مسعود پزشکیان، وزیر پیشین بهداشت و درمان در دولت اصلاحات و منتخب مجلس دوازدهم در گفت و گو با اراده ملت عنوان کرد:
بزرگنمایی:
پس از انتشار نتایج قطعی انتخابات ۱۱ اسفند، میزان مشارکت در کل کشور ۴۱ درصد اعلام شد که نشان دهنده کمترین اقبال مردم به صندوق رای در ۴۵ سال گذشته است. بی میلی اکثریت به شرکت در انتخابات، انعکاس مطلوبیت حکمرانی از سطح جامعه به حاکمان است. پیامی که در انتخابات سال های ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ نیز از سوی جامعه به حاکمیت مخابره شد، ولی مورد اعتنا قرار نگرفت.
اراده ملت، فائزه صدر:
پس از انتشار نتایج قطعی انتخابات 11 اسفند، میزان مشارکت در کل کشور 41 درصد اعلام شد که نشان دهنده کمترین اقبال مردم به صندوق رای در 45 سال گذشته است. بی میلی اکثریت به شرکت در انتخابات، انعکاس مطلوبیت حکمرانی از سطح جامعه به حاکمان است. پیامی که در انتخابات سال های 1398 و 1400 نیز از سوی جامعه به حاکمیت مخابره شد، ولی مورد اعتنا قرار نگرفت. وضعیت غیر عادی مشارکت در انتخابات مجلس دوازدهم نمود بیشتری داشت جاییکه حتی افراد شناخته شده ای مثل آقایان باهنر، مطهری و نوبخت، از کرمان، تهران و رشت رای نیاوردند و آرا اول تهران به چهره های رادیکالی چون نبویان، رسایی و امیرحسین ثابتی رسید، در چنین وضعیتی شاید پیروزی مسعود پزشکیان به عنوان انتخاب دوم مردم تبریز قابل توجه باشد. وی از جمله نمایندگان منتقدی است که حضورش در عرصه انتخابات بر افزایش میزان مشارکت در تبریز تاثیر گذاشت. اراده ملت در گفت و گویی با مسعود پزشکیان، وزیر پیشین بهداشت و درمان در دولت اصلاحات و منتخب مجلس دوازدهم به بررسی دیدگاه وی درباره انتخابات، مجلس و دولت پرداخته که در ادامه می خوانید:
با وجود اینکه یک بار اعلام کرده بودید به رد صلاحیتتان اعتراض نخواهید کرد، ولی بر خلاف این گفته عمل کردید و برای گرفتن مجوز حضور در انتخابات تلاش کردید. انگیزه شما برای حضور در این رقابت سیاسی چه بود؟
بهانه رد صلاحیت من عدم التزام عملی به نظام بود. به من که زندگی ام را برای این نظام گذاشته ام گفتند التزام عملی ندارم! سر در نمی آورم آن هایی که التزام عملی دارند چه کسانی هستند! متوجه شدم اگر اعتراض نکنم به این معنا خواهد بود که دلیل رد صلاحیت ام را قبول دارم و این یعنی حرف آن ها درباره من درست است، به همین دلیل اعتراض کردم. معتقدم مردم خود باید نماینده شان را انتخاب کنند.
اگر رهبری مداخله نمی کردند، تایید صلاحیت نمی شدم. حق را باید گرفت با قهر کردن، دیگری می آید و جای ما را می گیرد. باید در صحنه باقی بمانیم و در چهارچوب قانون حقوقمان را پیگیری کنیم. ساختار شکنی به گروه تمامیت خواه بهانه می دهد تا رقیب را حذف کنند.
این گروه از هر چیزی برای خودش امتیاز می گیرد. دست به دست هم داده اند تا تمام قدرت را در دست بگیرند. ما هم باید در این طرف دست به دست هم بدهیم و اجازه ندهیم تمامیت خواه ها تمام کشور را در دست بگیرند. خیالتان را راحت کنم اگر ما ها در خانه بنشینیم کسی نمی آید تا ما را برای مشارکت دعوت کند، خودمان باید وارد میدان شویم.
