مقام دانشجو و سخنگویی، درخورِ این مقام نوشتار

مقام دانشجو و سخنگویی، درخورِ این مقام

  بزرگنمایی:
می‌گویند سخنِ مترادف با همه، وزن معرفتی انسان است و ازاین‌روست که انسان‌های بزرگ را از طریق سخنانی می‌شناسند که نه‌تنها برای مخاطبان هم عصر خود، بلکه برای همه نسل‌ها و در همه زمان‌ها قابل مراجعه می‌باشند

می‌گویند سخنِ مترادف با همه، وزن معرفتی انسان است و ازاین‌روست که انسان‌های بزرگ را از طریق سخنانی می‌شناسند که نه‌تنها برای مخاطبان هم عصر خود، بلکه برای همه نسل‌ها و در همه زمان‌ها قابل مراجعه می‌باشند و شوربختانه ما به هر میزان که در قرون گذشته از نفس گرم صاحب سخنان نامی برخوردار بوده‌ایم تا جایی که سخن بسیاری از آنان را امروز هم می‌توان برای انتقال‌یافته‌ها (اطلاعات و تجربه‌ها)، و لطف و برقراری تعامل بکار گرفت؛ اما در زمان حاضر این تاثیرگذاری بطور جدی مخدوش و پرچالش شده است. کار بدان‌جا رسیده است که افراد به‌ظاهر مهم نیز بدون توجه به موقعیت و وزن مخاطبان و هم چنین با تساهل در برابر نقش کلام در حفظ وظایف ارتباطی خویش همچون وظیفه پیوستگی، اطلاعاتی و استدراکی، تأثیرگذاری، تصمیم‌گیری و تصدیق که هریک می‌توانند زمینه مناسبی برای جذب مخاطب محسوب شوند، حرف‌هایی بر زبان می‌رانند که در عمل  نمی‌تواند کمترین تناسبی با مقام مخاطب و شان و جایگاه سخن داشته باشد. برای نمونه اگر به سخنان ریاست‌جمهور و شهردار تهران که بر مبنای قانون جایگاه‌های بسیار پر اهمیتی را اشغال کرده‌اند و در روز دانشجو بیان داشته‌اند توجه کنید درمی‌یابید که سخنان آنان نتوانسته با دربرداشتن ویژگی‌هایی چون: 
1. توجه به محدوده فکر و اطلاعات شنونده 
2. شیوه درست سخن‌گفتن 
3.  مؤدبانه سخن‌گفتن 
4. دوری از بیان و مطالب غیرقابل‌درک و...
وظایف مورد اشاره فوق را بجا آورد! و ازاین‌روی بهتر بود که اساساً چنین سخنانی مطرح نمی‌شد بله دوستان چه قبول کنیم و چه از پذیرش آن طفره برویم امروز شرایط جامعه ما بسیار بحرانی است و دانشجویان در متن این بحران نقشی بسیار محوری بازی می‌کنند تا جایی که می‌شود با یقین کامل گفت که اگر بشود با دانشجویان روابط تعاملی گسترده‌ای ایجاد کرد، این ارتباط می‌تواند در کنترل و مدیریت بحران مورد اشاره نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای داشته باشد؛ اما زهی تأسف که بسیاری از مسئولان ما نه واقعیتی به نام بحران و انسداد را قبول دارند و نه پشیزی برای کنترل و مدیریت آن قائل‌اند و دقیقاً از این منظر است که فردی به نام زاکانی در دانشگاه حاضر می‌شود و به‌جای آنکه با دانشجویان سخن به وجود مشکلات متعدد شهری و خدمات آن بیان کند سخن از موضع یک مدعی سیاسی حزبی طرح می‌کند و در نهایت با کل‌کل از نوع بسیار سطحی و محاوره‌ای شرایط را به‌جایی می‌کشاند که در آن بسیار سخن‌های ناگفتنی طرح می‌شود و یا ریاست‌جمهور مملکت با حضور در دانشگاه به‌جای آنکه سخن از منزلت و جایگاه دانشجو و تأثیر آن در آینده مملکت بگوید و تمام تلاش خود را بکار گیرد تا دانشجویان را متوجه اهمیت شرایط و انجام تکالیف و وظایف متناسب با شرایط بکند سطح سخن را چنان پایین می‌آورد که کل سخن به نقالی خاطرات و دلگویه‌های معمول اختصاص می‌یابد. این اتفاق را می‌توان معلول این نکته دانست که اولاً دوستان موردنظر تجربه دانشجویی اعم از کار و فعالیت در جنبش‌های دانشجویی و علمی نداشته‌اند و ثانیاً این افراد شناخت درستی از دقایق منتسب به موقعیت‌های رسمی خود به دست نیاورده‌اند تا با اتکای به این دو ممیزه بدانند که باید با دانشجو از چه بگویند تا دانشجو، جمله جان برای شنیدن شود و با دریافت کلام به دنبال عملی ساختن آن برود حال سؤال این است که طراحان برگزاری چنین مراسم‌هایی در اساس دنبال کدام تأثیر و به‌تبع آن تغییر در دیدگاه و برداشت دانشجویان از شرایط حاکم بر جامعه بوده‌اند که برای اعمال آن این افراد را انتخاب و به دانشگاه گسیل داشته‌اند؟
به نظر نگارنده اساساً مسئولان و متولیان دراین‌خصوص دارای طرح و برنامه مشخصی نبوده‌اند که اگر بودند و می‌دانستند که همه چیز نباید بر محوریت بازی‌ها و رفتارهای سیاسی ممزوج با هیجان و متناسب با منافع و مطامع جریان‌های قدرت بچرخد که اگر بچرخد مشکلاتی را باعث می‌شود آنگاه با یقین به این که، همه مشکلات دقیقاً در حوزه‌های اختصاصی‌شان شناسایی نمی‌شود و اگر هم شناخته شود، سیاست به‌خاطر سایه‌اش بر همه حوزه‌ها، می‌تواند برای مشکلات بسیار تخصصی‌تر پاسخ داشته باشد.
آنگاه میدان گفتگو با دانشجویان به  کسانی سپرده می‌شد که در حوزه تخصصی خود نظریه‌پرداز باشند تا بتوانند دقیقاً متناسب با آنچه که در جریان است سخن بگویند و گرنه کل‌کل با ادبیات محاوره‌ای نه‌تنها نمی‌تواند مشکلی را حل کند؛ بلکه خود زمینه‌ساز بسیاری از اتفاقات تلخ می‌شود که هزینه‌های آن را نه رئیسی و زاکانی بلکه مردم بدبختی می‌پردازند که با هزاران زحمت فرزندان خود را به دانشگاه فرستاده‌اند و بیک باره آنها را در پشت میله‌های زندان می‌یابند.


حسن اسدی


نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

از تهدید تا فرصت ایران و دوراهی تدبیر یا هیجان

اعتماد عمومی به مثابه ثروت

حجله‌ی آتش و خون

درس‌هایی در 12 روز

جنگ های جدید چگونه است؟

جهان در هفته ای که گذشت(97)

چهارمین پلنوم حزب اراده ملت ایران در مهر ماه برگزار می‌شود.

گرجستان؛ سفره‌ای کوچک، اما باز برای همه

«مدرسه حزبی 2» در آستانه آغاز؛ پاییز امسال با نیرویی دوچندان

کتاب «امنیت پایدار آب و سیاست خارجی» راهی چاپخانه شد

انتصاب مشاور جوان و رئیس شورای مشورتی جوانان خوزستان

24 آگوست، نمایش قدرت و وحشت شوروی

پدر علم کویرشناسی ایران

فقط ما بودیم و بس

مدرسه حزبی؛ از رؤیا تا نهاد

به تمامی رعیت، اما بزک‌شده

روز مبارزه با تروریسم فراتر از مبارزه نظامی، به‌سوی امنیت پایدار با رویکردی جامع و ملی

در راه مانده

معرفی کتاب امنیت پایدار آب و سیاست خارجی

معرفی کتاب «خرس کوچولو و خرس بزرگ»

جامعه‌شناسی نقش زنان در سازمان‌های مردم‌نهاد

نقد کتاب «انضباط بدون گریه»

بازگشت به نهاد: راهی برای عبور از فرسایش سیاست

جنگ بزرگ - صلح بزرگ

پروژه وفاق پزشکیان؛ رجعتی به دوران پیشا خاتمی

تله‌های سه‌گانه پیشِ روی تصمیم‌گیران

سیاست و بالن آرزوها

میزان نفوذ موساد در ایران

سقوط طبقۀ متوسط این گونه روی می‌دهد

افول نفوذ روسیه در قفقاز جنوبی

خاورمیانه در تلاقی قدرت و کرامت: حقوق بشر، قربانی غفلت استراتژیک

تاسیان

«اندر حکایتِ حکمرانی دشمن‌یار»

ارزش پاسخگویی

مادر بودن یک امتیاز است

معضلاتِ حل معضل!!

فرسایش خاک و نقش شخم زدن در آن

معرفی کتاب صداهایی برای برابری

بررسی راه‌های جذب و نگهداشت سرمایه انسانی داوطلب در سازمان‌های مردم نهاد

جهان در هفته ای که گذشت(96)

برگزاری پلنوم تعیین استراتژی و راهبرد حزب پیش از کنگره

سومین هفته مدرسه حزبی؛ تلاشی ماندگار برای پرورش اندیشه‌های نو با وجود همه چالش‌ها

انتشار قریب‌الوقوع کتاب «برابری، تضمین‌کننده منافع جمعی»

بیانیه حزب اراده ملت ایران درباره پس‌گرفتن لایحه مقابله با محتوای فضای مجازی: خواستار شفافیت و مشارکت در سیاستگذاری

حقیقت؛ نخستین قربانی هیاهو

پرونده جنگ در دادگاه تاریخ

سناریوهای پیش رو در جنگ بین جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل

چطور ایران ضربه خورد

خوزستان و همبستگی اجتماعی

بیمه وهوش مصنوعی