محمدکاظم انبارلویی، سردبیر اسبق روزنامه رسالت و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی
بزرگنمایی:
محمدکاظم انبارلویی، از اعضای شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی میگوید فعالیتهای سیاسی گروهی خود را پیش از انقلاب و به شکل تحرکات سیاسی در گروههای کوچک مخالف رژیم سابق شروع کرده است. انبارلویی که عضو اسبق حزب جمهوری اسلامی است در پی انحلال این حزب در سال ۱۳۶۶ بهعنوان یکی از اعضای شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی در این مجموعه فعالیت کرده است. اراده ملت با توجه به سابقه بالای محمدکاظم انبارلویی در فعالیتهای حزبی گفتوگویی با این فعال سیاسی اصولگرا انجام داده که در ادامه میخوانید:
اراده ملت؛ فائزه صدر:
محمدکاظم انبارلویی، از اعضای شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی میگوید فعالیتهای سیاسی گروهی خود را پیش از انقلاب و به شکل تحرکات سیاسی در گروههای کوچک مخالف رژیم سابق شروع کرده است. انبارلویی که عضو اسبق حزب جمهوری اسلامی است در پی انحلال این حزب در سال 1366 بهعنوان یکی از اعضای شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی در این مجموعه فعالیت کرده است. اراده ملت با توجه به سابقه بالای محمدکاظم انبارلویی در فعالیتهای حزبی گفتوگویی با این فعال سیاسی اصولگرا انجام داده که در ادامه میخوانید:
ایران بهعنوان کشوری که قانون احزاب در ساختار قانون اساسیاش وجود دارد و منعی در برابر فعالیتهای حزبی وجود ندارد، از برکات فعالیتهای حزبی بهرهمند نیست؟ چرا احزاب کشور ما در عرصههای سیاسی پرقدرت ظاهر نمیشوند؟
بعد از پیروزی انقلاب احزاب روندی غلط در پیش گرفتند که همانا کسب قدرت بود که بهعنوان هدف حزب تعریف میشد. درحالیکه با به قدرت رسیدن احزاب ابتدا نیاز به مسئولیت گرفتن کادرها و اجرای برنامههای حزب برای اداره کشور نمایان میشود ولی در این مرحله دست احزاب خالی بود. این ایراد به احزاب وارد است چراکه فقط به قدرت فکر میکنند و تنها تا کسب قدرت برنامهریزی کردهاند. این هدف را هم با تبلیغ دنبال میکنند، نه با عملکرد و کارنامه. به نظر من این انتقاد به کارکرد عموم احزاب بعد از انقلاب وارد است تا جاییکه در دورههایی وضعیت بهنوعی سو استفاده از اعتماد مردم مبدل شد و رهبران احزاب باید در برابر این نقیصه پاسخگو باشند که مطلقاً پاسخگو نبودند.
آیا این نقص به عدم استقبال حاکمیت از احزاب و نیروهای حزبی اشاره ندارد؟ حتی میبینیم روسای جمهور در دوران تبلیغات انتخاباتی تأکیددارند که عضو هیچ حزبی نیستند، به نظر میرسد در سالهای بعد از انقلاب حاکمیت از اعمال نظام حزبی اجتناب میکرد؟
به نظر من حاکمیت با تشکیل حزب و با حاکمیت حزبی مسئلهای ندارد. چون ما قوانین مربوطه را داریم. احزاب در قانون اساسی به رسمیت شناختهشدهاند و منعی برای فعالیت احزاب دیده نمیشود و نمیشود گفت حاکمیت با احزاب مخالف است و با ما مخالفت شده و نتوانستهایم کارکنیم. نه هیچوقت اینطور نبود! مگر اینکه کار حزب و گروهی خلاف قوانین و مقررات کشور باشد. وگرنه در مواردی که مطابق با قانون پیش رفتهاند هیچ منع و مانعی وجود نداشته. وقتی میبینیم فردی که برای اداره کشور انتخاب میشود، میگوید من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم. چون چندین حزب و گروه جمع میشوند و او را انتخاب میکنند. یک نفر نمیتواند نماینده یک حزب باشد. چون او باید مظهر انتخاب ملی باشد. بههرحال رئیسجمهور، رئیسجمهور همه است. چه کسی به رئیسجمهور رأی داده باشد و چه کسی به او رأی نداده باشد. پس روسای جمهور مجبور هستند که بگویند ما عضو هیچ حزب و گروهی نیستیم. حزب در آن بازه زمانی نمیتواند بگوید این فرد نماینده من است. فعالیت حزبی نامزد باید از سالها قبل شروع میشد؛ بنابراین نوعاً روسای جمهوری که انتخابشدهاند هرچند که مدتی در یک حزب فعالیت کرده باشند و زا نظر فکری هم به گروهی وابسته باشند اما در اولین گویش سیاسی، خود را از اینکه عضو حزب باشند مبرا میدانند. چون عملاً فعالیت حزبی نداشتهاند. این نقص احزاب است که در حذف نخبگان و یا تربیت نخبگان ناموفق بود.