به نظر شما بین رد صلاحیتتان و انتقاداتی که از عملکرد دولت دارید چه ارتباطی وجود دارد؟
من آن چیزی را که می بینم، به زبان می آورم. محل اختلاف اینجاست که آن ها مشکلاتی را که ما ها می بینیم، نمی بینند. راهی که ما می رویم باید با عزت و قابل ستایش باشد. قرارمان همین بود، قرار بود ما الهام بخش باشیم! امروز می توانیم برای دنیا الهام بخش باشیم؟! می توانیم برای جوانان خودمان الگو باشیم؟!
قرار بود هر کسی به ما نگاه می کند بگوید عجب مدیریتی دارند! نه اینکه بگویند عده ای ناکارآمد، بد اخلاق و کینه ای در حال مدیریت یک کشور هستند. صادقانه بگوییم امروز مردم با دیدن مسئولین چه می گویند؟ چرا مردم از ما فاصله دارند؟ چرا مردم را فراری دادیم؟ چرا من به عنوان یک نماینده مجلس درباره این مسائل حرف نزنم؟!
ما انقلاب کرده بودیم که به چشم انداز روشنی برسیم. برای رسیدن به آن چشم انداز باید نگاههایمان، مهارتهایمان و رفتارهایمان رااصلاح کنیم. نه اینکه مجریانی را بر سر کار بگذاریم که با برخورد های قهری، با بگیر و ببند و با زندانی کردن می خواهند دین را ترویج دهند! آن هدفی که داشتیم، اصلاحات می خواهد ولی این گروه در برابر هر اصلاحاتی مقاومت می کنند. باید با این گروه ها گفت و گو کرد. من باید حرف بزنم و یکی از آن طرف بیاید پاسخ بدهد.
در داخل سیستم تا کسی حرفی می زند به سرعت انگی به او می زنیم. اگر بتوانیم حذف اش می کنیم، نتوانیم انقدر آزارش می دهیم و برایش حاشیه درست می کنیم تا او را هم فراری بدهیم. درحالیکه همه ما آدم های جمهوری اسلامی هستیم. قبول دارم که یکی دو دهه است فضای مجازی روی افکار و عقاید مردم تاثیر گذاشته است، ولی 45 سال است که رادیو و تلوزیون، مساجد و منابر، کتاب و مجله و تمام محتواهای آموزشی و مدارس در اختیار ما است.
انتقاد من به دولت، شخصی نیست من فقط می خواهم قانون برای همه به صورت برابر و درست اجرا شود. اگر مطالبه ای خارج از قانون داشتم بگویند انتقاد کرده ای. می گوییم وقتی کسی کاری را بلد نیست چرا او را در راس آن مسئولیت قرار داده اید؟ از عدم اجرای قانون توسط مدیران انتقاد می کنیم.
وظیفه نماینده مجلس، نظارت بر حسن اجرای قانون است. عمل به وظیفه نظارتی، به معنای انتقاد از دولت نیست. وظیفه نماینده مطالبه قانون است. برای آدم ها پرونده می سازیم و آن ها را از ریشه حذف می کنیم. سرمایه هایمان را حذف می کنیم و این ظلمی به این جامعه بود. به جای این آدم ها افراد صفر کیلومتر را در راس امور قرار می دهیم. آن هم افرادی که صرفا با ما هم عقیده اند و یا در ظاهر این طور نشان می دهند. مدتی بعد شاید به همین آدم ها هم بگوییم خائن و آن ها را هم از سیستم بیرون کنیم.
مجلس یازدهم با انواع شعار های اقتصادی و معیشتی بر سر کار آمد و امروز بعد از چهار سال به پایان راه خود نزدیک شده است. به عنوان یکی از نمایندگان، عملکرد این مجموعه را در عمل به وعده های معیشتی اش چطور دیدید؟
مجلس یازدهم برای معیشت کار کرد، اما کاری که کرد این بود که نان خالی را هم از سر سفره ها برداشتند! من مطالبه گر قانون هستم. وقتی داخل آن مجموعه بودهام نمی توانم امروز در خانه بنشینم و ببینم طیفی هر کاری که دلش می خواهد می کند.
به خدا رها کردن این مسئولیت، نشستن در خانه و زندگی عادی برای من راحتتر است. بی مسئولیتی و بی خبری خیلی راحتتر است، ولی طیفی در آن مجموعه هستند آن ها باید قانون بنویسند و بر اجرای قانون نظارت کنند. وقتی کسی وارد فضای مطالبه گری می شود تکلیفی برایش ایجاد می شود. اگر تعداد مطالبه گران اجرای صحیح قانون بیشتر شود هیچ مدیری نمی تواند خلاف کند.
حضرت علی در خطبه 216 نهج البلاغه می فرماید: رعیت روی صلاح و توسعه را نمی بیند مگر اینکه والیان که در راس امور هستند افرادی صالح و با لیاقت باشند و والیان افرادی صالح نخواهند بود الا مگر رعیتی مطالبه گر در برابرشان باشد.
وقتی مدیری خلافی می کند و من و شما سکوت می کنیم، وضعیت به مرور بدتر از قبل خواهد شد. اصلاح وضعیت ممکن نیست مگر با استقامت من و شما در مسئولیت هایی که داریم. آن ها می خواهند من را حذف کنند، من نمی خواهم حذف بشوم، می خواهم مطالبه گر قانون باقی بمانم. انگ می چسبانند تا حذفم کنند ولی تا زنده ام پیگیر مطالبات قانونی مردم خواهم بود.
با وجود اشرافی که بر وضع موجود دارید و با شناختی که از روحیه قدرت کسب کرده اید، با این همه نقد از شرایط چرا هنوز به حضور در مجلس اصرار دارید؟
من اعتراف می کنم که بین جراحان، پزشکانی حاذق تر از من وجود دارد. نمی توانم بگویم فقط من باید در صحنه باشم، در هیچ عرصه ای نباید گفت فقط من.
در این مملکت آدم هایی داریم که شاید دین ما را هم قبول نداشته باشند ولی ممکن است متخصص باشند و از ما بهتر عمل کنند. اگر می خواهیم کشور آباد شود باید از آن ها هم کمک بگیریم.
در کشور خودی و ناخودی درست کرده اند. با این نگاه مملکت درست نمی شود. در داخل ناخودی ها را کنار گذاشته ایم و بیرون از کشور هم با دنیا دعوا می کنیم. با این وضعیت پیشرفت غیر ممکن است و اگر بخواهیم کشور را به همین صورت اداره کنیم به بر مردم فشار وارد می شود.
زمانی ما در دانشگاه با توده ای ها و کسانی که می گفتند اصلا خدایی وجود ندارد بحث می کردیم. آن ها حرفشان را می زدند و ما هم دلیلمان را می آوردیم و با دلیل به آن ها غلبه می کردیم. چه کسی گفته همه باید مثل ما فکر کنند؟!
زمانی در همین دانشگاه ما بچه مذهبی ها با کسانی که خدا را انکار می کردند و می گفتند دین افیون توده ها است بحث می کردیم. آن ها هم بودند ما هم بودیم برای هم دلیل می آوردیم. ما در دفاع از اعتقاداتمان تلاش می کردیم و قوی تر می شدیم. امروز اگر کسی بگوید دین افیون توده ها است از زندگی ساقط اش می کنند. به همین دلیل آن نگاه ها زیر زمینی رشد می کنند. درحالیکه قبلا حرفش را می زد و با من مجادله می کرد چه بسا قانع می شد یا حداقل طرف مقابل ات را می شناختی و ریاکاری نبود.
رهبری گفته در دانشگاه ها کرسی آزاد اندیشی برپا کنید. یکی از این کرسی ها را نشان من بدهید؟! ما قبل از انقلاب با چپ ها بحث می کردیم و کسی کاری به کار ما نداشت وقتی از منطق کم می آوردند، تماشاچی ها آن ها را هو می کردند. اجازه حرف زدن داشتیم، امروز اجازه حرف زدن نمی دهند، دانشجو هم نمی تواند درست اش را حرف بزند چون نه او تجربه تعامل و گفت و گو دارد و نه طرف مقابل اش تحمل و تجربه شنیدن نظر مخالف را دارد در نتیجه کار به دعوا و فحاشی می کشد. ما اجازه نداده ایم کسی حرف اش را بزند.
