نقد اندیشه ها و نه اندیشمندان، مسئله این است مدیر مسوول

  بزرگنمایی:
به بهانه درگذشت زنده‌یاد سید جواد طباطبایی متفکر مکتب تبریز توفیق یافتم یادداشتی را از دوست عزیز و فرهیخته‌ام علیرضا مقدم از هموندان عضو شورای مرکزی حزب اراده ملت به مطالعه بنشینم که در نوع خودش با قلمی توانا اندیشه‌ای متفاوت را بیان می‌کند.

به بهانه درگذشت زنده‌یاد سید جواد طباطبایی متفکر مکتب تبریز توفیق یافتم یادداشتی را از دوست عزیز و فرهیخته‌ام علیرضا مقدم از هموندان عضو شورای مرکزی حزب اراده ملت به مطالعه بنشینم که در نوع خودش با قلمی توانا اندیشه‌ای متفاوت را بیان می‌کند. با توجه به اهمیت این نوع نگرش‌ها، ابتدا یادداشت عیناً و بی‌ کم و کاست نقل و در ادامه نگاه خودم را با مخاطبین عزیز به اشتراک می گذارم. امیدوارم این کلامم در مقام مدیرمسئول علیرغم غیرمتعارف بودن، مفید به فایده واقع شود:
«آقای حمزه این یکی که دیگه واقعا مصداق اونی که به دکتر سروش گفته بودم هست؟یا بازم اشتباه می کنم؟ درسته که اینها معلمان و استادان ما هستند. و از هرکدام از اینها مطالب بیشماری آموخته ایم. چراکه! جوهره ما دانشجو و دانش آموز است و به این امر مفتخریم.
جناب حمزه من آثار استاد مصباح را هم کمابیش خوانده ام. حتی (پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک) را. البته توی اصول و مبانی فلسفه واقعا استاد بودند منهای جریان  و زاویه فکری شان ... . بالاخره همین قیدو بند نسبت به پیش فرض هاست که ما را در ورطه شک انداخته و دانش آموز نگهداشته و آنها را تا مقام والای استادی بالا برده. زیادی حرافی کردم. می خواستم همین ، فقط اشاره ای کنم به اینکه .... ما ... ما که به تعبیر سعدی هریک مسافر موقت این کاروانسرا هستیم.»

و اما نگاهم به این یادداشت:
برادر فرهیخته‌ام، خوانش متن نوشته‌هایت فرصت مغتنمی است برای دوباره اندیشیدن. اعتراف می‌کنم به همان میزان که از پوپر یاد می‌گیرم از هایدگر هم. به همین سیاق از سروش گرفته تا داوری و فردید و دینانی و طباطبایی و ... حتی مصباح. یادگیری نیاز به گشودگی دارد به حقیقت. در عالم اندیشه برخلاف عالم سیاست، چه کسی می گوید؟ موضوعیت و مدخلیت ندارد؛ بلکه آن چیزی که می گوید اهمیت داشته و می تواند ارزش نقد پیدا کند تا از این رهگذر آجری از آجرهای بنای ساختمان اندیشه بشود یا نشود که از اهمیت ثانوی برخوردار است. در این وادی، هیچ گونه تعصبی به هیچ اندیشمندی معنای محصلی ندارد. من می‌توانم ایده خام و ناپخته و غیر دقیق ایرانشهری مرحوم طباطبایی رو نپذیرم ولی نظریه زوال اندیشه اش را مهم بدانم و قابل تأمل. تصدیق می‌فرمایید که بار کردن صفت خیانت و امثال آن به یک اندیشمند، فی نفسه در اینجا محلی از اعراب ندارد مگر اینکه شخص اندیشمند بخواهد علاوه بر اندیشه‌ورزی در سپهر سیاست نیز عرض اندام کند.
همواره برای همه زایش اندیشه‌های رهایی بخش آرزومندم.



نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

چگونه یک اتحادیه کارگری راه بیندازیم

بالکن رسوایی

یک مرد

نگاهی به دیدگاه ها و برنامه های حزب راده ملت ایران ( از 1379 تا 1402)

اندیشه های سیاسی سید قطب و تاثیر آن بر جنبش های اسلامی معاصر

نگاهی به دلایل افول مردم سالاری اجتماعی (سوسیال دموکراسی )

جهانی شدن و مردم سالاری اجتماعی

پرسه ای در حوالی سیاست

آدم کسی نبودن

دست یابی و پیوند با مخاطبین در احزاب سیاسی

قالب بندی و ساختار دهی یک حزب

کار بست فلسفه در اخلاق حرفه ای

گفتار 2

فریادی بر دیوار

هستیم برآن عهد که بستیم

اکثریت جامعه خواهان تغییر است

سالی که نکوست از پیداست

مجلس و مبارزه با فساد

رخداد های منطقه ای و جهانی و رسالت حزبی

انتخابات حزب محور

جنبش زنان ایران

نمایشگاه رسانه ایران

بررسی یک نمونه تاریخی در بازار نیروی کار

مردان سپر آلودگی و تورم

چرخه مدارا

نان خالی را هم از سفره ها برداشتند!

گپی در نمایشگاه مطبوعات

استاد «رضا رضوی» سازنده سرود رسمی حزب اراده ملت ایران (حاما) درگذشت

اخبار جهان 78

تقدیر نامه نمایشگاه رسانه ایران

مشاهدات در 65 درجه جنوبی

آزادی زنان به سبک استالین

درگذشت خالف

سایه سیاست

کاروانسرای ایزد خواست

سرعت قطار تورم در دولت سیزدهم

اولین کتاب از مجموعه سازوکار حزبی به وزارت ارشاد ارسال گردید

حضور نماینده حزب اراده ملت ایران در گفتگوی نخبگان سیاسی دانشگاه تهران

حضور نشریه اراده ملت در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانه های ایران

برنامه ریزی حزبی ترجیع بند جلسات دبیران حوزه ها

فلسفیدن در باب دروغ؛ دروغ چرا؟!

انتخابات و دیگر هیچ ...

درباره ما

ایران گربه نبود

راهکارهای اثربخشی مجلس

انتخابات حزب محور (بخش اول)

نقلی از سلسله نشست های گفتگو و اندیشه

تاریخچه مالیات ایران

از نبود ظلم باید نوشت یا از وجود آزادی؟ چیستی عدالت و ظلم!

دولت رانتیر چیست و چه پیآمدهایی دارد؟