بزرگنمایی:
علی بیکس از چهرههای پرتلاش و آگاه در جنبش دانشجویی و فضای اجتماعی ایران، پس از تحمل بیماری و سختی، در زادگاهش تبریز چشم از جهان فروبست. او در دورههایی پر فراز و نشیب، حضوری مؤثر در فعالیتهای دانشجویی و سیاسی داشت و نامش با ایستادگی و دغدغههای عدالتخواهانه گره خورده بود.
رحیم حمزه
یادمان علی بیکس
علی بیکس از چهرههای پرتلاش و آگاه در جنبش دانشجویی و فضای اجتماعی ایران، پس از تحمل بیماری و سختی، در زادگاهش تبریز چشم از جهان فروبست. او در دورههایی پر فراز و نشیب، حضوری مؤثر در فعالیتهای دانشجویی و سیاسی داشت و نامش با ایستادگی و دغدغههای عدالتخواهانه گره خورده بود. او از جمله کسانی بود که هزینهی باور به آزادی و عدالت را با جان و جوانیاش پرداخت کرد، اما هیچگاه بر سر آرمانهایش معامله نکرد. صداقت، فروتنی و روح معترضاش از او چهرهای ماندگار ساخت؛ حتی اگر در زندگیاش کمتر دیده و شنیده شد. علی با ذهنی نقاد، روحی ناآرام و علاقهای پیگیر به دانستن و کاویدن، بخش بزرگی از زندگی خود را در فضایی گذراند که با سکوت، انزوا و تلاش بیپاداش همراه بود. او از جمله افرادی بود که در سالهای حساس سیاسی، با وجود دشواریها، کنشگری خود را ترک نکرد. با گذر زمان، خاطرهاش در ذهن دوستان و همدورهایهایش زنده مانده است.
در سال 1388، با من گفتوگویی داشت که حالا در غیابش، برایم معنای عمیقتری یافته است. برای گرامیداشت یاد و مرور نگاه و دغدغههایش، متن کامل آن مصاحبه در ادامه، بدون تغییر و به همان صورت اصلی منتشر میشود؛ به نیت ثبت صدایی که بهرغم سکوت تحمیلی، هرگز خاموش نشد.
_______________________________
_______________________________
گفتگوی پیش رو در فضای خاصی شکل گرفت. علی آن را برای یکی از ویژه نامه های روزنامه “کلمه سبز” آماده کرده بود. مثل اینکه منتشر هم شد. علی غمگین بود بابت بی مهریهای قبل از انتخابات در ستاد مرکزی میرحسین موسوی، اما بعد از انتخابات غمگین تر هم شد چه اینکه بی گمان در تنهایی زندان همه غم های دنیا یک جا سراغ آدمی می آید. علی همواره به وضع موجود معترض بود به وضعیت پیش آمده بعد از انتخابات هم هکذا. اما با اطمینان می گویم که او فقط از دور بمانند یک سیاسی کهنه کار وقایع را دنبال می کرد. اگر هم می خواست در عرصه پیش آمده نقش آفرین باشد قطع یقین تنها از طریق حزب اراده ملت که خود یکی از فعال ترین و با سابقه ترین یاران آن بود این کار را می کرد. شک نباید کرد که علی در این وقایع هیچ جرم سیاسی، حتی با تفسیر ها و تعبیر های من درآوردی بعضی ها، مرتکب نشده بود ... و همین هم شد... با آزادی او.
علی بیکس- تبریز نقش مهمی در تحولات سیاسی ایران خصوصا در تاریخ معاصر داشته است. علت آن چیست؟
رحیم حمزه- شاید حضور همواره یِ گفتمان های آزادیخواهانه در این خطه از خاک ایران، تاریخ معاصر را آکنده از امواج تغییرات و تحولات بنیادین نموده که هر کدام سر فصل جدیدی را در مجموعه تحولات تاریخ معاصر ایران گشوده است. نقاط اوج را می توان در جنبش مشروطه و انقلاب اسلامی (29 بهمن 56) مشاهده کرد. همانطور که می دانید گفتمان های آزادیخواهانه مبتنی بر پارادایم مدرنیته شکل می گیرند به عبارت دیگر از رهگذر این گفتمان ها شاهد ورود مدرنیته به کلیت ایران بودیم و به تبع آن هرآنچه که اقتضایِ مدرنیته بود از تکنولوژی آن گرفته تا فرهنگ و .... نباید غافل شد که در این مدت مقاومت هایی نیز که ریشه در سنت داشتند صورت گرفت، اما اگر بتوانیم با اغماض کلمه «خط شکن» را به کار ببریم، در واقع این تبریز و روشنفکران پرورش یافته در مکتب تبریز بودند که به عنوان خط شکن این مقاومت ها را درهم کوبیدند و با مجاهدت های مثال زدنی خود بر آنها غلبه کردند و راه را برای آیندگان باز نمودند. ایران و ایرانی از این بابت همواره مدیون تبریز و مکتب تبریز خواهد برد.
بیکس- از منظر مطالعات فرهنگی ریشه ایستادگی مقابل قدرت حاکم را می بایست در ضد گفتمان آن جامعه جست. اگر رابطه گفتمان با بافت اجتماعی و سیاسی جامعه رابطه زیربنا و روبنا باشد، آیا می توان ادعا کرد تبریز در دوران معاصر تجربه بورژوازی را طی می کرد؟ یعنی شهر به معنای بورگ در اروپا را در تبریز هم مشاهده کرد؟
حمزه- کارکرد گفتمان همین تأثیرگذاری زیربنایی آن بر بافت های سیاسی، اجتماعی و .... از طریق ایجاد تغییرات بنیادین در ذهنیت تک تک آحاد جامعه می باشد. گفتمان کار خود را می کند و هیچ موقع معطل این و آن نمی ماند در واقع رنگ و بوی خود را بر پدیده هایی که صبغه انسانی دارند به نحو بایسته و شایسته ای می نمایاند. پر بیراه نخواهد بود اگر ادعا کنیم که همه واقعیت های اجتماعی و سیاسی در ذیل گفتمان ها شکل می گیرند و این گفتمان ها هستند که تعیین کننده اند اگر این گزاره یِ هایدگری را مد نظر قرار دهیم که زبان محتوای واقعیت است و هیچ واقعیتی خارج از زبان هستی پیدا نمی کند و با توجه به ماهیت زبانی گفتمان، فهم این ادعا چندان سخت نخواهد بود. پدیده های نوظهور و مدرنی مانند بورژوازی در این فضاها شکل می گیرند چرا که نمی توانیم در «سنت» از این مفاهیم سراغ بگیریم و با توجه به مبنا بودن گفتمان های مبتنی بر مدرنیته می توان استدلال کرد که ظهور گفتمان های روشنفکری و آزادیخواهانه با مختصاتی که توضیح داده شد و با توجه به زمینه ها و پتانسیل های موجود در مردم تبریز ساخت «شهر» به معنای مدرن کلمه را در تبریز امکان پذیر کرد و مشخصه اصلی چنین شهرهایی شکل گیری طبقه متوسط می باشد البته مطالعات فرهنگی و بررسی های جامعه شناختی صورت گرفته مؤید این ادعا می باشد.
بیکس- برگردیم به وضعیت آذربایجان امروز، از آن گفتمان اکنون خبری نیست از سال 1360 تاکنون تبریز شاهد امواج تخریب بوده است و آخرین آنها برای تخریب ارک نماد آذربایجان معاصر در شرف وقوع است ولی مردم تبریز در مقابل آن نتوانستند اقدام مؤثری انجام دهند. علت آن چیست؟
حمزه- اگر بپذیریم که هر گفتمانی در مسیر تاریخی خود دچار آلودگی هایی می شود که نتیجه آن ضعف و انفعال در مقابل گفتمان های مخرب می باشد، پاسخ به این سوال را ممکن می سازد. البته بازشناسی گفتمان های مخرب از حوصله این بحث خارج خواهد بود اما اجمالاً نمی توان حضور چنین گفتمان هایی را منکر شد و در برابر این تخریب ها چاره ای جز «مقاومت گفتمانی» نداریم. شاید روشنفکران ما در این برهه ها دچار سرخوردگی شده، آنچنان که باید و شاید به بازسازی گفتمان شکل گرفته در مکتب تبریز نپرداختند . البته این که بگوییم در آذربایجان امروز از آن گفتمان خبری نیست شاید درست نباشد اما به هر جهت از تسلط و حاکمیت آن به همان دلایلی که اشاره گردید کاسته شده است اما متن جامعه همچنان نشانه هایی از آن گفتمان را در خود دارد. حضور کم رنگ روشنفکران متعهد به این مکتب در آذربایجان و یا مهاجرت آنها، زایش گفتمانی روز آمدتر را با مشکل جدی مواجه ساخته است.
بیکس- این افوال فقط در گفتمان منحصر نیست ما خصوصاً در دوران بعد از جنگ شاهد افول فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و خیل عظیم مهاجرت ها هستیم. چگونه می توان جلوی آن را گرفت؟
حمزه- در واقع افول در گفتمان، تأثیر خود را در سایر حوزه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی می گذارد بنابراین شاید تنها راه از برون شد از وضعیت فعلی را باید در احیای گفتمانی و به تبع آن شکل گیری «مقاومت گفتمانی» دانست .
بیکس- در آذربایجان حرکت هایی برای احیای مجدد اقتدار پیشین از سوی جوانان آذربایجانی در حال شکل گیری است. این حرکت معطوف به هویت قومی و ملی آذربایجان است و از نظر زبان شناسی (نشانه ها و اسطوره ها) مقداری با مکتب تبریز متفاوت است. اما از منظر گفتمانی تلاشی برای احیای گفتمان تبریز است؟
حمزه- مگر هویت قومی و ملی آذربایجان جدا از گفتمان روشنفکری و آزادیخواهی می باشد. پتانسیل های موجود در مردم آذربایجان در واقع ریشه در این هویت دارد. این ویژگی های قومی و ملی در مردم آذربایجان بود که باعث و بانی چنین گفتمانی در تاریخ معاصر شد. اما تبین این موضوع به شکلی که الان مطرح است سوءتفاهم هایی را به وجود آورده و علت آن را باید در گریز از بحث هایِ مبنایی در این زمینه و غلبه عصبیت های کور و دامن زدن به آنها سراغ گرفت. بنابراین از منظری که اشاره شد این دو در پیوندی جدا ناشدنی با هم بوده و نباید در دام گفتمان های مخرب گرفتار شد. به هر حال تبریز یا آذربایجان متعلق به همه کسانی است که به زبان تورکی صحبت می کنند، فکر می کنند و ... از این رو ضروری است با خیزشی آگاهانه و با حفظ هویت قومی و ملی و استخراج ذخایر فرهنگی و تاریخی خود به مقابله با رخوت و انفعال فعلی رفت، گرچه بی انصافی خواهد بود اگر نگوییم ایران و ایرانی که همواره مدیون آذربایجان بوده است به عنوان ادای دین می تواند در این خیزش سهیم باشد.