کدام عقل و منطقی می گوید همه باید مثل ما فکر کنند؟! بچه ای که من تربیت کرده ام مثل من فکر نمی کند، نوه من مثل پدر و مادرش فکر نخواهد کرد. این تفاوت ها به معنی دشمنی ما با هم نیست. ما تفاوت را دشمنی معنی کرده ایم.
به کرسی های آزاد اندیشی اشاره کردید امروز هم گروهی می توانند آزادانه صحبت کنند، ولی بخش بزرگی از جامعه صدا ندارد. آیا خودتان را صدای مردم می دانید؟
خدا در قران می فرماید: برای داشتن وسعت دید در جهان بگردید و ببینید. ما هم ضرب المثلی داریم که می گوید کسی زیاد می داند که زیاد گشته است. کسی که ذهن و نگاهش بسته باشد چه چیزی می داند؟! کسی که سیستم ها را ندیده و نشناخته و مدیریت و توسعه را نمی فهمد چگونه عملکرد مثبتی خواهد داشت؟! نباید با این آدم ها دعوا کرد باید آن ها را آموزش داد. با دعوای جناحی مشکلی حل نمی شود. حذف راه حل اداره کشور نیست.
این طیف در دولت قبل علنا در رسانه ها می گفتند مگر می شود مرغ 25 هزار تومان باشد؟! مگر مرغ به برجام ربط دارد؟! امروز مرغ به 120 هزار تومان رسیده است، حالا بگویید ببینیم آیا قیمت مرغ با برجام ربط دارد یا نه؟!
وقتی آقای روحانی به بندرعباس رفته بود امام جمعه شهر در اعتراض به ایشان گفت: قیمت گوشت 100 هزار تومان شده است! امروز همان گوشت شده 600 تا 700 هزار تومان! چرا امروز صدای آن معترضان به دولت بلند نمی شود؟!
بخاطر مرغ 20 هزار تومانی سال 96 در مشهد اعتراض به راه انداختند، امروز که قیمت مرغ از 100 هزار تومان گذشته صدایی از آن گروه بلند نمی شود. ازنظر آن ها امروز که خودشان بر سر کار هستند مملکت در امن و امان است! با حذف رقبا نمی شود کشور را اداره کرد.
با وجود سیطره گروهی بر قدرت، که به خالص سازی عقیده دارند و با حذف شخصیت ها دامنه نفوذ خود را در سیستم سیاسی و تصمیم گیر کشور گسترش می دهند، برای بهتر شدن وضعیت کشور چه می توان کرد؟
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا. ما خودمان داریم خودمان را حذف می کنیم.
به خدا ما ها در دانشگاه ها انقلاب کردیم. جبهه ها را ما ها مدیریت کردیم. جریان پاکسازی و بازسازی و مدیریت ها را در دست داشتیم و کار می کردیم. بسیجی واقعی ما ها بودیم. بسیجی شدیم و از پست، پول و موقعیتمان گذشتیم که برای کشور و مردم کار کنیم. امروز بسیجی می شوند که پست و موقعیت بگیرند.
اگر امروز به من بگویند از دوران جبهه رفتنت یک برگ کاغذ نشانمان بده چیزی ندارم چون نرفته بودم که کاغذ بگیرم و بعد پستی به من بدهند. ما بخاطر اعتقاداتمان انقلاب کردیم و جنگیدیم امروز با پوسته اعتقادات ما برای خودشان امتیاز می گیرند.
با پول جیب خودمان ماشین می گرفتیم و از جهاد دارو تحویل می گرفتیم و به مناطق محروم می رفتیم و مریض می دیدم. لشگر عاشورا پزشک و امدادگر نداشت تمام نیرو هایش از ما ها بود. 3 ماشین با 120 دانشجو را پر کردیم و رفتیم تا از مملکت دفاع کنیم. انقدر زیاد بودیم که برای ما جا نداشتند و دو ماشین را پس فرستادند. پشتیبان عملیات اضطراری لشگر عاشورا بودیم. اکیپ های اورژانس بودیم و پشت خط مقدم قرار داشتیم.
درسمان را دیرتر از بقیه تمام کردیم، نه آسایش دیدیم نه کنار خانواده بودیم. آن دوره گذشت و امروز گروهی دست به دست هم داده اند تا خدمتگذاران انقلاب را از صحنه بیرون کنند و تمام قدرت را در اختیار بگیرند.
این وضعیت مردم را بی دین می کند. باید دست به دست هم بدهیم و نگذاریم تا تمامیت خواه ها کشور را در دست نگیرند باید مطابق با قانون اجازه بگیریم و همه در میدان باشیم. کشور متعلق به یک گروه نیست.
در سال 1375 در بازاری که سیمان و تیرآهن، سهمیه ای و نایاب بود در عرض شش ماه 635 خانه بهداشت در مناطق مختلف استان آذربایجان شرقی ساختیم. حواله هایمان را به جهاد می دادیم که ذخیره تیر آهن داشت. بنبست نداشتیم یک راهی برای خودمان باز می کردیم.
جراح قلب بودم می توانستم خوب پول دربیاورم ولی جز در بیمارستان های دولتی کار نکرده ام. وقتی مسئولیت بالاتر گرفتم بدون اطلاع با ماشین خودم به شهرستان ها می رفتم و پای کار حاضر می شدم، بچه هایم را با خودم می بردم. پسر های من هم لابلای کارگر ها بالای کوه فعله گی می کردند و خانه بهداشت می ساختیم. اطلاع نمی دادم تا وقت برای تشریفات صرف نشود. همانجا می ماندیم و پیگیری می کردیم تا مشکل و مانع حل شود. در نتیجه تمام مدیران و کارمندان های من هم آستین هایشان را بالا زدند و همانطور کار کردند.
نه شعار دادیم و نه کسی را تخریب کردیم، سرمان را پایین انداخته بودیم و کار می کردیم. نتیجه این شد سازمان بهداشت جهانی با خبر شد و دبیر کل بهداشت جهانی برای بازدید از کار های ما به تبریز آمد.
نگاهمان این بود که انقلاب کرده ایم که به محرومیت و بیچارگی مردم برسیم. انقلاب کرده ایم عدالت ایجاد کنیم. انقلاب کرده ایم در خدمت مردم باشیم. تمام ذهنیت و نیت ما این بود که متمایز از گذشته باشیم.
وقتی در تبریز رییس دانشگاه شدم به جای نشستن پشت میز و پز آن موقعیت را دادن و به جای تعیین منشی و نگهبان و دربان، کارم را در دهات استان شروع کردم. این روند جواب داد کارها خوب پیش می رفت و در مسیر توسعه خدمات رسانی بودیم.
خدمت مسری بود و استان های دیگر این الگو را گرفتند و شبکه بهداشت و درمان کارهای مهمی کرد. این هایی که امروز ادعا می کنند بسیجی و جهادی هستند، چه کاری کرده اند؟!
به دنبال آن تحول در دولت اول آقای خاتمی معاون سلامت وزارت شدم. جزو آن ها نبودم اما به اصلاح طلبی باور داشتم. شش ماه بعد و وزیر شدم. با این که من جزو آن ها نبودم، چون کاری بودم و خدمتگزار من را انتخاب کردند. من هم مدیرانم را همینطور بدون توجه به سمت و سوی جناحی فقط با بررسی سوابق و سنجش توانایی ها انتخاب می کردم. امروز نگاه های سیاسی و جناحی جای شایسته سالاری را گرفته است.
این شد که امروز مدیران ما فکر می کنند اگر بیمارستان بسازند و دستگاه ام آر آی و اسکن وارد کنند کار بزرگی کرده اند! ما به دنبال عدالت برای همه بودیم. دنبال این بودیم که فردی در دورترین نقطه کشور هم به همان خدمات درمانی که در شهر وجود دارد دسترسی داشته باشد. انقلابی انقلابی که می گویند یعنی یک خدمتگذار مخلص و بی ادعا. من انقلابی گری جدید را که فقط شعار و تخریب و حذف دیگران است نمی فهمم. اگر انقلابی هستید کار زیاد است آستین بالا بزنید و خدمت را از یک منطقه محروم شروع کنید. با پشت میز نشینی و تخریب این و آن نمی شود ادعای انقلابی گری کرد.