بزرگنمایی:
بیش از ۴۰ سال است که در تقابل ایدئولوژیک با اسرائیل هستیم، که این رویارویی و تفکر انقلابی باعث بسیاری از خسارتها و تحریمها بر علیه کشورمان نیز شده است، بدون تردید جنگ ادامه سیاستها است، اما به زبانی بجز گفتمان؛ لذا برای تحلیل این تجاوز ۱۲ روزه بدون شک تاریخ و پیشینهای باید در نظر گرفته شود.
رضا فضلعلی
بیش از 40 سال است که در تقابل ایدئولوژیک با اسرائیل هستیم، که این رویارویی و تفکر انقلابی باعث بسیاری از خسارتها و تحریمها بر علیه کشورمان نیز شده است، بدون تردید جنگ ادامه سیاستها است، اما به زبانی بجز گفتمان؛ لذا برای تحلیل این تجاوز 12 روزه بدون شک تاریخ و پیشینهای باید در نظر گرفته شود. در موضوع حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر 2023، ایران با اسرائیل و آمریکا بهطور مستقیم آگاهانه و یا غیراگاهانه، با پایکوبی و جشن عدهای در خیابانهای کشور برای این حمله، وارد جنگی متفاوت با گذشته شدند، و نه صرفاً خرداد 1404. از آن زمان اسرائیل مرحله به مرحله هوشمندانه جلو آمد تا اینکه به خاک کشورمان بصورت علنی و مستقیم، بدون هیچ لاپوشانی تجاوز کرد. ایران و اسرائیل چند رویارویی را با هم تجربه کرده بودند؛ حمله به سفارت کنسولگری ایران در دمشق، ترور ابوهنیه در تهران و آخرین آن جنگ 12روزهای که برای هر دو طرف با درک و تجربهای در نقاط ضعف خویش، (ایران در رابطه با سلاحهای موشکی، اسرائیل هم در مورد گنبد آهنین ) و البته در سطوح مختلف تحمل خسارات زیادی ببار آورد، در حال حاضر نیز در رسانهها و جهان هر دو مدعی پیروزی هستند (وعده صادق1،2،3)؛ لذا ورود به درگیری دور از ذهنها نبود.
در ابتدای جنگها، اغلب زمینه غافلگیری وجود دارد؛ بطوریکه یک همبستگی، خواسته یا ناخواسته، ناشی از ترسی ناشناخته، را شاهدیم. لذا از نظر روحی و روانی، افراد جامعه، بدون اینکه به موضوع خاصی فکر کنند، ذهنشان درگیر هراسی از وضع موجود میشود و وحشت بوجود آمده، شاهد نزدیکی مردم به همدیگر که با نوعی از همبستگی سرزمینی هستیم. برای نمونه موضوع ایرانیگری قبل از انقلاب 57؛ یا پس از انقلاب، به موضوع اسلامگرایی بیشتر پرداخته شد. در حالیکه هیچگاه و در هیچ مقطع زمانی هویت ایرانی بطور کلی نادیده گرفته نشد، به همین دلیل بخشی از هر دو هویت ایرانی و اسلامی را خواه ناخواه در جامعه شاهد بوده و هستیم. لذا در مقطع زمانی حمله اسرائیل به ایران، فرقی بین یک مسیحی، آشوری، اهل سنت و یا هر انسانی با هرگونه اعتقاد، در همان چالشی قرارگرفتند که اکثریت جامعه شیعه مذهب با آن درگیر بود. براین اساس تهاجم به ایران که برای بار اول هم نبود، فقط به اکثریت شیعه مربوط نبود، ربطی هم به شکل مذهب، دین، قومیت و زبان نداشت. لذا سوژه هویت ایرانی بود، هویت سرزمین مادری و هویت فرهنگی اهمیت داشت. این روزها روایت همبستگی ملی و وفاق ملّی که بسیار افتخارآفرین و ارزنده است، را بسیار میشنویم، اما فراموش نکنیم که این وفاق، لزوماً دائمی نیست، در طول روزها و هفتهها و ماههای آینده احتمالا به سایر مسائل زندگی، اقتصاد و معیشت (آب، برق، بیکاری، تورم و...) گره خواهد خورد.
در عصر حاضر به علت ارتباط سنت با مدرنیته و دریافتهای ناباورانه از هر دو، نوعی سردرگمی و تضاد را شاهدیم. برخی آنچنان از هویت و فرهنگ ایرانی فاصله گرفتهاند که رفتار درست را تشخیص نمیدهند. لذا بایستی بهدنبال چگونگی راه چارهای بود تا نشانداده شود که انسان ایرانی در این دنیای مدرن، چگونه باید بدور از جنجال و خشونت بر مبنای خرد و عقلانیت رفتار کند. در این چند روز درگیری متوجه شدیم که مرزها و روابط ما ایرانیان فراتر از "من و دیگران" بایستی دیده شود، این همان وفاق و همبستگی است، که با وجود چالشها و اختلاف نظرهای موجود، باعث شد تا با همدیگر تماس بگیریم و دیگران به جای امنتری دعوت کنیم. در این 12روز ملت ایران در یک شوک و تلنگر جمعی، احساسکرد که باید از یکدیگر مراقبت کنند، به همین دلیل مراقبتهای جمعی در سطوح خرد و کلان با وجود اختلاف در گفتمانها، در این تجاوز آشکارتر شد.
اصولاً جنگها در دو بُعد امید در برابر ناامیدی قابل بررسی هستند، تمامی جنگها اختلالات روحی، روانی یا افسردگی را به همراه دارند، اما در درون همین جنگها، امید برای تغییر و توسعه مثبت در بسترهای جامعه، شکل میگیرد، باید پذیرفت نگاه نسل حاضر بسیار متفاوت و حتی بدلیل وسایل ارتباطی بسیار جلوتر از توسعه کشور است، این نسل، توانایی خروج از رنج و دردهای متعددی را داشته، که کار بسیار دشواری نیز بوده است. مسلماً حوادث این چند روز باعث تغییر در نوع پرسشگری و کنشگری در آینده خواهد شد؛ نگاه به جمع و منافع جمعی اهمیت بیشتری پیداکرد؛ افرادی که در حاشیه بودند، و دیده و شنیده نمیشدند، این توانایی را در خود احساس کردند که به جامعه برگردند و با خلاقیتهای فردی خویش به جامعه کمک کنند. از دیگر نتایج با اهمیت این جنگ، قطعی اینترنت و فضای مجازی بود، که باعث شد، ماهواره و کانالهای فارسی زبان خارج از کشور و یا صدا و سیمای جمهوری اسلامی، فقط منبع خبری به حساب میآمدند، به همین علت لزوم تغییرات اساسی و باز تعریف رسانه و اطلاع رسانی، به خصوص در صدا و سیما، که شاید اگر این جنگ ادامه پیدا میکرد، آن چیزی که امروزه به نام همبستگی و وفاق در جامعه مینامیم را با رفتار و نوع اطلاع رسانی، گفتار مجریان و دعوت برخی کارشناسان با تحلیلهای غیر واقعبینانه (عمدی و یا غیر عمدی)، از بین میرفت. از دیگر موارد، سیاست خارجی ایران است که نیاز به بنیادگرایی مثبت، بازسازی و بازنگری دقیق در رفتار و تصمیمگیرهایش به عنوان یک اصل آشکار دارد. ما در دیپلماسی و روایت جنگ در حوزه بینالملل در جهت مشروعیت جهانی، ابتدای کار بازنده بودیم، باور کنیم هر صلحی تسلیم نیست، یک بازدارندگی هوشمند و تعاملی متوازن و شکلی از دیپلماسی فعال است. برای هر صلح بایستی یک گفتمانی پویا و انعطافپذیر، در کنار اشکالی از توسعه مانند توان دفاعی پیشرفته و واقعگرایانه قرار داشته باشد، تا حدی که هیچ کشوری آنرا برای خود تهدید فرض نکند و در عین حال خودش نیز به علت ثبات و پایداری داخلی در سطوح خرد و کلان تهدیدی (دیپلماسی، قدرت نرم، اعتماد بینالمللی و انتخاب عقلانی متحدان) برای دیگری نباشد.
همانگونه که بیان شد تاریخ جنگها در ابتدا یک غافگیری است، لیکن، به مرور آموختیم، چگونه از هویت فرهنگی ایرانی خودمان استفاده کنیم، چگونه رفتار کنیم و چه کارهایی را چگونه میتوانیم، انجام دهیم تا مهاجمین در یک کنش دو سویه، در درون جامعه ایرانی هضم شوند؛ مغولها پس از حمله به ایران به شدت تحت تاثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفتند و ناخواسته در ما حل شدند. در حمله اعراب به ایران، با اینکه اسلام به ایران وارد شد، ولی زبان عربی مسلط نشد. در حقیقت مهاجمین تحت تاثیر هویت و فرهنگ ایرانی قرار گرفتند. به همین دلیل میتوان باور داشت که ایران حتی هنگام حمله دشمن نیز همیشه به دنبال کنشهایی بدور از خشونت محور بوده است، چنانچه دیدیم اینبار نیز در اعلام آتشبس از طرف ترامپ، ایران بلافاصله پذیرفت.
به باور من این جنگ برای نظام حکمرانی در ایران درسهایی داشت که باید به آن اهمیت داده شود: این جنگ نشان داد که چقدر ایران آسیبپذیر است، لذا قبل از هر حرکتی بایستی سراغ ساختار امنیتی و نفوذهای امنیتی (آفندی و پدافندی) برود و از دستاوردهای خودش (دانشمندان، فرماندهان نظامی) حفاظت کند. در یک جنگ محدود که زمینی هم نبود، در 12روز حدود 1000 نفر کشته شدند، در حالیکه در جنگ 8 ساله ایران و عراق تعداد شهدا حدوداً 200 هزار نفر بود. دیگر دستاورد این چند روز فهم بازیگران، در وجود عدم تصویری درست از روند سیاستگذاریهای گذشته، با خطاهای فراوان در بین مردم عادی بود، که دیگر نباید ادامه داده شود، حاکمیت بایستی قدرت مردم و نظام اجتماعی را در حوزههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی، برسمیت بشناسد و رفتار خود را اصلاح کند، عقبنشینی دولت از لایحه «مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی» نمونه آن است.
یادآوری این نکته ضروری است، که ما نیز مانند بسیاری دیگر از افراد تردیدهای بسیاری در دخالت ایالات متحده آمریکا در این درگیری بدلیل عدم اعتقاد به اهل جنگ بودن، ترامپ احساس میکنیم، چه بسا یکی از اهداف بمباران تاسیسات هستهای ایران، جلوگیری از گسترش جنگ بوده باشد. شاید یکی از شرایط آمریکا با اسرائیل برای حمله به تأسیسات هستهای، پایبندی اسرائیل به آتشبس، هر چند شکننده، مانند آتشبس بین اسرائیل و مصر و یا برخی از کشورها، که بدون صلحی پایدار سالها برقرار است، بوده باشد، تا در صورت آغاز مذاکره مجدد بین ایران و ایالات متحده، در آینده، بشرط تعامل و عدم تقابل، به یک شبه صلح در میان مدت، به صلحی پایدار به خصوص بین ایران و آمریکا، نیز تبدیل شود؛ زیرا دکترین فعلی آمریکا جنگ نمیباشد. بدون تردید از ظاهر بسامدهایی (فرکانسهایی) که در حال حاضر، از دو طرف با زبانهای متفاوت آشکار است، وجود اراده برای مذاکره است، بطوریکه ایران حق غنیسازی را برای خود حفظ میکند، ولی استراتژی در شکل و اندازه آن مسلما با گذشته بایستی تغییر اساسی داشته باشد.
البته یادآوری این نکته ضروری است که آیا جغرافیایی در خاورمیانه سراغ داریم که یک هژمونی وجود داشته باشد که در مقابلش مقاومت نباشد؛ اگر در جامعهای تفکر سکولاریسم مشاهده شود، بدون شک در مقابلش عصبیتها و منطق دینی همراه با مقاومت شکل میگیرد و بر عکس آن نیز صادق است. در جامعه ایران نیز بعلت تکثر، اینگونه مسائل فراوان است، بایستی این تضادها را راهبری کنیم تا در مقابل هم قرار نگیرند، رقابت مثبت و سازنده لازمه توسعه است ولی نه رقابت تخریبی، که در غیر اینصورت افراطیگری رشد میکند و آن چیزی که نباید اتفاق بیفتد، یعنی مطرح شدن "من" و "دیگری" در جامعه است. در چنین جامعهای با عدالت از پیش تعریف شده، در دادگاهی یکطرفه، بدون وکیل مدافع، خود فرد، قاضی و مجری عدالت نیز میشود. براین اساس وفاق و همبستگی ملی به ناسیونالیسم و افراطیگری، نبایستی تبدیل شود که به سرکوب دیگر اقلیتهای دینی، مذهبی، قومی یا سبب دعواهای سیاسی و یا به ترورهای داخلی (فیزیکی- شخصیتی) بیانجامد. بدون شک صلح و آتشبس و برچیدن بساط تمامی مظاهر خشونت، امری عقلانی و قابل تقدیر است؛ بنابر نظر بزرگان علم سیاست، صلح در برابر جنگ نباید قرار گیرد، صلح را بایستی در مقابل تمامی مظاهر خشونت قرار دهیم، و جنگ نیز یکی از اقسام خشونت است.
