ساز خود را داشتند، اما همه روی یک طرح بزرگ مینواختند.
معماری مدرسه: پنج ستونِ دانایی
مدرسه حزبی مانند عمارت فکریای بود که بر پنج ستون استوار شده بود: «پیشنیازهای سوسیال دموکراسی»، «مجموعه سازوکار حزبی»، «تشکیلات حزبی», «مطالعات جنسیت» و «کاربست فلسفه در اخلاق حرفهای».
هر ستون نقشی مجزا داشت، اما هیچیک بیدیگری کامل نبود. منابع آموزشی نهتنها انتخاب شده بودند، بلکه به دست مؤلف یا مترجم تدریس میشدند تا حلقه میان دانش نظری و تجربه عملی قطع نشود. این پنج ستون، نقشه فکری مدرسه را شکل میدادند و در همان حال، پژواکی از تجربه جهانی را در بومیترین شکل خود بازمیآفریدند.
هفته سوم: استقامتی در برابر طوفان خاموش
هفته سوم، آزمونی پیشبینینشده بود. اینترنت ناآرام و محدود، تهدیدی برای استمرار جلسات شد، اما جلسات از حرکت نایستادند. مدرسها و دانشجویان بهجای تسلیم، مسیرهای فرعی گشودند: فایلها از پیش آماده، جلسات ضبطشده، ارتباطهای موازی بر بستر شبکههای جایگزین.
این مقاومت، احساسی شبیه به خاطرات دوران فعالیت مخفی نسلهای پیشین داشت با این تفاوت که سلاح اصلی اینبار، صفحهکلید و دوربین وبکم بود. هفته سوم در حافظه جمعی مدرسه ثبت شد، نه بهسبب دشواری، بلکه به خاطر ادامهدادن با وجود دشواری.
روایت هر دوره با ذکر تاریخ آغاز جلسه اول
1. پیشنیازهای سوسیال دموکراسی
آغاز: 28 تیر 1404
از نخستین روز، شرکتکنندگان با پرسشی ساده اما بنیادی روبهرو شدند: «عدالت اجتماعی از کجا آغاز میشود؟» این آغاز، دروازهای بود به سمت نظریهها و تجربههایی که قرنها مبارزه را پشت سر داشتند.
2. سازوکار حزبی
آغاز: 29 تیر 1404
با نگاهی موشکافانه به موانع تحزب در ایران شروع شد. جلسه اول بذر این ایده را کاشت که حزب، نه ابزار انتخاباتی موقت، بلکه نهاد پایدار مشارکت سیاسی است.
3. تشکیلات حزبی
آغاز: 30 تیر 1404
شرکتکنندگان از همان ابتدا فهمیدند که تشکیلات، همان مهندسی اجتماعی کوچکمقیاسی است که در آینده بزرگ خواهد شد؛ ساختاری با اعصاب زنده و قواعد روشن.
4. کاربست فلسفه در اخلاق حرفهای
آغاز: 2 مرداد 1404
به محض آغاز، این سؤال کلیدی بر میز نشست: «چگونه باید تصمیمی حرفهای گرفت که هم سودمند باشد و هم اخلاقی؟» نقطهای که فلسفه به زیست روزمره پیوند خورد.
5. مطالعات جنسیت
آغاز: 14 مرداد 1404
این آغاز، ضمن گشودن پرونده فمینیسم، وعده داد که گفتوگوهای مدرسه تنها به سیاست کلان محدود نخواهد شد، بلکه به سیاست بدن، جنسیت و قدرت هم خواهد پرداخت.
فراتر از کلاس: میدان تمرین زیست حزبی
مدرسه حزبی در ظاهر یک فضای آموزشی بود، اما در واقع، آزمایشگاهی برای تمرین کار جمعی. نامنوشتهها، تقسیم مسؤولیتها، هماهنگی در زمانبندی و حتی تنشهای کوچک، همه فرصتی برای یادگیری عملی زندگی در یک حزب بود.
در این میدان، مدرسان نقش مربی بودند، اما مربیانی که خود نیز میآموختند. گفتوگوها، چه درباره متنهای نظری و چه درباره تجربههای زیسته، مرز میان مدرس و شاگرد را نرم میکرد.
پیوند گذشته و آینده
مدرسه حزبی پلی بود میان تاریخ مقاومت سیاسی و فردای دموکراسی پایدار. روایتهایی از زندگی کسانی که در دهههای گذشته بهخاطر حزب تبعید یا زندانی شدند، آینهای بود برای سنجیدن مسیر امروز. همین پیوند بود که باعث میشد دانشجوی امروز، پا در جای پای نسل پیش بگذارد و همزمان چشم به افقهای نو بدوزد.
نتیجهگیری: آغاز، نه پایان
ذکر تاریخ آغاز هر دوره، همانند کوبیدن میخ در دیوار تاریخ است تا روزی که بر آن قابهایی آویخته شود از دستاوردها، شکستها، اصلاحها و امیدها. مدرسه حزبی آغاز یک راه است، راهی که در آن، کلاسها تنها بخشی از مسیرند و عمل سیاسی بخش دیگر آن.
این نهاد نوپا اگر بتواند استمرارش را حفظ کند، نهتنها محلی برای آموزش که به کارگاه ساخت جامعهای مسؤول، آگاه و آزاد بدل خواهد شد.
حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی