گذری و نظری بر وضعیت وخیم آموزش و پرورش در سال تحصیلی جاری

نه آموزش، نه پرورش؛ فقط کلنگ و قیچی!؟ نوشتار

نه آموزش، نه پرورش؛ فقط کلنگ و قیچی!؟

  بزرگنمایی:
اکنون که در حال نگارش این سطور هستم، چهل و شش روز از سال تحصیلی گذشته. همه چیز به طرز عجیبی درهم و برهم است! هیچ چیزی سر جایش نیست! نه اینکه بعد از سیزده سال کار در آموزش و پرورش انتظار داشته باشم که همه چیز روبراه باشد، نه، اما امسال به طرز عجیبی مصیبت زدگان را مانند هاییم!

کاظم طیبی فرد 
اکنون که در حال نگارش این سطور هستم، چهل و شش روز از سال تحصیلی گذشته. همه چیز به طرز عجیبی درهم و برهم است! هیچ چیزی سر جایش نیست! نه اینکه بعد از سیزده سال کار در آموزش و پرورش انتظار داشته باشم که همه چیز روبراه باشد، نه، اما امسال به طرز عجیبی مصیبت زدگان را مانند هاییم!
اگر این سطور را می خوانید، گمان نبردید که از تضییع حقوق معلمان خواهم گفت که اگر بگویم، هم مکرر و هم ملال آور است و هم کسی به کتف مبارکش هم نمیگیرد و شاید متهم به منفعت جویی هم بشوم.
کما اینکه قبلاً، هنگامی که درباره ارتقاء سطح معیشت معلمان یا رتبه بندی می گفتیم و می نوشتیم، همین خرده را بر ما می گرفتند که: “در این واویلا به فکر جیبت هستی؟” گمان باطل مبرید که آن دغدغه ها حل شده، نه از رتبه بندی خبری هست، نه از بهبود.
راقم همین سطور با بیش از دوازده سال تدریس در مقطع ابتدایی، ارتقاء دو مقطع تحصیلی بعد از استخدام، با سابقه پژوهشی و تألیف چندین مقاله؛ در رتبه دو، یعنی فقط یک رتبه بالاتر از تازه کارها قرار گرفته، که اعتراض اش قریب به شش ماه است که در حال بررسی است! اینها بماند برای بعد، گویا به مرگ گرفته اند، که به تب راضی شده ایم.
امسال، سال تحصیلی در حالی آغاز شد که جناب رئیس الوزراء هر دم از بهبود اوضاع دم میزند و وزیر آموزش و پرورشش که از پی افتضاح وزیر قبلی در عدم پرداخت حقوق و عیدی معلمان، این سکان را بدست گرفته، مدعیات محیرالعقولی مطرح میکند.
از سابقه علمی جناب وزیر باید بگذریم، چون صحّت مدعیات آن هم هنوز برایمان مکشوف نشده. آمار و ارقامی که از مقالات و کتب تألیفی وی در رزومه او آمده به هیچ روی با آنچه در پایگاه های علمی ثبت شده همخوانی ندارد. نه در کتابخانه ملی آن تعداد کتاب از او هست و نه حتی در سایت دانشگاهی که مدعی استاد تمامی آن است، آن مقدار کذایی مقاله ثبت نشده!
این روزها ارقام عجیب و غریبِ چند ده هزار نفری از کمبود نیروی آموزشی مطرح میشود. در همین تابستان گذشته هم دو آزمون استخدامی برگزار شد. نه تنها آن کمبود رفع نشد، خود آزمون استخدامی به معضلی تبدیل گشت. هنوز هم به فرجام نرسیده چون در ابتدا تعداد بسیار کمتری از آنچه قرار بود به استخدام درآیند به عنوان قبول شده در آزمون اعلام شد و باقی به بعد حوالت داده شد.
دو هفته از سال تحصیلی گذشت، اثری از آنچه تکمیل ظریف خوانده بودندش، هویدا نشد. جالبتر اینکه عده ای را با تماس تلفنی، حتی در روز جمعه و تعطیل به عنوان قبول شده تکمیل ظرفیت
فرا خواندند و به کلاسها فرستادند. حتی به کلاسهاییکه با معلمان بازنشسته، به عنوان اضافه کار پر شده بود. ماجراهای ظرفیت ها و تکمیل هایش امّا تمام نشد، هنوز هم نشده.
برخی از همین تازه معلمان با دیدن نتیجه رسمی تکمیل ظرفیت در سایت، شوکه شدند، چون در آنجا مردود خوانده شده بودند! لطفاً سرگیجه نگیرید، ماجرای امسال آموزش و پرورش به همین عجایب المخلوقات ختم نشده، قصه ادامه دارد، حوصله کنید.
این تازه معلمها، نه آمادگی ذهنی داشته اند و نه علمی. و یکباره به کلاسها دلالت شدند اما از آن بدتر، یکباره هم رانده شدند. هنوز که هنوز است، این پتانسیلهای جذب شده بلاتکلیف اند. هنوز هم با وجود مردودی، کلاس ها را اداره می کنند و با وجود اینکه هیچ آموزشی ندیده اند تدریس می کنند. انگیزه ای هم ندارند، حتی نمی دانند ماندگارند یا نه. هنوز نیامده شأنشان کسر شده، حرمتشان شکسته و ذوقشان کور. جناب وزیر میفرمایند که عدم جذب نیرو در دوره دولت قبلی باعث این کمبود نیرو بوده. این یکی از همان فرمایشات محیّرالعقول است که پیشتر آمد. دولت جدید دو سال است که سکان اجرایی را به دست گرفته، آموزش و پرورش سال پیش با همان ساختار و همان نیروها سپری کرده، و حالا فهمیده اند که نیرو ندارند!
بعضاً هم بهانه می آورند که خروجی نیروها و بازنشستگیِ زیادی داشته اند. این هم از همان حرفهاست چون مگر بازنشستگان با صاعقه و زلزله ای غیر مترقبه بازنشسته شده اند که شمایان غافلگیر شده اید؟! مگر نمی دانستید چه میزان از نیروهایتان در معرض بازنشستگی هستند و حتی بازنشسته شده اند، ولی با وعده های تو خالیِ رتبه بندی مانده اند؟!
گیرم که همه اینها هم از ید قدرتتان خارج بوده، همین تابستان گذشته که در حال صدور ابلاغ ها بودید هم نفهمیدید؟ هنوز هم نمی دانید؟پس چرا آزمونیکه انجام شده و نتایجش معلوم است را به کار نمی گیرید؟
مگر می شود که آزمون به عمل آمده باشد، نمرات اختصاص داده شده باشد، قبول و مردود هم معیّن گشته باشد، ولی به یکباره حد نصاب نمره افزایش یابد و بفهمید که پذیرفته شدگانتان مردود بوده اند؟!
این از ماجرای جذب نیرو، اما وااسفا که نیروهای موجود را هم نتوانسته اند ساماندهی کنند. این یکی را کجای دلمان بگذاریم. هنوز هم انتصابات تمام نشده. روزها میگذرد و مدیران و معاونان، نو به نو انتخاب
می شوند.
تجربه زیسته؛ اگر از آمار رسمی استفاده کنیم، فاجعه پیداست اما دیوار حاشا هم بلند است. به راحتی همان آمار کتمان می شود. پس بهتر است تا متهم به سیاه نمایی و افترا نشده ام از تجربهی زیسته خودم بگویم. از آنچه میبینم و با گوشت و پوست و استخوان درکش می کنم.
خودِ من در دبستانی تدریس می کنم که هنوز معاون آموزشی ندارد. معاون آموزشی همانطور که از اسمش پیداست، دستیار مدیر است در تمشیت امور آموزشی. اگر دهه شصتی ها و پیرتر از آنها نمی دانند که معاون آموزشی چیست، بدانند که معاون آموزشی همان ناظم زمان خودمان است. کیست که نداند تمام بار تنظیم امور یک آموزشگاه را ناظم ها به دوش می کشند؟! ما آن را نداریم. در مدرسه ای خدمت می کنیم که خدمتگذار هم ندارد. یعنی نه تنها کسی نیست که بر کار ما نظارت کند و دانش آموزان را منظم کند، بلکه حتی کسی نیست که یک لیوان آب دستمان بدهد، حداقلِ امور نظافت و بهداشتی مدرسه را انجام دهد.
زنگ تفریح ها در راهروها، تا به دفتر معلمان برسیم، ناظم می شویم و کودکان و شیطنت هایشان را مهار می کنیم و چون به دفتر رسیدیم، همان ده یا پانزده دقیقه استراحتمان را باید به چای دم کردن بگذرانیم تا شاید لبی تر کنیم. از این وضعیت انتظار آموزش دارید یا پرورش؟!
از آموزش که خبری نیست، قبلاً هم نبوده. تا همین سال های اخیر مشغله معلمان و عالمان علوم تربیتی این بود که آموزشهای ابتدایی را کاربردی کنند. در پی این بودند که مواد درسی به نحوی اصلاح شود که کودکان را کارآزموده و دنیا دیده بار آورد. حالا با این وضعیت، تنها دغدغه ای که نداریم و از یادمان رفته، آموزش است.
اگر نگران مقوله پرورش هستید، باید به عرضتان برسانم که پشت میز نشینان مدبّر امور، سخت می کوشند. همین چند روز گذشته دستوری آمد که حتماً در آموزشگاه ها دفتر معلمان خانم و آقا باید جدا شود. البته این مقوله تا یکی دو هفته شامل ما نمی شد چون ما دفتری نداشتیم که در آن بنشینیم، حتی در
روزهای اول صندلی ای نداشتیم که تکیه زنیم. ضمن اینکه معلم، خلف شغلیِ انبیاء، خود می داند که عفت و حیا را چگونه لحاظ کند، لازم به این دستورات توهین آمیز نبود.
اگر نگران آموزش هم هستید، بدانید و آگاه باشید که مقدمات آمار سازی های آینده چیده شده تا بعدها هم مثل قبل ها، گل و بلبل وانمود شود، اوضاع.
بیش از چهل روز از سال گذشته، دفترهای کلاسی، همان هایی که معلمان ما در آن نمرات مان را ثبت می کردند، به دستمان رسید، اما نه برای اینکه آنگونه امور را در آن ثبت کنیم. حالا دفتر کلاس، کتابچه های قطور و خوش رنگ و لعابی است که هر سال نو می شود و با طراحی مجدد، تکلیف شب ما معلم ها می شود. از مشخصات خانوادگی تا حضور و غیاب و تا تاریخ و ساعت ملاقات با اولیاء را باید در آن ثبت کنیم. همه چیز باید بنویسیم، به جز ارزش آموزشی و تعلیمی اعمال دانش آموز. درباره علم و درس دانش آموزان همین مقدار بگوییم و بنویسیم که خوب است یا خوبتر، کافیست.
یادتان هست، در کلاس هایمان مبصرهایی داشتیم که اسم خوبها و بدها را می نوشتند؟ حتماً هست. پس یادتان باشد که ما هم اکنون مبصر کلاس ها هستیم. به سان همان زمان اسم خوبها و بدها را می نویسیم، به همان سان هم نوشته هایمان باد هوا می شوند، در گوش ها تلنبار می شوند.
ما حتّی میز و نیمکت و صندلی نداریم یا کم داریم، اما آمار ساخت مدارس نوساز افتخار آمیز است. میدانید چرا؟ چون همین مدرسه محل خدمت من توسط یک خیِّر ساخته شده و مسئولین منطقه ای پس از افتتاح مرحمتی او، با او و باقیات صالحاتش عکسهای یادگاری گرفته اند و رفته اند.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید ، گرچه جدید نیست، همین مدرسه در بیست و یکم اسفند ماه سال هزار و چهارصد و یک افتتاح شده. یادتان هست چه روزهایی را می گویم؟ روزهای قبل از عید نوروز که حال و هوای نوروز، مدارس را تعطیل و نیمه تعطیل می کند. امسال هم که با بلبشوی مسمومیت در مدارس، زودتر از همیشه مدارس به استقبال نوروز رفتند.
در همان اثنا مدارسی افتتاح شده، روبان قرمز زیبایش، بعد از تعارف مقامات به یکدیگر قیچی شده، کلنگ مدارس دیگری در جاهای دیگری از جیب خیّران مدرسه ساز به زمین کوبیده شده. مدرسه افتتاح شده در حالیکه هیچ مدرسه ای دایر نبوده. مدرسه افتتاح شده، بدون انتصاب مدیر. مدیر همین دبستان، اواخر تابستان منصوب شده و هنوز هم معاون ندارد. مدرسه هفت ماه پیش افتتاح شده، در حالیکه هنوز که هنوز است تجهیز نشده.
همین روزها و در همین عصر تکنولوژی که انواع ابزارهای آموزشی و کمک آموزشی مدرن به کار برده میشود، من و دانش آموزان با دریافت یک ویدئو پروژکتور ذوق زده شدیم. لابد باید شاکر هم باشیم و به قلّه های افتخار و پیشرفت نزدیکیم که در اوائل ماه دوم سال تحصیلی، یک دبستان قریب به سیصد دانش آموزه، یک آموزشگاه قرن بیست و یکمی، در یکی از کلاسهایش می تواند فیلم آموزشی ببیند، البته به شرط آنکه لب تاپ آموزگارش خراب نباشد و او هر روز به دوش بکشد و با خود به مدرسه ببرد.
سنگ خودم را به سینه میزنم؟! خب شما هم بزنید. مسئولین مشغول کلنگ و قیچی هستند، ما به سنگ به سینه زدن.
چارلی چاپلین میگفت: “مرا زدند، صدایم در نیامد. گمان کردند درد ندارد، محکمتر زدند.” اگر ما نجابت میکنیم و با نداری میسازیم، اگر همکارانمان و دانش آموزانمان را تنها نمی گذاریم و هم آبدارچی می شویم و هم ناظم، لااقل شما هم کلنگ و قیچیتان را زمین بگذارید. یا اگر اجابت چنین خواستی برایتان دشوار است، دست در جیب خودتان کنید. از جیب خیّری که به جای چپیدن بیت المال، خدمت خلق می کند، خاصه خرجی نکنید، لطفاً. اگر هم می کنید، پای بعدش هم بایستید. عکسهایتان را که گرفتید، روبان هایتان را که منقطع کردید، زمینِ خیراتی را که شکافتید و رفتید، نگاهی به پشت سر هم بیندازید. شاید مثل آن مقام مسئولی که فرمود به عقب بر نمیگردیم، اهل برگشتن نیستید و به سان برق و باد میتازید؟!
گراز ها چون گردن ندارند، فقط می توانند در یک خط مستقیم بدوند. هرچند با سرعت و قدرت میتازند و هرچند مانند کلنگ و بولدوزر زمین را میشکافند، همین راه راست رفتنشان، همین رفتن و به عقب برنگشتنشان، چه بسیار زمانها و مکانها که موجب هلاک خودشان یا دیگران شده. حتماً اگر قوه آرزو اندیشی می داشتند، با خود می گفتند و آرزو می کردند که ای کاش توان برگشتن داشتند. توان برگشتن داشتن هم چیز خوبیست...



نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

اکثریت جامعه خواهان تغییر است

سالی که نکوست از پیداست

مجلس و مبارزه با فساد

رخداد های منطقه ای و جهانی و رسالت حزبی

انتخابات حزب محور

جنبش زنان ایران

نمایشگاه رسانه ایران

بررسی یک نمونه تاریخی در بازار نیروی کار

مردان سپر آلودگی و تورم

چرخه مدارا

نان خالی را هم از سفره ها برداشتند!

گپی در نمایشگاه مطبوعات

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

اخبار جهان 78

تقدیر نامه نمایشگاه رسانه ایران

مشاهدات در 65 درجه جنوبی

آزادی زنان به سبک استالین

درگذشت خالف

سایه سیاست

کاروانسرای ایزد خواست

سرعت قطار تورم در دولت سیزدهم

اولین کتاب از مجموعه سازوکار حزبی به وزارت ارشاد ارسال گردید

حضور نماینده حزب اراده ملت ایران در گفتگوی نخبگان سیاسی دانشگاه تهران

حضور نشریه اراده ملت در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانه های ایران

برنامه ریزی حزبی ترجیع بند جلسات دبیران حوزه ها

فلسفیدن در باب دروغ؛ دروغ چرا؟!

انتخابات و دیگر هیچ ...

درباره ما

ایران گربه نبود

راهکارهای اثربخشی مجلس

انتخابات حزب محور (بخش اول)

نقلی از سلسله نشست های گفتگو و اندیشه

تاریخچه مالیات ایران

از نبود ظلم باید نوشت یا از وجود آزادی؟ چیستی عدالت و ظلم!

دولت رانتیر چیست و چه پیآمدهایی دارد؟

بیشتر آسیب های اجتماعی با فقر نسبت پیدا می کنند

کارآمدی مجلس را در گرو حضور شایستگان است

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

جهان در هفته ای که گذشت (77)

حضور انتشارات حزب در نمایشگاه کتاب استان هرمزگان

اعضا جدید دفتر سیاسی حزب مشخص شدند

نشریه سازمانی اراده ملت اولین حضور نمایشگاهی خود را تجربه میکند

ابراز نگرانی اعضا هیات دبیران حوزه ها در مورد برنامه 5 ساله حزب

لازم بود یادآوری کنیم

Black white and the greys سیاه سفید و خاکستری ها

آشپزخانه دیکتاتور

شهلا، نخستین ناشر زن ایران

معینی کرمانشاهی

خلیج فارس میزبان مهربانیست

خشکسالی بی سابقه