بزرگنمایی:
در این شماره نشریه اراده ملت گفتوگوی ویژه نداریم، بهجای آن آخرین مقاله آقای شمس افرازی زاده رئیس دفتر سیاسی حزب اراده ملت ایران که در هشتم شهریور ماه در سایت زیتون انتشار یافته است را بازنشر میدهیم. افرازی زاده در این مقاله به مسئله حذف اساتید از دانشگاه که مسئله برجسته شده این روزهای دانشگاه میباشد، میپردازد.
شمس افرازی زاده
در این شماره نشریه اراده ملت گفتوگوی ویژه نداریم، بهجای آن آخرین مقاله آقای شمس افرازی زاده رئیس دفتر سیاسی حزب اراده ملت ایران که در هشتم شهریور ماه در سایت زیتون انتشار یافته است را بازنشر میدهیم. افرازی زاده در این مقاله به مسئله حذف اساتید از دانشگاه که مسئله برجسته شده این روزهای دانشگاه میباشد، میپردازد.
دانشگاه مکان مقدس فراگیری علم و دانش است و علم و دانش چراغی است برای روشنسازی راه آینده، دانشگاه بر تاریکخانه ذهن آدمی نور معرفت میافکند. دانشگاه محیط مساعدی برای تبادل و تضارب آرا و فکر و اندیشه است. متأسفانه با شروع انقلاب فرهنگی خصوصاً در این چهار دهه، بدعتهای غلطی ایجاد و در این محیط که باید تولید علم و زایش اندیشه چونان چشمهای جوشان در جریان باشد، قابلههای قرون وسطایی نطفه و جنین اندیشه را سقط و خردورزان و اندیشمندان بیپناه را با حرفهای ناگفته و لبهای دوخته و آش ناخورده با دهان سوخته بهدست گزمهگان فرهنگی به تیغ و تیر دشنه میسپارند.
جماعتی که نه دغدغه دانش دارند و نه غم استاد. زهر در کاسه دانشجو میکنند و جگر طایفه علم را میسوزاند، از کوی دانشگاه تا اعتراضات 88 و پیش و پس از آن تا به اکنون بارهای بار، لاابالی کردهاند و دفتر دانایی پاره کرده و با آتش عصیان و غایت جهل مشت بر پیکر اندیشه کوفته و حرمت دانشجو و استاد را شکستند و دانشگاه را خراب و از گرد و خاکستر خرابی آن تیمم کردند.
جماعت قلیلی که فراتر از قیممأبی، کعبه را پشت خداوندی خود گمکرده، و مدتهاست آهنگ خدایی کردهاند و خود را کارگشای دو جهان دانسته و حیات و ممات مردم را بهدست گرفته و علم و دانش و جایگاه رفیع دانشگاه را عمله و ملعبهی دست استبداد کرده و دیگر بار از حنجره دیو درونشان دمی نو برخاسته و دانشگاه را به غمی نو مبتلا نمودهاند. باغ و بهار دانش را به تطاول و تاراج خزان برده و از مزرعه وجودشان بذر و خوشه مصیبت به جامعه نشان دادهاند.
این جماعت اشتهایی عجیب دارند در ماهیتزدایی از نهادهای مدرن و مدنی. از مجلس و انتخابات گرفته تا هنر و فرهنگ و حتی نهادهای سنتی مانند حوزه.
میخواهند دانشگاه را از معنا و ماهیت و فلسفه وجودی تهی کنند. بدعتی که سالهاست جماعت اندیشهکش و قلمستیزان در دانشگاه رواج دادهاند، امروزه به اوج بداهت و فضاحت خود رساندهاند امروزه با اخراج استادان عالم و جذب خارج از قاعدهی سرهنگهای عرصه فرهنگ، دانشگاه را به تصرف خود در میآورند و به عرصه فتوحات خود میافزایند. و دانشجو را از پرسیدن و پوییدن باز میدارند.
منطق و عقل حکم میکند که از نهاد دانشگاه جز خردورزی تمنای دیگری نداشت اکنون که تیر طعنه و سنگ فتنه نهاد علم و استادان دانشگاه را آماج حمله قرار داده باید اندیشهی دیگر کرد و رأی دیگری. و باید جلوی این ستم آشکار ایستاد و تا توانایی هست این خواست عمومی را طلب باید کرد.
بهقول حضرت سعدی:
هنوز با همه در دم امید درمان هست
که آخری بود آخر شبان یلدا را