عدهای بر این عقیدهاند که ایران از لحاظ نژاد، مذهب و زباندر منطقه تنهاست ولی یادآوری میکنیم که ایران هر زمانی که بر عقل، فرهنگ و هویت خویش تمرکز کرده این توانایی را داشته که گزینهای به نام تنهایی استراتژیک نداشته باشد و روابط خوبی از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در منطقه و خارج از آن داشته باشد. تنهایی استراتژیک یک انتخاب از طرف برخی از بازیگران و حاکمیتها است و وجود خارجی ندارد، بدون تردید ائتلافها و روابط باعث کاهش هزینهها و مشکلات و مشروعیت در داخل و همگرایی مثبت با دیگر کشورها و همچنین افزایش پیشرفت در عرصههای مختلف را نیز بدنبال خواهد داشت. اما در عین حال باید نگران بود، برخی نیز بر این باورند که صلاح جامعه و کشور، حرکت به سمت نظامیگری است، زیرا این تفکر را پیشاپیش در جامعه وارد کردهاند که جنگ در برابر صلح است و نه خشونت؛ لذا با کمک نظامیان و وجود آن وفاقی که از طریق ملیگرایی افراطی به عمد دنبال میشود، اوضاع را خطرناکتر از هر زمانی خواهند کرد و زمینه را برای افزایش برخی سرکوبها در جامعه و آغازی برای چالشهای جدید مانند کره شمالی فراهم میشود. لذا تاکید میکنم که ناسیونالیسم بدون افراطگرایی و وفاق به وجود آمده، بسیار ارزشمند خواهد بود و امیدوارم که پایدار نیز باشد؛ لیکن بدون عقلانیت و تصمیمات مهم در زمان مناسب، صرفا با امید واهی، نمیتوان به اهداف بلند مدت و پایدار رسید. براین اساس نقش رسانهها، احزاب و انجمنهای غیر حکومتی، در کنار اندیشمندان و دانشگاهیان آزاد اندیش، اهمیت بسزایی پیدا میکند. زیرا تمامی دولتها بدرستی برای دفاع از سرزمین خویش بدنبال سربازگیری و ارتشی قوی هستند، ولی آیا حاکمیتی را سراغ داریم که بصورت عملی بدنبال داشتن ارتش صلح باشد. آری، وظیفه چنین ارتشی گوشه نشینی و اینکه کاری بکار کسی نداشتن، نیست، تکلیفش مبارزه با جهل و افراطیگری، در تمامی ابعاد خرد و کلان (خانواده، محله، شهر، کشور، منطقه و جهان)، همراه با افزایش آگاهی بر علیه هرگونه خشونت است. زیرا جوامع همیشه در حال جنگ نیستند، اما در اغلب موارد به شکلهای متفاوت دارای خشونت پنهان و آشکار هستند. حاکمیتها بایستی ابتدا در ساختار روابط بینالملل قوی باشند و نخبگان و بازیگران نیز در داخل آمادگی اصلاحات را داشته باشند، لازمه اصلاحات، استمرار بدون سکون و نبود تعصب کورکورانه، در ادامه تصمیمات ناموفق گذشته است؛ زمانی جامعه آرام و بدون خشونت، با همبستگی و همدلی، فارغ از تمامی چالشها بین ملت- دولت پایدار خواهد بود، که گفتمان در سطوح سیاسی، فرهنگی، اقتصادی تغییر را در جهت کرامت انسانها پذیرا باشد. مردم و حاکمیت بایستی همکاری کنند نه برای اقتدار حکومت، بلکه برای خیر جمعی، لذا نتیجه همبستگی و وفاق واقعی، بدور از شعار، وجود اعتماد به دولت است.
حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی