کنکاشی در مباحث بنیادی

انقلاب ایران دو رهبر داشت یکی امام خمینی دیگری هم شاه در نقش منفی گزارش

انقلاب ایران دو رهبر داشت یکی امام خمینی دیگری هم شاه در نقش منفی

  بزرگنمایی:
در زندگی سیاسی یک جامعه نقاط عطفی وجود دارد که بازخوانی آن هر از چندگاهی نه تنها خالی از فایده نیست، بلکه گاهی به مثابه نقطه گرا در نقشه خوانی جغرافیایی برای یافتن نقطه ای که در آن ایستاده ایم اهمیت دارد. از نظر زیست سیاسی جامعه یِ ما ایرانیان، مشروطیت همان نقطه گراست که هر از چندگاهی باید وضعیت خودمان را با آن تنظیم کنیم. ازاین رو اراده ملت به بهانه فرارسیدن سال روز صدور فرمان مشروطیت، سلسله نشست هایی را با صاحب نظران ذبل عنوان «کنکاشی در مباحث بنیادی ترتیب داده که در این شماره بخش دوم مصاحبه با دبیر کل حزب اراده ملت تقدیم می گردد.

‌در گفت‌وگوی پیشین اشاره داشتید به این‌که برای جبران عقب‌ماندگی عده‌ای نگاه به بیرون و غرب داشتند و الگوی غربی شدن را پیش‌گرفته بودند و در مجموعه تحولات آنان جریان مسلط بعد از مشروطه شدند و سپس انقلاب اسلامی را پاسخی به ناکارآمدی و بن‌بست الگوی اول بیان کردید. آن بن‌بست و ناکارآمدی چه بود؟
 الگوی ترقی غربگرایانه بعد از روی کار آمدن حکومت پهلوی با بهره‌گیری از دو عنصر ناسیونالیسم ایرانی و باستانگرایی خود را بازسازی و تقویت کرد و درصدد ساختن ایران جدید و ایرانی جدید بود و به همین دلیل نوسازی و مدرنیزاسیون پرشتاب در همه عرصه‌ها به‌صورت آمرانه و از بالا در قالب دیکتاتور مصلح یا استبداد منور شروع شد و انصافاً کارهای زیادی صورت گرفت چه در دوره پهلوی اول و چه در دوره پهلوی دوم.
اما هرچه به سال 57 نزدیک می‌شویم تعارضات و تناقضات و به‌طورکلی پارادوکس‌های این الگو نمایان شده و به ناکارآمدی سیستم دامن میزند که به‌طور مشخص آن‌ها را در چند محور می‌توان دسته‌بندی کرد. 1. بحران هویت: همان‌طور که گفتم در حکومت پهلوی دنبال خلق هویت جدیدی برای ایران و ایرانی بودند و در این رابطه تلاش‌های زیادی در حوزه‌های مختلف ازجمله در حوزه فرهنگ و هنر، آموزش‌وپرورش و دانشگاه و نظام اداری و بوروکراتیک صورت گرفت که نمونه واضح آن در بحث تغییر لباس و پوشش ظاهری و به دنبال آن تغییر رفتار و مناسبات اجتماعی و اعتقادی دنبال شد یعنی فاصله گرفتن از گذشته اعتقادی رفتاری و حتی پوششی و ظاهری مردم، همان اتفاقاتی که در اروپای بعد از انقلاب صنعتی افتاده بود در ایران هم به‌سرعت و عیناً پیاده شود. خوب به‌مرور تعارضات این پروژه با ساختارها و هنجارهای موجود در جامعه نمایان شد. حکومت پهلوی برای اجرای این تز دنبال شکل‌گیری طبقه متوسطی از کارمندان، نظامیان و تکنوکرات‌ها بود تا حامل و پیشگام ایران و ایرانی جدید باشند. اما اتفاقی که در عمل افتاد چیز دیگری بود در ظاهر این طبقه شکل و شمایل مدرن و غربی داشتند و در عمل پایبند به باورها و اعتقادات سنتی خود بودند چه در بین کارمندان، چه در بین ارتشیان و پلیس و غیره و هرچه از تهران دور می‌شدی این مسئله عمیق‌تر بود. برای نمونه مایک معلم دوره ابتدایی داشتیم که ظاهر شیک و کراواتی داشت ولی فردی دائم‌الوضوء بود حتی یادم هست وقتی مشکل وضوء گرفتن به خاطر باندپیچی دستش داشت تیمم می‌کرد. همین آدم در ایام محرم با هیئت کاملاً مذهبی نوحه‌خوان دسته عزاداری محلش بود. این نمونه را خودم شاهد بودم و از این موارد زیاد بود که این‌ها برای داشتن شغل حفظ ظاهر می‌کردند ولی در درون خود باورها و اعتقادات خودشان را داشتند. مثلاً نمونه‌های دیگری داریم خواننده زنی مثل هایده را همسر سرهنگش به خاطر خوانندگی طلاق داده بود. این باور یک سرهنگ ارتش دوره شاه است منظورم این است که این شکاف هویتی وجود داشت و با ایجاد شرایط لازم فعال شد و خیلی در شکل‌گیری انقلاب مؤثر بود. در سال 57 بیشتر معلم‌های کراواتی و شش‌تیغه بودند که ما را تشویق به تظاهرات و تعطیلی مدارس می کرند. خلاصه به خاطر بحران هویت سه‌گانه خدا، شاه و میهن نتوانست به ایده حاکم تبدیل شود و به چالش کشیده شد.
2. بحران مشروعیت: مشروعیت حکومت پهلوی با خلع و تبعید تحقیرآمیز رضاشاه در شهریور بیست و متعاقب آن کیفیت جانشینی محمدرضاشاه که علیرغم مخالفت انگلیس با اصرار و ابتکار محمدعلی فروغی تحقق پیدا کرد دچار خدشه و تزلزل شد. این مسئله در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت بدتر شد. درست بعد از رفتن شاه از ایران و سپس بازگشت به تاج‌وتخت به کمک قدرت‌های خارجی و با کودتا. ازاینجا به بعد بحران مشروعیت عمیق‌تر می‌شود یعنی فاصله جامعه و حاکمیت سلطنتی بیشتر می‌شود هم شاه و هم نخبگان و کنشگران و درنهایت مردم به این نتیجه رسیدند ادامه سلطه حکومت پهلوی به رضایت و پذیرش مردم بستگی ندارد بلکه به اتکای قدرت خارجی یعنی امریکا و انگلیس است. اثر روحی و روانی این مسئله روی شخص شاه بحث جدایی دارد اما به‌طور مختصر این‌گونه شد که به باور شاه مسائل ایران از بیرون رقم می‌خورد لذا نیازی به مشروعیت داخلی نیست حامی بین‌المللی برای تداوم حیات سیستم کفایت خواهد کرد پس احتیاجی به نیروهای اجتماعی ندارد و با تکیه بر درآمد نفت می‌تواند حامی داخلی و بین‌المللی فراهم کند. دقیقاً از این به بعد فاصله شاه با جامعه بیشتر می‌شود و حکومت شخصی‌تر می‌شود و قدرت فردی شاه هم بیشتر می‌شود. احزاب و گروه‌هایی که در دهه بیست فعال بودند تعطیل غیرفعال و یا حداکثر نیمه فعال می‌شوند. پلیس امنیت و ساواک شکل می‌گیرد. شکل مبارزه و سیاست ورزی عوض می‌شود. خلاصه همین فاصله و ذهنیتی که در شاه بعد از کودتای 28 مرداد 32 شکل می‌گیرد، باعث می‌شود در سال 56 با روی کار آمدن دمکرات‌ها در امریکا شاه وقتی احساس تغییر رویکرد آمریکا در مورد ایران می‌کند خیلی سریع قافیه را می‌بازد. جایی خود شاه بعد از پیروزی انقلاب مصاحبه کرده و گفته لحن بی‌بی‌سی در اوایل سال 56 عوض شد احساس کردم اتفاقی قرار است بیافتد. این از همان حسی ناشی می‌شد که بعد از 28 مرداد در وجودش درونی شده بود. پس الگوی ترقی غربی که این‌ها می‌خواستند عیناً در ایران پیاده کنند در ذات خود مسئله مشروعیت سیاسی حاکمان را دارد که حکومت پهلوی فاقد آن بود.
‌البته در اینجا بحث اقتصاد سیاسی حکومت پهلوی هم هست که از آن نمی‌توان گذشت علاوه بر آن به بحث الگوی توسعه آلتر لوییس هم هست. انقلاب سفید و اصلاحات ارضی اقتصاد کشاورزی را نابود کرد. البته نظریه آلتر لوییس بر مبنای نیروی کار ارزان روستایی و مهاجرت به شهرها صورت گرفت. ولی همین مسئله حاشیه‌نشینی در شهرهای بزرگ موجب تشکل و سازمان‌دهی لشگر بیکاران در حاشیه شهرها گردید نظرتان چیست؟
 موافقم در بحث بحران توزیع می‌توانیم به مسائل اقتصادی و توسعه‌ای بپردازیم
‌آقای گراوند در خصوص توسعه و نابودی محیط‌زیست و بحران توزیعی که شما فرمودید. نظر دارد که این مسائل فرا حکومتی است و همواره بوده است. از حکومت گذشته هیچ تغییری در آن به وجود نیامده است. و به نظر می‌رسد گفتمان حاکم بر جامعه و به‌تبع آن گفتمان مدیریتی در حاکمیت نیازمند تغییرات بنیادی است. این گفتمان علاوه بر این‌که مسئولانه و مبتنی بر پاسخگویی نیست، بشدت مونولوگ و آمرانه است یعنی غرب‌گرایان در پنج دهه حاکمیت خود بر ایران این رویه و منش حاکمیت در ایران را تغییر ندادند. موافقید؟
 منظور از بحران توزیع، توزیع منابع و امکانات است که چه در حکومت گذشته و چه در جمهوری اسلامی حل و رفع نشد که به نظرم ریشه در مشکل گفتمانی فرهنگی و تاریخی ما دارد و البته علاوه بر آن ساختار مدیریت و بوروکراسی بیمار و معیوب هم تأثیر دارد در بحث بحران مشارکت هم لازم به توضیح اضافی نیست که حکومت پهلوی فرصت‌های جذب و هضم مشارکت‌های مدنی و سیاسی را در ساختارش یکی پس از دیگری از دست داد که آخرین بار آن وقایع سال‌های اول دهه چهل مربوط می‌شود و اوج آن سرکوب قیام 15 خرداد بود. این‌ها چیزهایی است که حتی در خاطرات فردی مثل پرویز ثابتی معاون امنیت داخلی ساواک در کتاب در دامگه حادثه به آن اشاره‌شده است. بعدازاین زمان یک دوره مبارزه چریکی و قهرآمیز برای براندازی حکومت شروع می‌شود که عاقبت آن در تاریخ معاصر ایران معلوم است ولی آنچه روشن است فاصله حاکمیت و جامعه عمیق می‌شود و در دهه پنجاه اشتباهات محاسباتی حکومت پهلوی یکی پس دیگری شروع می‌شود. بی‌دلیل نیست که مرحوم بازرگان گفته بود انقلاب ایران دو رهبر دارد یکی امام خمینی دیگری هم شاه در نقش منفی و اتفاقاً تدابیر منفی او بیشتر به بن‌بست حکومت و پیروزی انقلاب کمک کرد به نظر من چه در دوران بعد از مشروطه چه در دوران بعد از انقلاب جامعه ایرانی در حل این بحران‌ها و چالش‌ها کامیاب نشده و به همین دلیل این دو رویداد بزرگ تاریخ معاصر به اهدافشان نرسیده‌اند و کماکان جامعه ما در دوره گذار بسر می‌برد.
‌با این وصف وقتی به نقطه صفر مشروطیت نگاه کنیم به نظر می‌رسد متفکران مشروطیت نگاه عمیقی به تحولی که در انتظارش بودند را نداشتند. برنامه‌ای نداشتند و به‌نوعی دچار مدیریت اقتضایی بودند تا این‌که نهایت تلاش آن‌ها به انقلاب 57 ختم شد. علاوه بر آن رهبران مشروطیت اتفاق‌نظر و ایده هم نداشتند و به‌نوعی دچار باری بهر جهت بودند در جهت فقط نفی استبداد قاجاری.
 مشروطیت نیاز به خوانش مجدد و عمیق دارد ولی به‌طورقطع یک جنبشی بود که از زمانش جلو بود و اتفاقات و شرایط داخلی و بین‌المللی در سیر تحول و تطور آن تأثیر داشت. در اینکه جنبش عدالت‌خانه چگونه تبدیل به مفهوم مشروطه شد جای بحث و بررسی دارد. تأثیر انقلاب اکتبر روسیه روی شکل‌گیری گفتمان جدید در جریان مشروطه مخصوصاً مشروطه دوم و جهت‌گیری از آزادیخواهی به سمت عدالت‌خواهی و هژمونی تفکر چپ و سوسیالیستی در بین مبارزان و نخبگان جامعه باز بحث و بررسی علیحده می‌طلبد. درکل به نظر من مشروطه شکست نخورد بلکه در اثر اتفاقاتی حس ناکامی و سرخوردگی در بخشی از کنشگران ایجاد کرد.
‌منظور من از بی‌برنامگی درواقع به این عادت تفکر ایرانی است که خیلی کل‌نگریم و از پراگماتیک گریزانیم. روی جزییات وقت نمی‌گذاریم. حتی در مورد مهم‌ترین مسائل زندگی شخصی‌مان. و از جزییات که گاهاً اهمیت فوق‌العاده‌ای دارند توکلت علی ا... می‌گذریم. و ناگهان در آستانه رسیدن به هدف همان عامل جزئی کل برنامه‌ها رو به هم می‌زند و در چرخه روزمرگی و اقتضای شرایط به‌تدریج از اهدافمان دور می‌شویم. والا سخنان رهبران فکری انقلاب اعم از شریعتی و مطهری و طالقانی و بهشتی و بازرگان و غیره در کلیات می‌توانست ما را به آرمان‌شهر انقلاب هدایت کند ولی نوعی انقطاع میان تفکر فلسفی انقلاب و عامی نگری و روزمرگی در مدیریت انقلاب باعث شد انقلاب زمین‌گیر شود.
همین مسئله را در مشروطیت هم می‌بینیم. از آخوندوف تا سر جان ملکم و تقی زاده و دیگران اعم از چپ و راست و اعتدالی‌ها مشاهده می‌کنیم. رهبران انقلاب مشروطیت دست روی نقاط و نکات کلیدی گذاشته بودند. اما بعدها آن‌چنان به روزمرگی افتادند که تن به استبداد هم دادند.
 بله این یک مشکل فرهنگی و تاریخی است که ما در جزوه فلسفه شکل‌گیری حزب اراده ملت ایران با عنوان چرا ما هستیم؟ به ریشه‌یابی آن پرداختیم. ولی به‌طورکلی ما ملتی هستیم که از سه مرحله هر کاری مرحله قبل و حین کار را خوب و باانگیزه انجام می‌دهیم ولی در مرحله نهایی که مرحله نتیجه‌گیری و رسیدن به اهداف است لنگ می‌زنیم درحالی‌که این مرحله مهم‌ترین مرحله است و باید کوشاتر و جدی‌تر از همیشه بود. از طرف دیگر در کشور ما اغلب اوقات برای مشکلات واقعی راه‌حل‌های کاذب ارائه می‌شود که شیوه موج‌سواران است و معمولاً در مرحله سوم کار یعنی بعد از موفقیت سروکله‌شان پیدا می‌شود. این‌ها علاوه بر اینکه فرصت سوزی و مرحله سوزی می‌کنند موجب یاس و سرخوردگی هم در دیگران می‌شوند. همچنین باید یاد بگیریم استراتژی هدف محدود و تلاش نامحدود را در پیگیری مطالبات دنبال کنیم.
‌این گفت‌وگو تمام نشده و ادامه خواهد داشت. ما هنوز به آسیب‌شناسی مشروطیت و انقلاب اسلامی نپرداخته‌ایم فقط فتح بابی بود برای ورود صاحب‌نظران. و بنابراین از شما قول نشست بعدی را خواهیم داشت
 انشا الله در خدمت خواهم بود



نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

اکثریت جامعه خواهان تغییر است

سالی که نکوست از پیداست

مجلس و مبارزه با فساد

رخداد های منطقه ای و جهانی و رسالت حزبی

انتخابات حزب محور

جنبش زنان ایران

نمایشگاه رسانه ایران

بررسی یک نمونه تاریخی در بازار نیروی کار

مردان سپر آلودگی و تورم

چرخه مدارا

نان خالی را هم از سفره ها برداشتند!

گپی در نمایشگاه مطبوعات

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

اخبار جهان 78

تقدیر نامه نمایشگاه رسانه ایران

مشاهدات در 65 درجه جنوبی

آزادی زنان به سبک استالین

درگذشت خالف

سایه سیاست

کاروانسرای ایزد خواست

سرعت قطار تورم در دولت سیزدهم

اولین کتاب از مجموعه سازوکار حزبی به وزارت ارشاد ارسال گردید

حضور نماینده حزب اراده ملت ایران در گفتگوی نخبگان سیاسی دانشگاه تهران

حضور نشریه اراده ملت در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانه های ایران

برنامه ریزی حزبی ترجیع بند جلسات دبیران حوزه ها

فلسفیدن در باب دروغ؛ دروغ چرا؟!

انتخابات و دیگر هیچ ...

درباره ما

ایران گربه نبود

راهکارهای اثربخشی مجلس

انتخابات حزب محور (بخش اول)

نقلی از سلسله نشست های گفتگو و اندیشه

تاریخچه مالیات ایران

از نبود ظلم باید نوشت یا از وجود آزادی؟ چیستی عدالت و ظلم!

دولت رانتیر چیست و چه پیآمدهایی دارد؟

بیشتر آسیب های اجتماعی با فقر نسبت پیدا می کنند

کارآمدی مجلس را در گرو حضور شایستگان است

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

جهان در هفته ای که گذشت (77)

حضور انتشارات حزب در نمایشگاه کتاب استان هرمزگان

اعضا جدید دفتر سیاسی حزب مشخص شدند

نشریه سازمانی اراده ملت اولین حضور نمایشگاهی خود را تجربه میکند

ابراز نگرانی اعضا هیات دبیران حوزه ها در مورد برنامه 5 ساله حزب

لازم بود یادآوری کنیم

Black white and the greys سیاه سفید و خاکستری ها

آشپزخانه دیکتاتور

شهلا، نخستین ناشر زن ایران

معینی کرمانشاهی

خلیج فارس میزبان مهربانیست

خشکسالی بی سابقه