برای تشویق به فعالیتهای حزبی باید جذابیتی ایجاد کرد؟ مزایای نظام حزبی چیست آیا میتوان با آگاهسازی جامعه از این مزایا نیاز به تشکیل حزب را یادآور شد؟
اگر حزب بستر حضور نخبگان باشد این جذابیت ایجاد میشود. در کشور ما نخبگان جامعه حزب ندارند و حزب هم از افراد نخبه خالی است. این اشکال را باید در فضای سیاسی جامعه دید و حل کرد تا احزاب رشد کنند. رجال سیاسی و مذهبی و نخبگان ما حزبی نیستند. بیشتر بزرگان سیاست در زمره رهبران احزاب نیستند و هرچند تمایلات خود را در حوزه سیاسی نشان میدهند و میتوان فهمید که به چه حزب و گروهی گرایش دارند ولی از پیوستن به احزاب خودداری میکنند همین عامل نکتهای مهم و اشکالی اساسی و مانعی در راه رشد احزاب است چراکه وقتی یک نخبه سیاسی اینچنین خود را از چهارچوب حزب دور نگه میدارد برای عامه مردم که پیرو نخبگان هستند این باور ایجاد میشود که گویی ورود به حزب انتخاب مصلحت نیست. ازاینرو ما در سالهای پس از پیروزی انقلاب در سطح سیاسی با احزاب خوب و قوی روبرو نبودیم بلکه با رجال سیاسی و مذهبی روبرو شدیم. نخبگان سیاسی و اجتماعی وارد صحنه شدند و چون از حمایت حزبی و از قدرت و دستِ بازی که حزب به رجال سیاسی میدهد برخوردار نبودند و آن افق دید حزبی و برنامه و کادر و نیروها را نداشتند، دولتهایی قدرتمند تشکیل نمیشد. به نظر من دانشگاههای ما و دانشکدههای علوم اجتماعی و دپارتمانهای جامعهشناسی و علوم سیاسی باید روی این موضوع کار کنند و حزب در ایران آسیبشناسی شود. بعد از چهلوچهار سال سابقه استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران وقت آن رسیده که در مورد احزاب کشور و کارکرد آنها تحقیق شود و نظریههایی ارائه شود و چرایی عدم تشکیل احزاب توسط نخبگان و عدم حضور آنها در احزاب سیاسی کشور بررسی شود.
پیشنهاد شما برای رفع نواقص فعالیت حزبی و رسیدن به نظام حزبی مطلوب چیست؟
امروز کارکردهای حزب به معنای آموزش و کادر سازی و برنامهریزی برای اداره کشور در پایینترین کیفیت ممکن قرار دارد. کادر سازی و برنامه برای اداره کشور وظیفه اصلی حزب است که کاملاً فراموششده است. این اشکال به احزاب وارد است که کارکرد اصلی خود را که تربیت کادر و تضمین برنامه برای اداره کشور است را تعطیل کردهاند و به نحوه گرفتن قدرت در جامعه میپردازند. احزاب باید بر بخش آموزش و کادر سازی توجه داشته باشند. امروز در داخل احزاب خصیصههای کار گروهی و سازمانی موجب تفرقه شده است. مسئله انحصار قدرت در داخل حزب هم وجود دارد. آن سطح سلسلهمراتبی رعایت نمیشود. اگر حزب را بستری برای آموزش و رشد افراد برای کار سیاسی و اداره جامعه بدانیم باید به سلسلهمراتب و آموزش و کادر سازی دقت شود. رفتار عادلانه انتخاباتی باید اول از درون هر حزبی شروع شود. باید بدانیم که حزب سکوی پرتاب فرد به مقام و منصب نیست بلکه مرحلهای برای رشد و تربیت سیاسی است.